شهیدابراهیمهادےمیگفت:
امروزڪسینیومدپیشممشڪلشو
حلڪنم!نڪنہدیگہخدامنو. .
لایقنمیدونہبہبندههاشخدمتڪنم"
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹شهـــید محمدرضا الوانی :
🌷┤♥️ ! '
🔸بعضیا میگن:
🔸اصن رفاقت با "شُهــــــدا"چه معنـی میده؟!
🔸چرا بایـد رفیق شهـــید انتخاب ڪنیـم؟!
🔸باید عرض ڪنم خدمتشون ڪه..
🔸زغالهای خاموشرو ڪنار زغالهاۍ روشن مۍگذارند تا روشن بشه؛چون همنشینۍ اثر داره
🔸پس رفیقۍرو انتخاب ڪنید ڪه به شما انرژی و معنویت ببخشه👌
🔸وچه رفیقۍ بهتـراز "شُهــــــــــدا"
#الگوی_خودسازی
♥️شهیدانه♥️
🌠 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 66 "با پدرم حرف بزن" 💢 پشت سر هم زنگ می زد ... توانِ جواب دادن نداش
🎆 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 67
"۴۶ تماس بی پاسخ"
🔹 نزدیکِ نیمه شب بود که به حال اومدم ... سرگیجه ام قطع شده بود ... تبم هم خیلی پایین اومده بود ... امّا هنوز به شدت بی حس و جون بودم😞
از جا بلند شدم تا برم طبقه پایین و برای خودم یه سوپِ ساده درست کنم ... 🍜
🔸بلند که شدم ... دیدم تلفنم روی زمین افتاده ...
باورم نمی شد ... 10 تماسِ بی پاسخ از دکتر دایسون...‼️😳
💡با همون بی حس و حالی ... رفتم سمت پریز و چراغ رو روشن کردم ... تا چراغ رو روشن کردم صدای زنگِ در بلند شد
پتوی سبکی رو که روی شونه هام بود ... مثل چادر کشیدم روی سرم و از پله ها رفتم پایین ... از حال گذشتم و تا به درِ ورودی رسیدم ...🚪 انگار نصفِ جونم پریده بود...
🔷 در رو باز کردم ... باورم نمی شد ... یان دایسون پشتِ در بود... در حالی که ناراحتی توی صورتش موج می زد ... با حالتِ خاصی بهم نگاه کرد ...
اومد جلو و یه پلاستیکِ بزرگ رو گذاشت جلوی پام... 🛍
👨⚕–با پدرت حرف زدم ... گفت از صبح چیزی نخوردی ... مطمئن شو تا آخرش رو می خوری...
این رو گفت و بی معطلی رفت....
✳️ خم شدم از روی زمین برش داشتم و برگشتم داخل ... توش رو که نگاه کردم ... چند تا ظرفِ غذا بود...🍱
با یه کاغذ ... روش نوشته بود...
📃–از یه رستورانِ اسلامی گرفتم ... کلی گشتم تا پیداش کردم ... دیگه هیچ بهانه ای برای نخوردنش نداری...
نشستم روی مبل....ناخودآگاه خنده ام گرفت....☺️
🎑 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 68
"احساست را نشان بده"
🏩 برگشتم بیمارستان ... باهام سرسنگین بود ... غیر از صحبت در مورد عمل و بیمار ... حرف دیگه ای نمی زد...
⭕️ هر کدوم از بچه ها که بهم می رسید ... اولین چیزی که می پرسید این بود...
–با هم دعواتون شده؟ ... با هم قهر کردید؟...
❇️ تا اینکه اون روز توی آسانسور با هم مواجه شدیم ... چند بار زیرچشمی بهم نگاه کرد ... و بالاخره سکوتِ دو ماهه اش رو شکست...
👨⚕ –واقعاً از پزشکی با سطحِ توانایی شما بعیده اینقدر خرافاتی باشه....
🔹 –از شخصی مثل شما هم بعیده ... در یه جامعه مسیحی حتی به خدا ایمان نداشته باشه....
👨⚕ –من چیزی رو که نمی بینم قبول نمی کنم...
🔸–پس چطور انتظار دارید ... من احساسِ شما رو قبول کنم؟... منم احساسِ شما رو نمی بینم...
🖱آسانسور ایستاد ... این رو گفتم و رفتم بیرون...
💢 تمام روز از شدتِ عصبانیت، صورتش سرخ بود... 😡 چنان بهم ریخته و عصبانی ... که احدی جرات نمی کرد بهش نزدیک بشه...
🚷 سه روز هم اصلاً بیمارستان نیومد ... تمام عمل هاش رو هم کنسل کرد...
📳 گوشیم زنگ زد ... دکتر دایسون بود...
–دکتر حسینی ... همین الان می خوام باهاتون صحبت کنم... بیاید توی حیاط بیمارستان...
⛲️ رفتم توی حیاط ... خیلی جدی توی صورتم نگاه کرد ... بعد از سه روز ... بدون هیچ مقدمه ای...
👨⚕ –چطور تونستید بگید محبت و احساسم رو نسبت به خودتون ندیدید؟ ... من دیگه چطور می تونستم خودم رو به شما نشون بدم؟ ...
- حتی اون شب ... ساعت ها پشت در ایستادم تا بیدار شدید و چراغِ اتاق تون روشن شد ...💡 که فقط بهتون غذا بدم ...🍱❤️
- حالا چطور می تونید چشم تون رو روی احساسِ من ... و تمام کارهایی که براتون انجام دادم ببندید؟...⁉️
#تلنگر
#بدونتعاࢪف
آنچهبرای
خواهرخودنمیپسندی
برایدخترِدیگرانهمنپسند !!🖐🏼
#حواستهستدیگهاخوی!!
May 11
🔸يكي از دوستان قديم را ديدم. در مورد كارهاي ابراهيم صحبت ميكرديم.
🔹 ايشان گفت: قبل از انقلاب، يك روز ظهر آقا ابرام آمد دنبال ما. من و برادرم و دو نفر ديگر را برد چلوكبابي، بهترين غذا و ســالاد و نوشابه را سفارش داد. خيلي خوشــمزه بود. تا آن موقع چنين غذائي نخورده بودم.
🔸بعد از غذا آقا ابراهيم گفت: چطور بود؟
گفتم: خيلي عالي بود. دستت درد نكنه...
🔹 گفت: امروز صبح تا حالا توي بازار، باربري كردم. خوشمزگي اين غذا به خاطر زحمتيه كه براي پولش كشيدم!!
📔 کتاب #سلام_بر_ابراهیم
-
-
یه نکته ای بگم:
خیلیا فکر میکنن کنترل نگاه فقط برا عکس یا فیلمِ اما نمیدونن که برای مطلب هم باید کنترل نگاه داشت و هرچیزی رو نخوند...
سعی کن دیگه از امروز توی مطلب هم کنترل نگاه داشته باشی و دیگه هرچیزی رو نخونی...خب؟
تا یه مطلب محرک دیدی زود به خودت بگو: به من ربطی نداره...سریع ازش رد شو
البته من میدونم تو میدونی جاهایی که این چیزا هست نباید بری و گوشیتو پاکسازی کردی
ولی مطمئنم چون میخوای تمرین کنی خدا امتحانت میکنه....گفتم حواست باشه...گفتماماده باشی👊
ـ❌ـ ↭ #گناه_ممنوع
*پاسخ زنان زیبا که فریب زیباییشان را خوردهاند در روز قیامت در محضر خداوند چیست*⁉️
امام صادق (علیه السلام):
(روز قیامت) *زن زیبا* را که به خاطر زیباییاش در *فتنه* افتاده است، و *فریب* زیبائیاش را خورده (به بی حجابی و بی عفتی و گناه آلوده شده)، *برای حساب* میآورند.
پس به خدا میگوید، خدایا، تو خود مرا زیبا خلق کردی و به سبب آن در فتنه افتادم. پس *حضرت مریم (سلام الله علیها)* را حاضر میکنند و ندا داده میشود: آیا تو زیباتری یا مریم؟ *ما او را در نهایت زیبائی آفریدیم، امّا او گناه نکرد*
📕بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۲۴۱
(::
"💭💙"
مۍگفتــ↓
شهادتآمدنۍنیست
رسیدنۍاست🙌🏻
بایدآنقدربدوۍ
تابہآنبرسۍ💔
اگربنشینۍتابیاید\:
همہالسـابقون⚡️مۍشوند
مۍرونـدوتـوجـامـۍمــانـی...
#حاجحسینیڪتا🙇🏽♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨کشف حجاب بسیجی ها!
😂 اینم به مناسبت ایام عید ربیع
ببینید و بخندید یکم شاد بشید😂