در انتظار فردا بود برای توبه ،
پرونده عمرش امروز بسته شد .
اینجا دورهم یاد میگیریم که چطوری بنده خوبی برای خدا باشیم
اینجا بدی هارو با خوبی جایگزین میکنیم
{صدبار اگر توبه شکستی بازآی}
🥇https://eitaa.com/joinchat/596312266C717d729d8b🥇
شهادت فرمانده یگان امداد مریوان
🔹فرمانده یگان امداد انتظامی مریوان که بر اثر تیراندازی اغتشاشگران زخمی شده بود، امروز در بیمارستان به شهادت رسید.
🌍 #انتشار_حداکثری_با_شما
ای آخَرینتوسلِسبزِدُعا؎مـآ
آیـٰانِمیرِسَدبہحُضورَٺدُعـٰآ؎مـا..؟!
اَلْسَلاْمُعَلَیْڪَیْابَقِیَةْاَللّٰھِفْےاَࢪْضِھْ✋🏻💚
#یابقیةاللّٰھ
شهیـدابـراهـیمهـادیهمیشہمۍگفت:بھتره
شبـازودبخـوابیمتـانمازصبحرواول
وقـتوسرحـٰالبخـونیم
ڪسۍڪہنمـازظـھرومغربروسروقت
بخونہهنرنڪردھچـونبیـداربودھ!
آدمبـایدنـمازصبحهماولوقتبخونہ!
-
بہحجآب ؛
احترامبگذاریدکهآرامش
وبھترینامربہمعروفاست . .
#شھیدابراهیـمهادۍ🌱.
-
-
#شھیدانـه
👩ﺩﺧﺘﺮﻱ ﯾﻚ موبایل ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ ...📱
ﭘﺪﺭﺵ ﻭﻗﺘﻲ آنرﺍ ﺩﯾﺪ،
👴ﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﻲ ﺁﻧﺮﺍ ﺧﺮﯾﺪﻱ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻛﺎﺭ ﻛﻪ ﻛﺮﺩﻱ چه ﺑﻮﺩ؟⁉️
👩ﺩﺧﺘﺮ : ﺭﻭﻱ ﺻﻔﺤﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎ ﭼﺴﭗ ﺿﺪ ﺧﺮﺍﺵ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪﻡ ﻭ ﯾﻚ ﻛﺎﻭﺭ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺧﺮﯾﺪﻡ .😊
👴ﭘﺪﺭ : ﻛﺴﻲ ﻣﺠﺒﻮﺭﺕ ﻛﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﻜﻨﻲ؟⁉️
👩ﺩﺧﺘﺮ : ﻧﻪ !😐
👴ﭘﺪﺭ : ﺑﻪ ﻧﻈﺮﺕ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻛﺎﺭ ﺑﻪ ﺷﺮﻛﺖ ﺳﺎﺯﻧﺪﻩ ﺍﺵ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﻧﺸﺪ؟⁉️🤔
👩ﺩﺧﺘﺮ : ﻧﻪ ﭘﺪﺭ ! ﺍﺗﻔﺎﻗﺎً ﺧﻮﺩ ﺷﺮﻛﺖ ﺗﻮﺻﯿﻪ ﻣﯿﻜﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﯾﻦ ﻛﺎﻭﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻛﻨﯿﻢ .☺️
👴ﭘﺪﺭ : ﭼﻮﻥ موبایلت ﺯﺷﺕ ﻭ ﺑﻲ ﺍﺭﺯﺵ ﺑﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻛﺮﺩﻱ؟⁉️
👩ﺩﺧﺘﺮ : ﺍﺗﻔﺎﻗﺎً ﭼﻮﻥ ﺩﻟﻢ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺿﺮﺑﻪ ﺑﺨﻮﺭﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻗﯿﻤﺖ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﺍﯾﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﻛﺮﺩﻡ😌
👴ﭘﺪﺭ : ﻛﺎﻭﺭ ﻛﻪ براش گذاشتی ﺯﺷﺖ ﺷﺪ؟⁉️🧐
👩ﺩﺧﺘﺮ : ﺑﻨﻈﺮﻡ ﺯﺷﺖ ﻧﺸﺪ ;🤔 ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺯﺷﺖ ﻫﻢ ﻣﯿﺸﺪ , ﺑﻪ ﺣﻔﺎﻇﺘﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ گوشیم ﻣﯿﻜﻨﺪ ﻣﻲ ﺍﺭﺯﺩ .😊
👴ﭘﺪﺭ نگاه ﺑﺎ ﻣﺤﺒﺘﻲ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :
🌸ﺩﺧﺘﺮﻡ "! ﺣﺠﺎﺏ " ﯾﻌﻨﻲ ﻫﻤﯿﻦ ....
#ﺣﺠﺎﺏ_ﻋﺰﺕ_ﺍﺳﺖ_ﻧﻪ_ﻣﺤﺪﻭﺩیت.
『🕊شهیدزینب کمایی』
هشتم خرداد ۱۳۴۶ در شهر آبادان به دنیا آمد.
مادر بزرگ او نامش را میترا گذاشت، از همان کودکی علاقه ای به نامش نداشت و میگفت زینب صدایش کنند.
آن زمان به خاطر جنگ ابادان، به اصفهان رفتند.
زینب خیلی به شهدا علاقه داشت و همیشه
میگفت:
"شهادت فقط در جبهه جنگ نیست، اگر انسان برای خدا کار کند و به یاد او باشد و بمیرد، شهید است.."
در سال ۱۳۶۰ یک راهپیمایی علیه بی حجاب ها راه افتاد که او مسئول جمع آوری بچه های مدرسه برای شرکت در راهپیمایی شد، منافقین از همانجا زیر نظرش داشتند..
در اسفند همان سال برای نماز به مسجد رفت و آن آخرین نماز زینب شد، در راه بازگشت به خانه او را با چادرش خفه کردند و به شهادت رساندند.🕊❤️
#رفیق_آسمانی
#شارژر_روح
°•|مرواریدهای شهر💗🐚|•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
🌹شهـــید حاج قاسم سلیمانی:
کار ندارم کسی حرف من را قبول دارد یا نه!
اصل ولی فقیه است!
اصل جمهوری اسلامی است!
♥️شهیدانه♥️
🎆 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 53 "حمله چند جانبه" 💢 ماجرا بدجور بالا گرفته بود ... همه چیز به بدترین
🌠 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 54
"پلّه اول"
⭕️ پشت سر هم حرف می زدن ... یکی تندتر ... یکی نرم تر ... یکی فشار وارد می کرد ... یکی چراغ سبز نشون می داد ...
همه شون با هم بهم حمله کرده بودن ...
و هر کدوم، لشکری از شیاطین به کمکش اومده بود ...
👿 وسوسه و فشار، پشتِ وسوسه و فشار ... و هر لحظه شدیدتر از قبل...
پلیسِ خوب و بد شده بودن ... و همه با یه هدف ...
👈🏼 یا باید از اینجا بری ... یا باید شرایط رو بپذیری...⚠️
🔹من ساکت بودم ...
امّا حس می کردم به اندازه یه دونده ماراتن، تمامِ انرژیم رو از دست دادم...😪
🔸به پشتی صندلی تکیه دادم...
–زینب ... ""این کربلای توئه ... چی کار می کنی؟ ... کربلائی میشی یا تسلیم...؟""
🔆 چشم هام رو بستم ... بی خیالِ جلسه و تمامِ آدم های اونجا...
–خدایا ... به این بنده کوچیکت کمک کن ...
نذار جای حق و باطل توی نظرم عوض بشه ...
نذار حق در چشمِ من، باطل... و باطل در نظرم حق جلوه کنه ...
خدایا ... راضیم به رضای تو...
❇️ با دیدن من توی اون حالت ... با اون چشم های بسته و غرقِ فکر ... همه شون ساکت شدن ... سکوت کل سالن رو پر کرد …
🌷 خدایا ... به امید تو ...
بسم الله الرحمن الرحیم...
🔹و خیلی آروم و شمرده ... شروع به صحبت کردم...
–این همه امکانات بهم دادید ... که دلم رو ببَرید و اون رو مسخ کنید ... حالا هم بهم می گید یا باید شرایطِ شما رو بپذیرم ... یا باید برم...
🔴 _ امروز آستین و قد لباسم کوتاه میشه و یقه هفت، تنم می کنید ... فردا می گید پوشیدنِ لباسِ تنگ و یقه باز چه اشکالی داره؟
... چند روز بعد هم ... لابد می خواید حجاب سرم رو هم بردارم...
🔶 چشم هام رو باز کردم...
–همیشه ... همه چیز ... با رفتن روی اون پله اول ... شروع میشه...✅👌🏼
سکوتِ عمیقی کل سالن رو پر کرده بود....
🌌 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 55
🌷"من یک دخترِ مسلمانم..."
🔹سکوتِ عمیقی کل سالن رو پر کرده بود ... چند لحظه مکث کردم...
–یادم نمیاد برای اومدن به انگلستان و پذیرشم در اینجا به پای کسی افتاده باشم و التماس کرده باشم ...
✅ -- شما از روزِ اوّل دیدید ... من یه دختر مسلمان و محجبه ام ... و شما چنین آدمی رو دعوت کردید ... حالا هم این مشکلِ شماست، نه من ... و اگر نمی تونید این مشکل رو حل کنید ... کسی که باید تحت فشار و توبیخ قرار بگیره ... من نیستم...
🔶 و از جا بلند شدم ... همه خشک شون زده بود ... یه عده مبهوت ... یه عده عصبانی ... فقط اون وسط رئیس تیم جراحی عمومی خنده اش گرفته بود...
به ساعتم نگاه کردم... ⌚️
–این جلسه خیلی طولانی شده ... حدوداً نیم ساعت دیگه هم اذان ظهره ... هر وقت به نتیجه رسیدید لطفاً بهم خبر بدید ...
با کمال میل برمی گردم ایران...🇮🇷
👨💼نماینده دانشگاه، خیلی محکم صدام کرد...
–دکتر حسینی ... واقعاً علی رغم تمام این امکانات که در اختیارتون قرار دادیم ... با برگشت به ایران مشکلی ندارید و حاضرید از همه چیز صرف نظر کنید؟ ...
✳️–این چیزی بود که شما باید ... همون روز اوّل بهش فکر می کردید...
جمله اش تا تموم شد ... جوابش رو دادم ... می ترسیدم با کوچک ترین مکثی ... دوباره شیطان با همه فشار و وسوسه اش بهم حمله کنه...
🔷 این رو گفتم و از درِ سالن رفتم بیرون و در رو بستم ... پاهام حس نداشت ... از شدتِ فشار ... تپشِ قلبم رو توی شقیقه هام حس می کردم....
🎑 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 56
"دزدهای انگلیسی"🇬🇧
🌷وضو گرفتم و ایستادم به نماز ... با یه وجودِ خسته و شکسته ... اصلاً نمی فهمیدم چرا پدرم این همه راه، من رو فرستاد اینجا...
💢 خیلی چیزها یاد گرفته بودم ... امّا اگر مجبور می شدم توی ایران، همه چیز رو از اوّل شروع کنم ... مثل این بود که تمام این مدت رو ریخته باشم دور...
🔹توی حال و هوای خودم بودم که پرستار صدام کرد...
–دکتر حسینی ... لطفا تشریف ببرید اتاقِ رئیس تیم جراحی عمومی...
❇️ در زدم و وارد شدم ... با دیدنِ من، لبخندِ معناداری زد ... از پشتِ میز بلند شد و نشست روی مبل جلویی...
–شما با وجودِ سن تون ... واقعاً شخصیتِ خاصی دارید...
🔶–مطمئناً توی جلسه در مورد شخصیت من صحبت نمی کردید...
📌 خنده اش گرفت...
–دانشگاه همچنان هزینه تحصیلِ شما رو پرداخت می کنه... اما کمک هزینه های زندگی تون کم میشه ... و خوب بالطبع، باید اون خونه رو هم به دانشگاه تحویل بدید...
* ناخودآگاه خنده ام گرفت...
⭕️–اوّل با نشون دادن در باغ سبز، من رو تا اینجا آوردید ... تحویلم گرفتید ...
- امّا حالا که حاضر نیستم به درخواستِ زور و اشتباه تون جوابِ مثبت بدم ... هم نمی خواید من رو از دست بدید ... و هم با سخت کردن شرایط، من رو تحت فشار قرار می دید ... تا راضی به انجام خواسته تون بشم...⚠️
✅ چند لحظه مکث کردم...
–لطف کنید از طرفِ من به ریاستِ دانشگاه بگید ... برعکس اینکه توی دنیا، انگلیسی ها به زیرک بودن شهرت دارن ... اصلاً دزدهای زرنگی نیستن...
🔸و از جا بلند شدم....
همنشینازھمنشینخومۍگیرد؛
خوشابہحالڪسـےڪہهمنشینحقتعالـےباشد.
#علامهحسنزادهآملـے🌼
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹شهـــید بهشتی :
🌷┤♥️ ! '
زن در اسلام، زنده؛ سازنده؛ و رزمنده است؛ بہ شرطی کہ لباس رزمش، لباس عفتش باشد.
#الگوی_خودسازی
یکبار به مرحوم علامه طباطبایی گفتند : فلان کس از شما انتقاد کرده است.
علامه فرمود : " من که رسوای جهانم! عیب من یکی دوتا نیست ، خب این هم رویش! "😌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲¦ #پیشنهاد_استوری
شھداۍ حادثھ تروریستۍ در کابل
همه دختر جوان با میانگین سنۍ حدود ۱۸ سال بودن💔
و سڪوت مملو از سنگدلۍ سلبریتیهاۍ معروف . . .
ای مدعیان حقوق زن انسانیتتان را خیلی خوب نشان دادید😒🚶♂..
#افغانستان_تسلیت
♡••
درهیچپردهنیست،نباشدنواۍتو
عالمپراستازتووخالیستجاۍتو...🚶🏼♀️💔
📗🌱|← #ســـࢪداࢪ_دلـهـا
کسی که عشق به شهادت داشته باشد قطعاً با غسل شهادت از خانه بیرون میرود و کسی که با غسل شهادت بیرون رود نگاه به نامحرم نمیکند، چون دنبال لقاءالله است و شهید به وجه الله نظر میکند.
#حاج_حسین_یکتا
#توئیت استاد شجاعی
✖️ ترجمه توئیت کاریکاتور برزیلی :
واقعا فکر میکنید قدرتهای غربی نگران حجاب داشتن یا نداشتن زنان ایرانی هستند؟
فریب جریانهای رسانهای را نخورید!
موضوع فقط براندازی حکومت است!
✖️ استاد شجاعی :
فهم درست مسئله، اصلاً سخت نیست اگر خودمان را به خواب نزده باشیم!
یک کاریکاتوریست برزیلی بهتر از بعضی دوستان انقلابی، اعلامِ موضع میکند!
تاریخ اسلام پُر است از کجفهمی مسلمانان،
و بصیرتِ غیر مسلمانان.