‹🇮🇷شهیدجهادعمادمغنیه🇵🇸›
#زندگینامه🔖!" #قسمت_پنجاهوچهارم🌿 دو هفته بعد از شهادت جهاد، خواب دیدم آمده پیشم، مثل زمانی که ه
17.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#زندگینامه🔖!"
#قسمت_پنجاهوپنجم🌿"
بحث شهادت که می شود ..
فاطمه مغنیه(خواهرشهیدجهاد)میگوید:
مادر من یک زن فوق العاده است!
خبر شهادت بابا که رسید رفت و
دو رکعت نماز خواند ..🌸📿
همه ما را آرام کرد ..
بدون اینکه حرفی مستقیم به ما بزند؛
وقتی دید در مواجهه با پیکر بابا بی تاب
شده ایم خطاب به بابا گفت:
الحمدلله که وقتی شهید شدی
کسی خانواده ات را به اسارت نگرفت،
و به ما جسارت نکرد!
همین یک جمله ما را آنقدر خجالت داد
که آرام شدیم . . .
بعد خودش رفت و وقتی مراسم تشییع
برگزار می شد یک ساعت در قبری که برای
بابا آماده کرده بودند ماند؛
قرآن و زیارت عاشورا خواند📖🌿••
خبر شهادت جهاد را هم که شنید
همین طور؛ دلم سوخت وقتی جهاد
را دیدم مثل بابا شده بود💔
خون ها را شسته بودند ؛
ولی جای زخم ها و پارگی ها
بود جای کبودی و خون مردگی ها ..🥀
تصاویر شهادت و بابا و جهاد با هم
یکی شده بودند ...💔🍁!"
و یک لحظه به نظرم رسید من دیگر
نمی توانم تحمل کنم ..🥀
باز مادر غیر مستقیم من و مصطفی
را آرام کرد، وقتی صورت جهاد را بوسید ،
گفت: ببین دشمن چه بلایی سر جهادم
آورده البته هنوز به ارباً اربا نرسیده ..💔-!
لا یوم کیومک یا اباعبدالله✋🏻
باز خجالت آراممان کرد ..
#زندگی_به_سبک_برادر 🖇
#کلیپ_خام 📻🍂••