eitaa logo
،، احکام و مسائل شرعی ،،
3.2هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.8هزار ویدیو
40 فایل
برای پرسیدن سوالات شرعی به آیدی زیر مراجعه فرمایید . @Javanmardi_Ahkam
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ توبه فضیل بن عیاض 📝 پرسش : ماجراى توبه فضیل بن عیاض چه بود؟ 📖 پاسخ :  «فضیل» که در کتب رجال ، به عنوان یکى از راویان موثق ، از امام صادق(علیه السلام) و از زهاد معروف ، معرفى شده و در پایان عمر ، در جوار «کعبه» مى زیست و همانجا در «روز عاشورا» بدرود حیات گفت ، در آغاز کار، راهزن خطرناکى بود که همه مردم از او وحشت داشتند .  از نزدیکى یک آبادى مى گذشت ، دخترکى را دید و نسبت به او علاقه مند شد، عشق سوزان دخترک «فضیل» را وادار کرد که شب هنگام از دیوار خانه او بالا رود ، و تصمیم داشت به هر قیمتى شده به وصال او نائل گردد ، در این هنگام بود که در یکى از خانه هاى اطراف ، شخص بیدار دلى مشغول تلاوت قرآن بود و به آیه  «اَ لَمْ یَاْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا اَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ...» رسیده بود ، این آیه همچون تیرى بر قلب آلوده «فضیل» نشست ، درد و سوزى در درون دل احساس کرد ، تکان عجیبى خورد، اندکى در فکر رفت ، این کیست که سخن مى گوید؟ و به چه کسى این پیام را مى دهد؟ به من مى گوید: اى فضیل! «آیا وقت آن نرسیده است که بیدار شوى ؟ از این راه خطا برگردى ؟ از این آلودگى خود را بشوئى ؟ و دست به دامن توبه زنى ؟! ناگهان صداى «فضیل» بلند شد ، و پیوسته مى گفت : «بَلى وَ اللّهِ قَدْ آنَ، بَلى وَ اللّهِ قَدْ آن» ؛ (به خدا سوگند وقت آن رسیده است ، به خدا سوگند وقت آن رسیده است) !  او تصمیم نهائى خودش را گرفته بود ، و با یک جهش برق آسا ، از صف اشقیا بیرون پرید ، و در صفوف سُعدا جاى گرفت ، به عقب برگشت، از دیوار بام فرود آمد ، و به خرابه اى وارد شد که جمعى از کاروانیان آنجا بودند، و براى حرکت به سوى مقصدى، با یکدیگر مشورت مى کردند ، مى گفتند : فضیل ، و دارودسته او در راهند، اگر برویم راه را بر ما مى بندند و ثروت ما را به غارت خواهند برد ! فضیل ، تکانى خورد ، و خود را سخت ملامت کرد ، گفت : چه بد مردى هستم ! این چه شقاوت است که به من رو آورده ؟ در دل شب به قصد گناه از خانه بیرون آمده ام، و قومى مسلمان از بیم من، به کنج این خرابه گریخته اند ! روى به سوى آسمان کرد ، و با دلى توبه کار، این سخنان را بر زبان جارى ساخت : «اللّهُمَّ اِنِّى تُبْتُ اِلَیْکَ وَ جَعَلْتُ تَوبَتِى اِلَیْکَ جِوارَ بَیْتِکَ الْحَرامِ...»!؛ (خداوندا من به سوى تو بازگشتم ، و توبه خود را این قرار مى دهم که پیوسته در جوار خانه تو باشم ، خدایا از بدکارى خود در رنجم ، و از ناکسى در فغانم، درد مرا درمان کن ، اى درمان کننده همه دردها ! و اى پاک و منزه از همه عیبها ! اى بى نیاز از خدمت من ! و اى بى نقصان از خیانت من ! مرا به رحمتت ببخشاى ، و مرا که اسیر بند هواى خویشم از این بند رهائى بخش)!  خداوند دعاى او را مستجاب کرد ، و به او عنایتها فرمود ، و از آنجا بازگشت و به سوى «مکّه» آمد ، سالها در آنجا مجاور بود و از جمله اولیاء گشت !  🎆💎{ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی }💎🎆 @Javanmardi_langarudi 🌼شبهات احکام و مسائل شرعی را از این کانال به دست آورید🌼
✅ توبه فضیل بن عیاض 📝 پرسش : ماجراى توبه فضیل بن عیاض چه بود؟ 📖 پاسخ :  «فضیل» که در کتب رجال ، به عنوان یکى از راویان موثق ، از امام صادق(علیه السلام) و از زهاد معروف ، معرفى شده و در پایان عمر ، در جوار «کعبه» مى زیست و همانجا در «روز عاشورا» بدرود حیات گفت ، در آغاز کار، راهزن خطرناکى بود که همه مردم از او وحشت داشتند .  از نزدیکى یک آبادى مى گذشت ، دخترکى را دید و نسبت به او علاقه مند شد، عشق سوزان دخترک «فضیل» را وادار کرد که شب هنگام از دیوار خانه او بالا رود ، و تصمیم داشت به هر قیمتى شده به وصال او نائل گردد ، در این هنگام بود که در یکى از خانه هاى اطراف ، شخص بیدار دلى مشغول تلاوت قرآن بود و به آیه  «اَ لَمْ یَاْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا اَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ...» رسیده بود ، این آیه همچون تیرى بر قلب آلوده «فضیل» نشست ، درد و سوزى در درون دل احساس کرد ، تکان عجیبى خورد، اندکى در فکر رفت ، این کیست که سخن مى گوید؟ و به چه کسى این پیام را مى دهد؟ به من مى گوید: اى فضیل! «آیا وقت آن نرسیده است که بیدار شوى ؟ از این راه خطا برگردى ؟ از این آلودگى خود را بشوئى ؟ و دست به دامن توبه زنى ؟! ناگهان صداى «فضیل» بلند شد ، و پیوسته مى گفت : «بَلى وَ اللّهِ قَدْ آنَ، بَلى وَ اللّهِ قَدْ آن» ؛ (به خدا سوگند وقت آن رسیده است ، به خدا سوگند وقت آن رسیده است) !  او تصمیم نهائى خودش را گرفته بود ، و با یک جهش برق آسا ، از صف اشقیا بیرون پرید ، و در صفوف سُعدا جاى گرفت ، به عقب برگشت، از دیوار بام فرود آمد ، و به خرابه اى وارد شد که جمعى از کاروانیان آنجا بودند، و براى حرکت به سوى مقصدى، با یکدیگر مشورت مى کردند ، مى گفتند : فضیل ، و دارودسته او در راهند، اگر برویم راه را بر ما مى بندند و ثروت ما را به غارت خواهند برد ! فضیل ، تکانى خورد ، و خود را سخت ملامت کرد ، گفت : چه بد مردى هستم ! این چه شقاوت است که به من رو آورده ؟ در دل شب به قصد گناه از خانه بیرون آمده ام، و قومى مسلمان از بیم من، به کنج این خرابه گریخته اند ! روى به سوى آسمان کرد ، و با دلى توبه کار، این سخنان را بر زبان جارى ساخت : «اللّهُمَّ اِنِّى تُبْتُ اِلَیْکَ وَ جَعَلْتُ تَوبَتِى اِلَیْکَ جِوارَ بَیْتِکَ الْحَرامِ...»!؛ (خداوندا من به سوى تو بازگشتم ، و توبه خود را این قرار مى دهم که پیوسته در جوار خانه تو باشم ، خدایا از بدکارى خود در رنجم ، و از ناکسى در فغانم، درد مرا درمان کن ، اى درمان کننده همه دردها ! و اى پاک و منزه از همه عیبها ! اى بى نیاز از خدمت من ! و اى بى نقصان از خیانت من ! مرا به رحمتت ببخشاى ، و مرا که اسیر بند هواى خویشم از این بند رهائى بخش)!  خداوند دعاى او را مستجاب کرد ، و به او عنایتها فرمود ، و از آنجا بازگشت و به سوى «مکّه» آمد ، سالها در آنجا مجاور بود و از جمله اولیاء گشت !  🎆💎{ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی }💎🎆 @Javanmardi_langarudi 🌼شبهات احکام و مسائل شرعی را از این کانال به دست آورید🌼