🔴 #غربال_قبل_از_ظهور!
📝 #روایاتی بسیار تکان دهنده از امتحان ها و ریزش های قبل از ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف #ظهور به این سادگی که ما فکر میکنیم نخواهد بود!
《 حضرت امام رضا صلوات الله علیه فرمود:
⬅️به خدا قسم آنچه #انتظار می کشید (ظهور) و گردنهایتان را به سوی آن دراز می کنید واقع نمی شود مگر بعد از آنکه #امتحان شوید و از شما چیزی جز #اندک اندک باقی نماند.
📕بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج 52 ؛ ص114
《جابر جعفی می گوید:مولای ما حضرت امام محمد باقر صلوات الله علیه فرمود:
📌 #هيهات ، #هيهات ! فرج واقع نخواهد شد ؛ مگر بعد از آن كه شما #غربال شويد و غربال شوید و غربال شوید(و اين را سه مرتبه فرمودند) تا اين كه خداوند #آلودگی ها را از بين برده، صفا و پاكي باقي بماند.
📕الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة ؛ النص ؛ ص339
《هشام بن سالم می گوید:مولای ما حضرت امام جعفر صادق صلوات الله علیه فرمود:
⬅️اين كار(ظهور حضرت امام مهدی صلوات الله علیه) صورت نخواهد گرفت تا آنكه هيچ #صنفى از مردم نماند مگر آنكه بر مردم حكومت كنند تا كسى نگويد: اگر ما حاكم مي شديم به #عدالت رفتار مي كرديم، سپس حضرت قائم صلوات الله علیه به #حقّ و #عدالت قيام مي كند.
📕الغيبة( للنعماني)، النص، ص: 274
📝این روایت ها نشان میده که چرامقامی بسیار عجیب و پاداش گران بها برای کسانی که بتونن دین خودراحفظ کنند درزمان غیبت.روایتهای زیادی در باب غربال شدن و امتحان ها هست قبل از ظهور کسی که بتونه در برابر اینا #صبر و تحمل داشته باشه پاداش گران بهایی بهش خواهد رسید!
✅مثلا پاداش هزار شهید #بدر و احد ثواب ثابت قدم موندن بر ولایت در روزگار غیبت❗️ کمال الدين باب 31ح7یا در کتاب اصول کافی ج 3ص144روایت12 از رسول خدا صلی الله علیه و آله پاداش صبر در این زمان خدا ثواب پنجاه صدیق از تصدیق کنندکان مرا به او بدهد ❗️
#امتحان_ها_و_ریزش_های_قبل_از_ظهور
#ناخالصی_ها_باید_جدا_بشن
#غربال
🌍 #آخرالزمان
📡لطفا نشر دهید
کانال جوانان انقلابی
@Javananenghelabi
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_هجدهم
💠 در این قحط #آب، چشمانم بیدریغ میبارید و در هوای بهاری حضور حیدرم، لبهایم میخندید و با همین حال بههم ریخته جواب دادم :«گوشی شارژ نداشت. الان موتور برق اوردن گوشی رو شارژ کردم.»
توجیهم تمام شد و او چیزی نگفت که با دلخوری دلیل آوردم :«تقصیر من نبود!» و او دلش در هوای دیگری میپرید و با بغضی که گلوگیرش شده بود نجوا کرد :«دلم برا صدات تنگ شده، دلم میخواد فقط برام حرف بزنی!» و با ضرب سرانگشت #احساس طوری تار دلم را لرزاند که آهنگ آرامشم به هم ریخت.
💠 با هر نفسم تنها هق هق گریه به گوشش میرسید و او همچنان ساکت پای دلم نشسته بود تا آرامم کند.
نمیدانستم چقدر فرصت #شکایت دارم که جام ترس و تلخی دیشب را یکجا در جانش پیمانه کردم و تا ساکت نشدم نفهمیدم شبنم اشک روی نفسهایش نم زده است.
💠 قصه غمهایم که تمام شد، نفس بلندی کشید تا راه گلویش از بغض باز شود و #عاشقانه نازم را کشید :«نرجس جان! میتونی چند روز دیگه تحمل کنی؟»
از سکوت سنگین و غمگینم فهمید این #صبر تا چه اندازه سخت است که دست دلم را گرفت :«والله یه لحظه از جلو چشمام کنار نمیرید! فکر اینکه یه وقت خدای نکرده زبونم لال...»
💠 و من از حرارت لحنش فهمیدم کابوس #اسارت ما آتشش میزند که دیگر صدایش بالا نیامد، خاکستر نفسش گوشم را پُر کرد و حرف را به جایی دیگر کشید :«دیشب دست به دامن #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) شدم، گفتم من بمیرم که جلو چشمت به #فاطمه (سلاماللهعلیها) جسارت کردن! من نرجس و خواهرام رو دست شما #امانت میسپرم!»
از #توسل و توکل عاشقانهاش تمام ذرات بدنم به لرزه افتاد و دل او در آسمان #عشق امیرالمؤمنین (علیهالسلام) پرواز میکرد :«نرجس! شماها امانت من دست امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هستید، پس از هیچی نترسید! خود آقا مراقبتونه تا من بیام و امانتم رو ازش بگیرم!»
💠 همین عهد #حیدری آخرین حرفش بود، خبر داد با شروع عملیات شاید کمتر بتواند تماس بگیرد و با چه حسرتی از هم خداحافظی کردیم.
از اتاق که بیرون آمدم دیدم حیدر با عمو تماس گرفته تا از حال همه باخبر شود، ولی گریههای یوسف اجازه نمیداد صدا به صدا برسد. حلیه دیگر نفسی برایش نمانده بود که عباس یوسف را در آغوش کشید و به اتاق دیگری برد.
💠 لبهای روزهدار عباس از خشکی تَرک خورده و از رنگ پژمرده صورتش پیدا بود دیشب یک قطره آب نخورده، اما میترسیدم این #تشنگی یوسف چهار ماهه را تلف کند که دنبالش رفتم و با بیقراری پرسیدم :«پس هلیکوپترها کی میان؟»
دور اتاق میچرخید و دیگر نمیدانست یوسف را چطور آرام کند که دوباره پرسیدم :«آب هم میارن؟» از نگاهش نگرانی میبارید، مرتب زیر گلوی یوسف میدمید تا خنکش کند و یک کلمه پاسخ داد :«نمیدونم.» و از همین یک کلمه فهمیدم در دلش چه #آشوبی شده و شرمنده از اسفندی که بر آتشش پاشیده بودم، از اتاق بیرون آمدم.
💠 حلیه از درماندگی سرش را روی زانو گذاشته و زهرا و زینب خرده شیشههای فاجعه دیشب را از کف فرش جمع میکردند.
من و زنعمو هم حیران حال یوسف شده بودیم که عمو از جا بلند شد و به پاشنه در نرسیده، زنعمو با ناامیدی پرسید :«کجا میری؟»
💠 دمپاییهایش را با بیتعادلی پوشید و دیگر صدایش به سختی شنیده میشد :«بچه داره هلاک میشه، میرم ببینم جایی آب پیدا میشه.»
از روز نخست #محاصره، خانه ما پناه محله بود و عمو هم میدانست وقتی در این خانه آب تمام شود، خانههای دیگر هم #کربلاست اما طاقت گریههای یوسف را هم نداشت که از خانه فرار کرد.
💠 میدانستم عباس هم یوسف را به اتاق برده تا جلوی چشم مادرش پَرپَر نزند، اما شنیدن ضجههای #تشنهاش کافی بود تا حال حلیه به هم بریزد که رو به زنعمو با بیقراری ناله زد :«بچهام داره از دستم میره! چیکار کنم؟» و هنوز جملهاش به آخر نرسیده، غرش شدیدی آسمان شهر را به هم ریخت.
به در و پنجره خانه، شیشه سالمی نمانده و صدا بهقدری نزدیک شده بود که چهارچوب فلزی پنجرهها میلرزید.
💠 از ترس حمله دوباره، زینب و زهرا با #وحشت از پنجرهها فاصله گرفتند و من دعا میکردم عمو تا خیلی دور نشده برگردد که عباس از اتاق بیرون دوید.
یوسف را با همان حال پریشانش در آغوش حلیه رها کرد و همانطور که بهسرعت به سمت در میرفت، صدا بلند کرد :«هلیکوپترها اومدن!»
💠 چشمان بیحال حلیه مثل اینکه دنیا را هدیه گرفته باشد، از شادی درخشید و ما پشت سر عباس بیرون دویدیم.
از روی ایوان دو هلیکوپتر پیدا بود که به زمین مسطح مقابل باغ نزدیک میشدند. عباس با نگرانی پایین آمدن هلیکوپترها را تعقیب میکرد و زیر لب میگفت :«خدا کنه #داعش نزنه!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
کپی مجاز نیست
کـــــانال جوانـــــــــان انقلابی
@romanshohada
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_سوم
💠 هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه را در گلویم خفه کرد و تنها آرزو میکردم این #خمپارهها فرشته مرگم باشند، اما نه!
من به حیدر قول داده بودم هر اتفاقی افتاد مقاوم باشم و نمیدانستم این #مقاومت به عذاب حیدر ختم میشود که حالا مرگ تنها رؤیایم شده بود.
💠 زنعمو با صدای بلند اسمم را تکرار میکرد و مرا در تاریکی نمیدید، عمو با نور موبایلش وارد اتاق شد، خیال میکردند دوباره کابووس دیدهام و نمیدانستند اینبار در بیداری شاهد #شهادت عشقم هستم.
زنعمو شانههایم را در آغوشش گرفته بود تا آرامم کند، عمو دوباره میخواست ما را کنج آشپزخانه جمع کند و جنازه من از روی بستر تکان نمیخورد.
💠 #وحشت همین حمله و تاریکی محض خانه، فرصت خوبی به دلم داده بود تا مقابل چشم همه از داغ حیدرم ذره ذره بسوزم و دم نزنم.
چطور میتوانستم دم بزنم وقتی میدیدم در همین مدت عمو و زنعمو چقدر شکسته شده و امشب دیگر قلب عمو نمیکشید که دستش را روی سینه گرفته و با همان حال میخواست مراقب ما باشد.
💠 حلیه یوسف را در آغوشش محکم گرفته بود تا کمتر بیتابی کند و زهرا وحشتزده پرسید :«برق چرا رفته؟» عمو نور موبایلش را در حیاط انداخت و پس از چند لحظه پاسخ داد :«موتور برق رو زدن.»
شاید #داعشیها خمپارهباران کور میکردند، اما ما حقیقتاً کور شدیم که دیگر نه خبری از برق بود، نه پنکه نه شارژ موبایل.
💠 گرمای هوا بهحدی بود که همین چند دقیقه از کار افتادن پنکه، نفس یوسف را بند آورده و در نور موبایل میدیدم موهایش خیس از عرق به سرش چسبیده و صورت کوچکش گل انداخته است.
البته این گرما، خنکای نیمه شب بود، میدانستم تن لطیفش طاقت گرمای روز تابستان آمرلی را ندارد و میترسیدم از اینکه علیاصغر #کربلای آمرلی، یوسف باشد.
💠 تنها راه پیش پای حلیه، بردن یوسف به خانه همسایهها بود، اما سوخت موتور برق خانهها هم یکی پس از دیگری تمام شد.
تنها چند روز طول کشید تا خانههای #آمرلی تبدیل به کورههایی شوند که بیرحمانه تنمان را کباب میکرد و اگر میخواستیم از خانه خارج شویم، آفتاب داغ تابستان آتشمان میزد.
💠 ماه #رمضان تمام شده و ما همچنان روزه بودیم که غذای چندانی در خانه نبود و هر یک برای دیگری #ایثار میکرد.
اگر عدنان تهدید به زجرکش کردن حیدر کرده بود، داعش هم مردم آمرلی را با تیغ #تشنگی و گرسنگی سر میبرید.
💠 دیگر زنده ماندن مردم تنها وابسته به آذوقه و دارویی بود که هرازگاهی هلیکوپترها در آتش شدید داعش برای شهر میآوردند.
گرمای هوا و شورهآب چاه کار خودش را کرده و یوسف مرتب حالش به هم میخورد، در درمانگاه دارویی پیدا نمیشد و حلیه پا به پای طفلش جان میداد.
💠 موبایلها همه خاموش شده، برقی برای شارژ کردن نبود و من آخرین خبری که از حیدر داشتم همان پیکر #مظلومی بود که روی زمین در خون دست و پا میزد.
همه با آرزوی رسیدن نیروهای مردمی و شکست #محاصره مقاومت میکردند و من از رازی خبر داشتم که آرزویم مرگ در محاصره بود.
💠 چطور میتوانستم #آزادی شهر را ببینم وقتی ناله حیدر را شنیده بودم، چند لحظه زجرکشیدنش را دیده بودم و دیگر از این زندگی سیر بودم.
روزها زخم دلم را پشت پرده #صبر و سکوت پنهان میکردم و فقط منتظر شب بودم تا در تنهایی بستر، بیخبر از حال حیدر خون گریه کنم، اما امشب حتی قسمت نبود با خاطره #عشقم باشم که داعش دوباره با خمپاره بر سرمان خراب شد.
💠 در تاریکی و گرمایی که خانه را به دلگیری قبر کرده بود، گوشمان به غرّش خمپارهها بود و چشممان هر لحظه منتظر نور انفجار که #اذان صبح در آسمان شهر پیچید.
دیگر داعشیها مطمئن شده بودند امشب هم خواب را حراممان کردهاند که دست سر از شهر برداشته و با خیال راحت در لانههایشان خزیدند.
💠 با فروکش کردن حملات، حلیه بلاخره توانست یوسف را بخواباند و گریه یوسف که ساکت شد، بقیه هم خوابشان برد، اما چشمان من خمار خیال حیدر بود و خوابشان نمیبرد.
پشت پنجرههای بدون شیشه، به حیاط و درختانی که از بیآبی مرده بودند، نگاه میکردم و #حسرت حضور حیدر در همین خانه را میخوردم که عباس از در حیاط وارد شد با لباس خاکی و خونی که از سرِ انگشتانش میچکید.
💠 دستش را با چفیهای بسته بود، اما خونش میرفت و رنگ صورتش به سپیدی ماه میزد که کاسه صبر از دست دلم افتاد و پابرهنه از اتاق بیرون دویدم.
دلش نمیخواست کسی او را با این وضعیت ببیند که همانجا پای ایوان روی زمین نشسته بود، از ضعف خونریزی و خستگی سرش را از پشت به دیوار تکیه داده و چشمانش را بسته بود...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
کپی مجاز نیست
کانال جوانان انقلابی
@Javananenghelabi
هدایت شده از 🇸🇩 زندگی مهدوی 🇸🇩
🎙حضرت آیتالله #خامنهای حفظهالله
💎#صبر از #معصیت یعنی در مقابل #معصیت، کف نفس کردن.
❇️در مقابل معصیت استحکام به این است که انسان جذب نشود، اغوا نشود، تحت تأثیر #شهوات قرار نگیرد. یک جا شهوت جنسی است، یک جا پول است، یک جا مقام است، یک جا محبوبیت و شهرت است؛ اینها همه شهوات انسانی است. هر کسی یک جور شهوتی دارد.
🍂اینها انسان را به خودش جذب نکند...
#امام_زمان
#زن_زندگی_اگاهی
#زندگی_مهدوی
#مهدویت
══════════✦✧ ⃟ ⃟♥️ ⃟
🆔@sabke_zendegie_mahdavi
▁▂▃▄▅💐🇮🇷💐▅▄▃▂▁
هدایت شده از فانوس بام ایران
🇮🇷
📝 چک سفید خدا
🍃🌹🍃
🔻خدا در قرآن به دو گروه #چک_سفید داده و فرموده است خودتان مبلغش را بنویسید! یک گروه کسانی هستند که بر #مصیبتها #صبر میکنند. چون این افراد ثابت کردهاند که حقیقتا خدا را میخواهند. «إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ»(زمر، ۱۰).
🔺گروه دوم هم افرادی هستند که #نماز_شب میخوانند. «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ»(سجده، ۱۷) خداوند میفرماید هیچکس نمیتواند بفهمد برای اینها چه آماده کردهام!
👤 #آیت_الله_سیدحسن_عاملی
🆔 @fanoosebameiran
🆔 sapp.ir/fanoosebameiran
🆔https://rubika.ir/fanoosebameiran
هدایت شده از فانوس بام ایران
8.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷
🎥 کلیپ اهمیت #صبر در آخرالزمان
🍃🌹🍃
⭕️ حوادث پیچیدهتری در راه است!
🆔 @fanoosebameiran
🆔 sapp.ir/fanoosebameiran
🆔https://rubika.ir/fanoosebameiran
هدایت شده از ️حقیقت واصل
بسم الله الرحمن الرحیم
✅سبک زندگی اربعینی
🌹حماسه اربعین حسینی یادآور تلاش خانم زینب کبری سلام الله علیها برای زنده نگه داشتن یاد آقا اباعبدالله (ع) است .
🌹حماسه اربعین یعنی زنده نگاه داشتن یک حقیقت همیشه زنده جاوید: #شهید و #شهادت
عدد چهل در دین ما نشانگر کمال است 👌۴۰ روز حرکت زینب کبری یعنی کامل شدن رسالت یک تبلیغ
✅پیاده روی اربعین یک حرکت زینبی است که منشاء آن معرفت و عشق به آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام هست .
🌹امام حسین علیه السلام کشتی نجات عالم بشریت است .
💥بر آن شدیم که سبک زندگی اربعینی را ترویج کنیم تا این شور و عشق حسینی زنده نگه داریم .
🌹 پیاده روی اربعین حسینی:
1⃣ نیازمند به #معرفت حسینی است
تا معرفت به ارباب نباشد نمیتوان قدم در جاده ها نهاد .
2⃣بعد از معرفت ، #عشق به آقا اباعبدالله الحسین (ع) هست که دلها و جانها را روانه کربلا میکند .
3⃣ پیاده روی اربعین حسینی ،جلوه ی زیبای #اطاعت از ولی است .
چرا که در روایت امام حسن عسکری یکی از ۵ علامت مومن،زیارت اربعین عنوان میشود .
4⃣قبل از شروع سفر پیاده روی اربعین حسینی بحث #حلالیت گرفتن مطرح میشود و چه خوب است این سنت زیبا،
وچه زیباتر است #بخشش از طرف بازماندگان به عشق آقا
✅قبل از سفر پیاده روی اربعین هم بایستی بدهی و قرض های مالی خود را ادا کنیم
✅ و هم اینکه اگر کسی را ناراحت کردیم از ایشان طلب حلالیت و بخشش کنیم .
✅علاوه بر این خودمان هم اهل عفو و گذشت از خطاهای دیگران باشیم
5⃣در پیاده روی اربعین بحث عفو و #گذشت دیده میشود.عاشقان امام حسین در این سفر راحت میبخشند و در دل کینه نگه نمی دارند چون کینه از ظلمت هست و عاشق امام حسین از ظلمت به دور است .
6⃣در پیاده روی اربعین ،جلوه های #ایثار و فداکاری را میتوان دید.
مردم عراق، از تمام دارایی های خود ایثار میکنند.چه صحنه های زیبایی از این ایثارها در این سفر نورانی خلق میشود .
7⃣در پیاده روی اربعین جلوه های زیبای مهرورزی و #محبت را میتوان دید .
کسانی که در این سفر نورانی بودند از محبت و عشقی که در این سفر به برکت نور آقا اباعبدالله در دلها ایجاد شده تعریف میکنند . عشق به امام حسین این مردم را نسبت به همنوع با محبت کرده
8⃣در پیاده روی اربعین ، #تواضع دیده میشود . مردم عاشق در این سفر
بی تکلف هستند .خود را از دیگران بالاتر نمی دانند به همین جهت خضوع و احترام در آنها بیشتر دیده میشود .
9⃣در پیاده روی اربعین، #تکریم دیده میشود . بخصوص مردم عراق که چه قدر میهمانان خود را در این سفر تکریم میکنند و چه صحنه های زیبایی از این تکریم خلق میشود.
🔟در پیاده روی اربعین #قناعت دیده میشود . مردم در این سفر یاد میگیرند که اسراف نکنند یاد میگیرند که جیره بندی کنند و فقط به احتیاجات خود بسنده کنند
1⃣1⃣در پیاده روی اربعین،
#ساده_زیستی دیده میشود. این سفر نورانی تمرینی است برای ساده زیستی
2⃣1⃣پیاده روی اربعین، جلوه های زیبای #صبر را میتوان دید آنجا که از سختی راه پاها تاول میزند اما به عشق آقا دم نمی زنندوتحمل میکنند
3⃣1⃣در پیاده روی اربعین #وحدت دیده میشود . میلیونها زائر از کشورهای مختلف حول یک محور گرد هم در آمده اند و آن محور عشق به آقا امام حسین علیه السلام هست . و چه زیباست دیدن این وحدت و چه لرزه ای بر دل دشمنان میزند دیدن این وحدت و همبستگی و اجتماع
4⃣1⃣در پیاده روی اربعین، برخی ها با #خانواده می آیند ..با زن و بچه های کوچک
👈 و این مسئله هم اتحاد یک خانواده را در یک حماسه جریان ساز نشان میدهد 👈و هم اینکه میخواهند نشان دهند که حاضرند در راه امام حسین از تمام هستی خود بگذرند
5⃣1⃣در پیاده روی اربعین حسینی #عشق_به_ولایت موج میزند.
👌 آنجا که در دستان زائران اربعین عکس امام خامنه ای عزیز دیده میشد و یا پشت پیراهن های خود می نوشتند به نیابت از آقا
5⃣1⃣در پیاده روی اربعین حسینی عشق به #شهدا و شهادت طلبی دیده میشود .
👌آنجا که در دستان زائران امام حسین تصاویر شهدا دیده میشود که به نیابت از شهدا راهی سفر میشوند .
6⃣1⃣در پیاده روی اربعین حسینی داشتن #هدف و برنامه ریزی معنا پیدا می کند.چرا که وقتی هدف زیبا و بزرگ باشد سختی ها را راحت تر میتوان تحمل کرد .
✅در پیاده روی اربعین حسینی #واجبات از همه نوع اهمیت پیدا میکند
7⃣1⃣نماز اول وقت،
8⃣1⃣ حجاب،
9⃣1⃣مال حلال،
0⃣2⃣خلاصه اینکه پیاده روی اربعین حسینی، فرصتی هست برای #تزکیه و پالایش روحها و به تبع آن خالص سازی اعمال . چرا که وقتی قلبها صیقل بیابد و از گناهان دلی پاک شود رشد فضائل اخلاقی در چنین جانهایی سریع تررخ میدهد .
✅ نتیجه اینکه : سبک زندگی اربعینی باعث #آمادگی_جامعه برای ظهور مولا میشود .
👌برای همین است که گفته شده اول باید امام حسین به دنیا خوب معرفی شود تا جامعه پذیدای فرزندخلفش باشد .
✅ 👈مهمترین بخش سبک زندگی اربعین #