eitaa logo
منتظران مضطر
255 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
138 فایل
🌺اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیکَ الفَرَج...🌺 🌺مَتی تَرانا و نَراک؟🌺 🌼کپی = با ذکر صلوات🌼 ⚘اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
...! نیستم برایت بمانم ! نیستم برایت باشم ! نیستم برایت قلم بزنم ! نیستم که برایت بمیرم ! مرا ببخش با همه نقص هایم ...! با تمام ...! لیاقت ندارم ولی ... دل که دارم ...!!! دلــــم میخواهد ... ڪجایے. کـــــــــــــم آورده ام.... می دانی ؟ ☘☘☘
داخل اتوبوس نشسته بودیم از دوستم پرسیدم : رو مےشناسے؟ گفت: همون اتوبانه؟ آره ؛ چند بار از اونجا رد شدم. گفتم: ازش چے می دونے؟ لبخندی زد وگفت: اینکه مسیر ما واسه رسیدن به خونه مادر بزرگمه ،شهیده دیگه، اسماشونو روهمه اتوبانا وکوچه ها گذاشتن ،همه می شناسن دیگه! سرمو پایین انداختم و ساڪت شدم .... دلم سوخت . زیر لب گفتم: اونکه مردم می شناسن ، مسیر خونه مادر بزرگه نه و .... اسم یه راه نیست ، جهت راهه! ؛ زین الدین ؛ باقرے ؛ چمران ؛ باکرے ؛ کاظمے و... . اینها فقط اتوبانے "براے رسیدن" نیستند! . بلڪه همراهانے هستند "براے رساندن..." آنچنان راست قامت و استوارے، ڪه بر یاد مقدست هم مےتوان تڪیه ڪرد؛        اے شهیـــد... @Jazzaaabbb
و محمدحسین عاشق شهید همت بود.همیشه با شور و هیجان در مورد او حرف میزد. در مورد اخلاصش، فرماندهی بر دلهایش و .... اسم حوزه بسیجی که فرماندهش بود نیز شهید همت بود. در اتاق جلسات بسیج عکس شهید را طوری نصب کرده بود که در مقابلش باشد. یادم هست که یکبار من را دعوت کرد به جلسه خواهران بسیج. دیدم خواهران در یک طرف میز نشسته اند محمدحسین هم همان طرف اما چند صندلی آن طرف تر نشسته است طوری که در مقابل خواهران نباشد و چهره در چهره نباشند. بعدا دلیلش را پرسیدم گفت: نمیخام رو د روی خانم ها باشم. طوری مینشینم که عکس شهید همت هم در مقابلم باشه و تا سرم را بالا می آورم یاد این شهید و چشمان زیبا و عفیفش من را حفظ کند. بعدها شنیدم در زندگی شخصی و خانوادگیش هم رفتارش را شبیه امثال شهید همت کرده است. این مجموعه وقتی کامل شده و نتیجه می دهد که روز تشییع جنازه اش از دو لب معاون حاج قاسم سلیمانی شنیدم که می گفت: حاج قاسم گفته که شهید من را یاد شهید همت می انداخت و به خاطر همین دوستش داشتم. این بود که محمدحسین یا همان حاج عمار سوریه شد مزار: بهشت زهرا (س) - قطعه 53 @ Jazzaaabbb
😳👇 ساعت ۱:۳۰ بامداد دیروز بود ۸ فروردین ۱۳۹۸ دایرکت صفحه را که باز کردم، عزیزی برای عکس استوری سیل هولناک شیراز نوشته بود این سیل یه «مهدی باکری» نیاز داره یه «مهدی زین الدین» «احمد کاظمی» متوسلیان «خرازی» اصلاً خیلی حسی و دلی نوشته بود ازش پرسیدم با همۀ این شهدا آشنا هستید؟ گفت «خوشبختانه بله 🙂» اسمش علی بود ۳۷ ساله از «اسلامشهر» یکهو بی مقدمه گفت « من شفا گرفتۀ قبر خالی هستم🙂 » ارادت عجیبی هم به حاج احمد متوسلیان داشت خلاصه ما گوش شدیم و او زبان که 😃 « ۱۲ سال اعتیاد داشتم از شهدا بدم می آمد😒؛ چون دلیل اعتیادم را انقلاب کردن آنها می دانستم آن روز با خانواده ام بحثم شد و از خانه زدم بیرون مقداری حشیش خریدم😶 و تصمیم گرفتم بروم گلزار شهدای بهشت زهرا گفتم می روم آنجا و با کشیدن حشیش به آنها اهانت و خرابشان می کنم برای اولین بار بود پایم را داخل گلزار شهدا می گذاشتم😞 زمان خدمت سربازی از زبان فرمانده مان یک چیزهایی از شنیده بودم😇 و فقط از او خوشم می آمد😃 رفتم داخل که جایی برای نشستن پیدا کنم روی یک صندلی سیمانی نشستم نگاهی به دور و برم کردم که کسی نباشد حشیش را سیگاری بار کردم ناگهان دیدم بالای سر قبری، عکس را زده اند😕 پیش خودم گفتم «برای چی عکس خود شهید را نزده اند و عکس را زده اند☹️ ؟»؛ در حالیکه قشنگ بهم زل زده بود و نگاه خوشگلی داشت نگاهم که به سنگ قبر افتاد، واقعاً خشکم زد دیدم نوشته خودش بود آنجا قبر بود😫 در حالیکه من اصلاً و ابداً نمی دانستم قبر او کجاست همانجا بهش گفتم «ببین تو خودت می دانی من از شماها دل خوشی ندارم🙁 الآن هم برای دعوا آمده ام اینجا ولی خدایی از تو یکی خوشم می آید😒 اگر رفاقت سرت می شود، بدان که از اعتیاد خسته شده ام هیچی هم ندارم؛ حتی آبرو و اعتبار این ها را بهم بده از آنجا که برگشتم، یکی از دوستانم را دیدم گفت یک جایی هست به نام انجمن معتادان گمنام که رایگان ترک می کنند🤗 بیا به آنجا برویم خلاصه رفتم و ترک کردم و الآن ۱۰ سال است که پاکم به سال نرسیده، اعتبار هم پیدا کردم طوری شد که الآن مسئول امور مالی هیئت محله مان هستم☺️ و آبرو و اعتباری کسب کرده ام که فکرش را هم نمی کردم بچه دار هم نمی شدم😢 با توسل به شهدا خدا یک پسر بهم داد که الآن هشت سالش هست و عاشق هیئت » 😃 🌷 😘 🌿 @Jazzaaabbb