🥀این پاها روزی فاتح خیبر بوده اند
✨شرمندگی کافی نیست باید کاری کرد تا کمی از بار شرمندگیمان کم شود اما افسوس که ...
#شهیدانه
تا زنده ایم رزمنده ایم 😔😔
و سلام بر او که می گفت:
«شما را توصیه می کنم که زیارت عاشورا
را زیاد بخوانید و امیدوارم پرودگار عالم
از برکتِ وجود امام زمان(عج) به همه ما
توفیق انجام خالصانه عبادات را عنایت
فرماید و همه ما را به مقام اهل بیت برساند»
| شهید بیژن گلشن❣|
#شهیدانه
و سلام بر او که می گفت:
«ما اسرائیل را شرّ مطلق می دانیم
بدتر از اسرائیل در جهان وجود ندارد
اگر اسرائیل و شیطان با یکدیگر بجنگند
ما در کنار شیطان می ایستیم»
• شهید امام موسی صدر🕊•
#شهیدانه
🔴#شهیدانه
🔴 دلنوشتهی مادر یک طلبه برای مادر آرمان
اولین بار که میشنوی فرزندت، پسر است، حس عجیبی داری. لبخندی روی لبانت میآید. ته دلت غنج میرود. حس میکنی تکیهگاه جدیدی پیدا کردی. همانطور که اگر دختر باشد خوشحال میشوی که انیس و مونسی پیدا کردی.
پسرت جلوی چشمانت بزرگ و بزرگتر میشود و هر لحظه، نگرانیهایت هم با او بزرگتر!
شیطنتها و ظرف شکستنهایش را زیر سبیلی رد و خودت را قانع میکنی که اقتضاء پسر بودنش است.
لحظه به لحظه بد و خوب را یادش میدهی. نگرانی که در کوچه و خیابان به کسی زور نگوید. راه خطا نرود. حرف ناجور نگوید و نشنود.
بار اول که مشکی میپوشد و دست پدرش را میگیرد و مسجد و هیئت میرود، ذوق مرگ میشوی که: «خدایا شکرت! پسرم راهش را پیدا کرد».
در چشم بر هم زدنی، دبستانی میشود و بعد، دبیرستانی. قد میکشد و صدایش دو رگه میشود و موهای صورتش، معصومیت پسرانهاش را دو چندان میکند.
ولی باز نگرانی! نمیدانی کدام مسیر را در پیش میگیرد!
در نماز روز و شبت دعا میکنی: «خدایا! بهترین راه را برایش مقدر فرما!»
روزی از خواب بیدار میشوی و میبینی راهش را پیدا کرده. عشقش شده حوزه و علم و کتاب و امام حسین(علیه السلام).
ته دلت میلرزد! با خود میگویی میتوانست مهندس یا دکتر شود اما حالا ... .
حالا اصرار میکند بر راهی که روشن است، اما سخت. راهی که پایان ندارد. نه علمش، نه معنویتش، نه اخلاق و نه عرفانش. مسیر حوزه، بینهایت است!
به چشم خود میبینی پسرت راه سختی را انتخاب کرده، راهی که شاید محرومیتهای فراوان دنیوی برایش به ارمغان بیاورد، اما دلخوشی که ذخیره آخرت خوبی پیدا کردی.
حال، پسرت را در قامت طلبهای میبینی.
حجرهدار میشود. از شنبه تا چهارشنبه، تنها تلفنی میتوانی با او صحبت کنی.
عصر چهارشنبه اما در فکری!
در فکری این دو روزی که درکنار تو و خانواده است، چطور اوقات خوشی برایش فراهم کنی؟
در فکری حداقل این چند وعده در کنارت، غذای مورد علاقهاش را بخورد.
از در که میآید، چپ و راست صورتش را نگاه میکنی و دنبال بهانهای که با او حرف بزنی.
...
هنوز از طلبه شدنش چیزی نگذشته که آسمان شهرت سیاه میشود. اغتشاش و درگیری و ناامنی شهر را فرامیگیرد. مشتی اراذل و اوباش به بهانههای واهی، امنیت را نشانه میگیرند.
حالا و هر لحظه، دلشوره سالم رسیدن فرزندت را داری.
اما پسرت!
پسرت ته دلش قرص است.
میخواهد در قامت طلبه ای بسیجی برقرار کننده آرامش و امنیت باشد.
برای دختران، برای زنان و برای مردم سرزمینش!
در دلت به داشتن چنین پسری افتخار میکنی، اما ... .
میوه دلت، دست خالی به میدان رفته!
بی خبر از همه جا میگویی: «خدایا! دسته گلم را به تو میسپارم! جگر گوشهام را سالم به خانه برگردان!»
لحظات به کندی میگذرد. خبری از دسته گلت نیست!
زنگ تلفن به صدا در میآید...
آقای علی وردی! پسرتان مجروح شده ....
آسمان بر سرت خراب میشود.
تا به بیمارستان برسی، نفسی برایت نمیماند.
میفهمی آرمانت از دنیا رفته، اما دوباره احیاء شده. قلبش میزند.
نفسی چاق میکنی. نور امید در دلت روشن میشود: «پس انشاءالله زنده میماند».
هنوز شبی نگذشته که فیلم شکنجهی جگر گوشهات در فضای مجازی پخش میشود. هر کس میبیند، میگوید: «وای بر حال مادرش! کاش مادرش نبیند و نداند و ...»
دو روز، تنها دو روز فرصتیست که خدا برای آمادگی شهادت فرزندت میدهد.
و سرانجام ...
و سرانجام، روح مطهر آرمان بیست و یک سالهات به آسمان عروج میکند.
او به آرزویش میرسد
اما کاخ رؤیای تو برای دامادیش همراه هزاران آرزوی دیگری که برایش داشتی، فرو میریزد.
داعشصفتان زمان، تاب تحمل معصومیت پسرت را نداشتند!
حال در دل زمزمه میکنی: «میون خاک و خونی! تو ای ماه جوونم! مثه موهات، پریشونم! آروم آروم میذارم من، صورت رو صورت ماهت! دعا کن جون بدم اینجا، میاد مادر به همراهت! چه دلگیره، بی تو دنیا! که میمیره بی تو مادر!»😭
و این چنین روضه علیاکبر(علیه السلام) و روضه تنهایی سیدالشهداء(علیه السلام) در گودال قتلگاه، بعد از 1400 سال، برایت زنده میشود!😭
#شهید_آرمان_علی_وردی
#برای_آرمانت
#برای_آرمانمان
اماما به فرمانت آنقدر در سنگر میمانم تا بر پیکرم گل مقاومت بروید و ای امام، بر من ببخش که فقط یک بار به فرمانت شهید میشوم.
شهید محمود رضا علیمحمدی
#شهیدانه🕊
✨قاتلان شهید عجمیان ✨
روز گذشته اولین جلسه دادگاه برگزار و به اتهامات ۹ نفر از متهمان با حضور وکلا، خانوادههای آنها و مددکار اجتماعی رسیدگی شد.
در همین راستا و براساس ماده ۳۱۵ قانون آیین دادرسی کیفری پرونده افراد بالغ زیر ۱۸ سال که اتهام آنها در صلاحیت رسیدگی در دادگاه انقلاب است و با تعدد قضات رسیدگی میشود باید در شعبه یک دادگاه کیفری یک استان ویژه رسیدگی به جرایم نوجوانان رسیدگی شود، قضات دادگاه امروز هم ابلاغ دادگاه انقلاب را دارند و هم مستشار دادگاه کیفری یک ویژه رسیدگی به جرایم نوجوانان و دارای ابلاغ ویژه هستند.
در جریان رسیدگی به این پرونده تمام تشریفات قانونی برای رسیدگی به پرونده متهمان زیر ۱۸ سال رعایت شده است و متهمان از تمام امتیازاتی که قانون برای آنها در نظر گرفته است از جمله داشتن وکیل و حضور مددکار برخوردار هستند.
در ابتدای جلسه، ریاست دادگاه با اعلام رسمیت، دادگاه دادرسی متهم حمید قره حسنلو را اعلام کرد و از نماینده دادستان خواست کیفرخواست نامبرده را قرائت کند تا متهم از خود دفاع کند.
نماینده دادستان گفت: متهم حمید قره حسنلو فرزند محمد علی به اتهام افساد فی الارض از طریق ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور، حمله به ماموران انتظامی و بسیج، اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور شده است.
وی افزود: طبق اظهارات متهم حمید قره حسنلو همراه با همسر خود فرزانه قره حسنلو جهت حضور در بهشت سکینه (س) و در محل ضرب و جرح و شهادت بسیجی شهید روح الله عجمیان حضور داشتهاند.
نماینده دادستان ادامه داد: طبق مستندات جمع آوری شده و فیلم زمان ضرب و جرح شهید عجمیان روی انگشت اشاره دست چپ متهم حمید قره حسنلو آثار زخم و خونریزی مشهود است. زمانی که آرین فرزام نیا از پشت با کارد به شهید ضربه میزند، در دومین ضربه دست این متهم هم که همانجا حضور داشته زخمی میشود. همسر متهم که در محل حاضر بوده و از متهمان پرونده است در اظهارات خود گفته متهم یک لگد به بسیجی شهید زده است.
#وفات_حضرت_زینب #شهیدانه
#شهید_روح_الله_عجمیان
وی عنوان کرد: در زمان دستگیری متهم در منزل وی و در بررسی گوشی همراه متهم فیلمی از زمان حادثه که توسط خود متهم ضبط شده نیز کشف شده است.
در ادامه قاضی از متهم خواست تا در جایگاه دفاع از خود قرار گرفته و دفاعیات خود نسبت به کیفرخواست را بیان کند.
در ابتدای حضور متهم در جایگاه قاضی پرسید: کیفرخواست را شنیدی و آیا آن را قبول دارید؟
متهم در دفاع از خود گفت: من و همسرم جهت حضور سر مزار یکی از آشنایان به بهشت سکینه (س) رفته بودیم و قصد داشتیم اگر برای خانم نجفی هم مراسمی بود حضور پیدا کنیم.
قاضی ازمتهم پرسید: گفته شده شما اولین نفری بودید که در بهشت سکینه(س) حاضر شدید شما اسلحه داشتید؟
متهم پاسخ داد:نه.
در ادامه دادگاه فیلم حضور متهم در صحنه جنایت به دستور قاضی پخش شد.
متهم گفت: در اتوبان دنبال راه برگشت بودیم که صحنه ضرب و جرح شهید عجمیان پیش آمد.
قاضی پرسید در محل دستگیر شدید؟ دست شما چرا زخمی شد؟
متهم: شب در منزل دستگیر شدیم و متوجه نشدم دستم چرا زخمی شد. همسرم در محل وقوع جنایت جمعیت را کنار میزد تا شهید را نزنند.
قاضی خطاب به متهم گفت: جمعیت را کنار میزدید تا صحنه بهتر تصویربرداری شود.
متهم گفت: متوجه زخمی شدن دستم نشدم اما همسرم گفت دست یک آقایی چاقو بود. زمانی که ما رسیدیم شهید روی ماشین بود و به وی ضربه میزدند که بعد پایین افتاد.
قاضی پرسید شما ضاربان را دیدید؟
متهم گفت: ۳ تا ۴ جوان بودند و من تنها سنگ دست یک نفر دیدم.
قاضی پرسید شما سردستگی جمع اغتشاشگران و فرماندهی جمع حاضر در صحنه را به عهده داشتید؟
متهم: من اگر لیدر بودم باید پیامی داده باشم.
قاضی در پاسخ گفت: کسی که ماموریتی ندارد چرا باید فیلم جزییات صحنه را تهیه کند و در همه صحنه ها پیگیرانه حضور داشته باشد؟
متهم گفت: من بدون منظور فیلم گرفتم و در حد لیدری نیستم.
قاضی پرسید: درآمد ماهیانه شما چقدر است؟
متهم پاسخ داد: بین ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون درآمد ماهیانه دارم.
قاضی خطاب به متهم گفت: پس مشکل اقتصادی نداری، انگیزه شما مخالفت با نظام بود؟
متهم ادامه داد: هدفی نداشتم، اشتباه کردم. من به اشتباه این رفتارها را انجام دادم.
#وفات_حضرت_زینب #شهیدانه
#شهید_روح_الله_عجمیان