زمانی که ناوشکن آمریکایی نیوجرسی
در سال 1983 وارد سواحل لبنان شد ؛
جوزف ابوخلیل در روزنامه فالانژیست
"کار" نوشت: کجاست خدای مستضعفین
در مقابل عظمت نیوجرسی؟
اندک زمانی بعد، شهید عماد مغنیه
«نابغه ی مقاومت اسلامی» با منفجر
کردن مقر تفنگداران دریایی آمریکا و
کشتن 241 کماندوهای آمریکایی پاسخ
داد و روی بدن آنها امضا کرد:
پروردگار مظلومان اینجاست،
پس عظمت نیوجرسی کجاست؟!
#ابوجهاد✌️🏻
#شهیدالقائدعمادمغنیه ❤️
#حاج_رضوان 🌸
‹🇮🇷شهیدجهادعمادمغنیه🇵🇸›
زمانی که ناوشکن آمریکایی نیوجرسی در سال 1983 وارد سواحل لبنان شد ؛ جوزف ابوخلیل در روزنامه فالانژیس
یکی از دوستان لبنانیم که با شهیدعمادمغنیه همرزم و دوست قدیمی بوده، خاطره جالبی از عماد تعریف کرد که خیلی برام قشنگ اومد میگفت: سال 1364 بود که با عماد در تهران زندگی میکردیم ؛ خانهای در زیر پل حافظ داشتیم ؛ محل کارمان هم پادگان امامحسین(علیهالسلام) (بالای فلکه چهارم تهرانپارس – دانشگاه امامحسین(علیهالسلام) فعلی) بود که تعدادی نیروهای لبنانی را آموزش میدادیم ؛ عصر یکی از روزها، سوار بر ماشین پیکانم داشتم از در پادگان خارج میشدم که عماد را دیدم. قدم زنان داشت به طرف بیرون پادگان میرفت ...🚶🏻♂
ایستادم و با او سلام و احوال پرسی کردم..
پرسید که به خانه میروم؟ وقتی جواب
مثبت دادم، سوار شد تا با هم برویم..
-ادامهدارد ..
راوی:حمید داوود آبادی؛ جانباز🎙🌿
#ابوجهاد🌱
#شهیدالقائدعمادمغنیه ❤️
#حاج_رضوان 🌸
‹🇮🇷شهیدجهادعمادمغنیه🇵🇸›
یکی از دوستان لبنانیم که با شهیدعمادمغنیه همرزم و دوست قدیمی بوده، خاطره جالبی از عماد تعریف کرد که
در راه درباره وضعیت آموزش نیروها حرف میزدیم ؛ نزدیکی میدان امامحسین(علیهالسلام) بودیم و صحبتمون گل انداخته بود ؛ یک دفعه عماد مکثی کرد و با تعجب گفت: - ای وای!! من صبح با ماشین رفتم پادگان!!
زدم زیر خنده ؛ صبح با ماشین رفته پادگان و یادش رفته بود ؛ ناگهان داد زد: - نگه دار ؛ نگه دار ؛ گفتم: خب مسئلهای نیست که ؛ ماشینت توی پارکینگ پادگانه ..
فردا صبح هم با هم میریم اون جا که گفت: نه ؛ نه ؛ زود وایسا ؛ باید سریع برگردم پادگان!!
-ادامهدارد...🌿
#ابوجهاد🌱
#شهیدالقائدعمادمغنیه ❤️
#حاج_رضوان 🌸
‹🇮🇷شهیدجهادعمادمغنیه🇵🇸›
در راه درباره وضعیت آموزش نیروها حرف میزدیم ؛ نزدیکی میدان امامحسین(علیهالسلام) بودیم و صحبتمون
با تعجب پرسیدم: مگه چیز توی ماشین جا گذاشتی که باید بری بیاری؟
خندهای کرد و گفت: آره من صبح با زنم رفتم پادگان! به اون گفتم توی ماشین بمون، من الان برمیگردم..
توی پادگان که رفتم، اونقدر سرم شلوغ شد که اصلا یادم رفت زنم دم در منتظرمه!
بدجور خندهام گرفت ؛ خانومش از صبح تا غروب توی ماشین مونده بود.
وقتی وایسادم، گفت: نخند ؛خب یادم رفت با اون رفته بودم پادگان و یک ماشین دربست گرفت تا بره پادگان و همسر و ماشینش رو بیاره ..
-پایان🌿
-راویحمیدداوودآبادی؛ جانباز🌸🎙
#ابوجهاد🌱
#شهیدالقائدعمادمغنیه ❤️
#حاج_رضوان 🌸
‹🇮🇷شهیدجهادعمادمغنیه🇵🇸›
با تعجب پرسیدم: مگه چیز توی ماشین جا گذاشتی که باید بری بیاری؟ خندهای کرد و گفت: آره من صبح با زنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتایی که با پدر به لبنان میرفتیم ؛ من یادمه یه آقای خیلی مهربون و کلاه به سری بود ؛ فکر میکردیم ایشون راننده هستن ، با بابا (شهید حسن طهرانی مقدم) ارتباط داشتن. ما رو حتی شهربازی میبردن ؛ اونجا اسمشون رو حاجرضوان صدا میکردن. بعد از شهادتشون فهمیدیم ایشون از فرماندهان اصلی مقاومت حاجعمادمغنیه هستن♥️'(:
-ادامه دارد ...
-دخترشهیدحسنطهرانیمقدم
دربرنامهبهافقفلسطین🎙
#ابوجهاد🌱
#شهیدالقائدعمادمغنیه ❤️
#حاج_رضوان 🌸
‹🇮🇷شهیدجهادعمادمغنیه🇵🇸›
وقتایی که با پدر به لبنان میرفتیم ؛ من یادمه یه آقای خیلی مهربون و کلاه به سری بود ؛ فکر میکردیم ای
15.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پدر با ایشون خیلی ارتباط داشتن، یه خاطره داریم که تو مرز فلسطین و لبنان رفتیم و ما با حاجرضوان سنگ هم پرتاب کردیم ؛ چون اون موقع ، انتفاضه سنگ بود..
یادم هست ؛ و این موضوع برام جالب بود که معمولا تاثیرگذارترینها تو جبهه مقاومت معمولا گمنامترینها هم هستن که بعد از شهادت اونها مشخص میشه (چه کارهایی که انجام دادن) که من امثال پدرم و حاجرضوان (شهیدعمادمغنیه) یادم هستش ، اینها چقدر خاکی و راحت بودن ...🌻'
-پایان🌸
-دخترشهیدحسنطهرانیمقدم
دربرنامهبهافقفلسطین🎙🦋
#ابوجهاد🌱
#شهیدالقائدعمادمغنیه ❤️
#حاج_رضوان 🌸