eitaa logo
♥️شهیدانه♥️
111 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
4 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مقام‌معظم‌رهبری: جهادتبیین‌فریضه‌قطعی‌وفوری‌است. مارا‌به‌دیگران‌معرفی‌کنید👇 🌱°https://eitaa.com/Javananeshohadayi🌱 آیدی @shahideh14
مشاهده در ایتا
دانلود
خرید بودیم یه خانم بی حجاب زد زیر دست زن داداشم ، گفت: ما زورمون بیشتره زن داداشم گفت: موضوع همینه خر هم زورش زیاده کاش عقلت بیشتر بود، راضیم از گرفتنش 😂😂😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من شکایت دارم… از آن ها که نمی فهمند چادر مشکی من یادگار مادرم زهراست از آن ها که به سخره می گیرند قـداسـتِ حجابِ مادرم را ؛ چـــــرا نمی فهمی؟ این تکه پارچه ی مشکی، از هر جنسی که باشد حـــُرمــت دارد ! رفیق شهیدم ابراهیم هادی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ
🔴قتل می‌کنند، اما اگر اعدام کنید صداشون در میاد رکیک ترین فحش‌ها رو نثار افراد میکنن، اما اگر تند باهاشون برخورد کنی صداشون در میاد بدترین تهمت ها رو به افراد میزنن، اما اگر حقیقتی درباره شون بگی صداشون در میاد تمام این کارها رو میکنن، آخرشم میگن شما به ما اجازه آزادی نمیدید والا اجازه آزادی ما هم که دست شماست😄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 می خوای برگردی ایران؟ 🔹 طناز بحری دکتر و نخبه ایرانی، رییس کلینیک هماتولوژی بیمارستان آراسموس روتر دام در هلند
کدومشون دلش برای مردم میسوزه؟
❌ما هم بی تفاوت نباشیم 👈امربه معروف و نهی ازمنکر توسط راننده تاکسی با وصیت شهدا همگی در وضعیت حجاب حال حاضر مسئولیم و مسئولین مسئول‌ترند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عهد میبندم دیگه اشکاتو در نیارم😞
‌••|🌿🌸|•• مادرم را که بردیم بیمارستان، خواهرم پزشک کشیک بود. آن‌یکی خواهرم هم پرستار بخش کناری بود. پرستار شیفت چون خواهرهایم را می‌شناخت، نمی‌گذاشت آب توی دلمان تکان بخورد. تمام لحظات دست‌های مادرم توی دستم بود. حتی می‌توانستم تا توی اتاق عمل همراهش بروم. اما لحظه‌ای که پرستار مادر را گذاشت روی ویلچر، با دیدن چهرهٔ مظلوم مادر اشک امانم نداد. تندی زدم بیرون. اشکم بند نمی‌آمد. 🏨 🎶 ناگهان صدایی در گوشم گفت: مادرم در کوچه‌ها گم کرد راه خانه را... تنم لرزید. یاد مادری افتادم که هیچ دلسوزی نداشت. یاد مادری افتادم که جلوی چشم بچه‌های کوچکش سیلی خورد. یاد مادری افتادم که نه پرستاری داشت و نه یاوری. بعد زیر لب گفتم: من یک لحظه نگاه مادرم رو که تو اوج امنیت و توجه بود تاب نیاوردم… پس چی به سر بچه‌های فاطمه اومد… توی اون کوچه، وسط دود، وسط آتیش…😭 الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج