eitaa logo
منتظران مضطر
255 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
138 فایل
🌺اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیکَ الفَرَج...🌺 🌺مَتی تَرانا و نَراک؟🌺 🌼کپی = با ذکر صلوات🌼 ⚘اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
HamedZamani-7Tir.mp3
16.98M
دین دین دین .. دیدید دین .. دینداری آسونه .. تا رو زبونه .. @Jazzaaabbb
♥️:↯ حیـــــفہ نماز اول وقت مون از دست برهツ پیامبراکرمﷺ‌‌↯ مَن صَلّی رَکعَتَینِ یَعلَمُ مایَقولُ فِیهما اِنصَرَفَ وَ لَیسَ بَینَه وَ بَینَ اللهِ - عَزَّ وَ جَلَّ - ذَنبٌ؛ هر کس دو رکعت نماز بخواند و بداند چه می گوید، از نماز فارغ می شود، درحالی که میان او و میان خدای عز و جل گناهی نیست. 📿 🙏 @Jazzaaabbb
وقتی برای♥️ میـجنـگن.... رنگ سفر میـگیره دنیـا شون ،، با موج و طوفان🌊🌪 هم قسم میشـن... پای قطارای فشنگاشون... @Jazzaaabbb
1_5078032845872562301.mp3
8.87M
شور احساسی زیبا | " مــن بــا تـو خـوشـبــخـت دنـیـایـم " باهم گوش کنیم @Jazzaaabbb
تعریف میکنن ، بعد شهادت آیت الله بهشتی از امام پرسیدن؛ حالا دانشگاه ها و کارا چی میشن؟ امام فرمودن؛ - آ سیدعلی آقا هستن .. بعد عزل بنی صدر پرسیدن حالا اوضاع چی میشه؟ امام فرمودن؛ - آ سیدعلی آقا هستن .. بعد قضیه منتظری پرسیدن کی قراره رهبر بشه؟ امام فرمودن؛ - آ سیدعلی آقا هستن .. + آ سیدعلی آقا خیلی دوست داریم :)♡ || @Jazzaaabbb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ݧـاڳــهاݧ بـــاز دݪم یاد ټــو اڣټاد، ڳـــڔڣټ..😔 سردار دلها😭😭😭😭 @Jazzaaabbb
❤️ باشد حرام! شیر حلالی که خورده ام روزی اگر ز ساده بگذرم... ✌️ 👊 @Jazzaaabbb
🌷مادر می گفت: «با نذر و نیاز به دنیا اومد و بزرگش کردم. هفت بار واسش قربونی کردم تو این سالها تا ۱۹ ساله شد. رفت تو روز عید قربان در راه خدا قربانی شد.🌷 وصیت نامه: مادر جان! شفاعت شما را در روز قیامت نزد فاطمه زهرا(س) می کنم...🌷 @Jazzaaabbb
. گفتم به کجا؟! گفت صدایم کردند :) گل بودم و از شاخه جدایم کردند! گفتم که فرشتگان چه کردنت؟! گفت: روزی خورسفره‌ی خدایم ڪرده‌ند :) @Jazzaaabbb
🌱🌸 نفیسه گفت بابا اگر هستی یک نشانه بده هر سه نفر بالای سر آقا مرتضی بودیم. شروع به حرف زدن کردم. گفتم سلام آقا مرتضی دل مان خیلی برایت تنگ شده؟ نفیسه هم گفت بابا جان می گویند شهدا زنده اند، اگر هستی به ما یک نشانه بده... حرف نفیسه که تمام شد دیدیم از گوشه چشم چپ آقا مرتضی یک قطره اشک سرازیر شد و بخشی از پارچه کفن خیس شد. به درد دل هایمان ادامه دادیم که دیدم از گوشه چشم دیگرش هم قطره اشک دیگری سرازیر شد. مشغول حرف زدن با پیکر همسرم بودیم که آمدند و گفتند ماندن شما این جا ممنوع است و باید مجوز بگیریم. به ناچار از آن جا بیرون آمدیم. @Jazzaaabbb