گفتم:«سید یه بندهخدا هست در قم،همسرش وضع حمل داره.
خرج بیمارستان هم نداره.چیکار کنیم براش؟وضع حمل خانمش هم نزدیکه»
گفت:«نصفش رو من میدم،بقیه هم خدا کریمه»
به سید گفتم:«مگه نگفتی خرج سه-چهار خانواده رو هم میدی؟!فقط اگر میتونی زبون بذار…»
گفت:«باشه…»
وقتی میخواستم ایران بروم نصف مخارج را داد،برای بقیه هم بانی پيدا کرد.
#شهیدسیدعلینجانی ✨
🌱https://eitaa.com/Javananeshohadayi