آه مادر... #واگویهٔ‌

فقد هربت الیک، بغلم کن.! #واگویهٔ‌

+فاش کردن ِغم‌ها در خطوطی که ما در اون زیست داریم جزء مستنکراته، یعنی در طینت ِما، جار زدن ِحُزن نیست ؛ پس لطفا برای ما حرف از عدم ِاعتماد نزنید ! #واگویهٔ‌

الهی، آبروی بنده‌هات رو به دستِ مردم نسپار. رهاشون نکن که ضعیف‌ان و جز تو پناهی ندارن... نگاهشون کن که سخت از دنیا بریدن. حُب‌به‌خودت رو از قلباشون دریغ نکن که چون حُبِ‌‌تو نباشد راه ورود شیطان باز می‌شود....! تو‌مهربان‌ترین‌ِ مهربانانی. نزار زمین بخورن. نزار مجبوری بخندن. نزار شرمنده لطفِ حضرتِ‌مادر سلام‌الله‌علیها بشن..! ای‌تمامِ‌من، همه خوب میدونن که چقدر عاشقِ "الهی" گفتن‌های بنده‌هاتی...') پس‌ الهی. بغل‌وا‌ کن ') #واگویهٔ‌

+کاش آن‌چشم ِ تیز و حق‌بین را اکنون نیز داشتیم و باطن این شهر و مردمانش را می‌ديديم! شاید در آن صورت ترجیح می‌دادیم خانه‌ای دور از این شهر بسازیم‌. شاید در آن صورت بیشتر به فکرِ باطنِ خویش می‌بودیم.‌ #واگویهٔ‌ - #کتاب.

-من؟ خطا‌کار ِعزیزکرده ِ ربَ... #واگویهٔ‌

؛ اشتیاقی‌ که به‌ دیدار‌ ِتو‌ دارد‌ دل‌ ِمن دل ِمن‌ داند‌ و‌ من‌دانم و دل‌ داند و‌ من ' #واگویهٔ‌

ای‌کاش میدونستم کجا‌ سکونت داری! #واگویهٔ‌

+اگه‌ می‌دونستیم‌ حق‌الناس‌ چیه، حتی از‌‌کنار ِساده‌ترین مسائل‌‌ هم راحت عبور‌ نمی‌کردیم...! #واگویهٔ‌

میخوام‌که‌عاشق‌شم! #واگویهٔ‌