اتوبوسشون توی جاده خراب میشه،
وقتی میرسن کرمان همه اسکان گرفته بودن و داشتن حرکت میکردن به سمت گلزار شهدا...
بدون اینکه بره اسکانشو درست کنه سریع سوار یه اتوبوس دیگه میشه که زودتر بره زیارت حاج قاسم...
توی مسیر پیاده روی از همه عقبتر میرفته که کسی جا نمونه...
بعد از انفجار یکی از بچه ها ترکش میخوره و همه دنبال کارای اون بودن
وقتی همه جمع میشن خوابگاه متوجه میشن خانم رحیمی نیست!
اولش فکر میکردن چون نزدیک انفجار بوده رفته برای کمک!
ساعت ۱۱شب خبر شهادتش به خوابگاه میرسه
یکی از دوستاش داد میزده چرا ما رو تنها گذاشتی؟...
مگه قرار نبود بریم مشهد؟
ولی فائزه رو خود آقا طلبیده بود...💚🥀
🌷 #شهیده_فائزه_رحیمی 🌷
🌱https://eitaa.com/Javananeshohadayi
فراموش نمیکنم وقتی از اتوبوس پیاده شدیم، هر دومون روسری روشن سرمون بود و بهت گفتم فائزه نصف آدمها روسری مشکی سر کردن، زشت نیست؟
بهم گفت: نیت مهمه زهرا خانم!
من تا زمان انفجار به فکر روسری تیره بودم ولی تو با نیت خالصانهت، با اون روسری سفیدت به سمت روشنایی پر کشیدی و عاقبت بخیر شدی.
⚘️تصاویر، از پروفایلهای شهیده فائزه رحیمی است.
#شهیده_فائزه_رحیمی
🌱https://eitaa.com/Javananeshohadayi