#داستانک
امام صادق علیه السلام دوستي داشت كه همواره باهم بودند و به طور صميمي انيس و مونس هم بودند
روزي دوستش به غلامش تندي كرد و گفت:
اي زنازاده كجا بودي؟
وقتي كه امام صادق علیه السلام اين دشنام را از او شنيد، به قدري ناراحت شد كه دستش را بلند كرد و محكم بر پيشاني خود زد و سپس فرمود:
سبحان الله، آيا نسبت ناروا به مادرش ميدهي؟
من تو را آدم پرهيزكاري مي دانستم، ولي اكنون مي بينم ، پرهيزكار نيستي
( ائمه اطهار علیهم السلام، هميشه مأمور نيستند كه از علم غيب خود استفاده كنند)
دوست امام علیه السلام به آن حضرت عرض كرد:
فدايت گردم، مادر اين غلام از اهالي سند (از سرزمين هند) و بت پرست مي باشد، بنابراين ناسزا به او اشكال ندارد
امام صادق علیه السلام به او فرمود:
الاعلمت ان لكل امة نكاحا تنح عني
آيا نمي داني كه هر امتي بين خود قانون ازدواج دارند؟
از من دور شو
از آن هنگام، بين آنها جدايي افتاد و تا آخر عمر ، اين جدايي ادامه يافت
#ناسزاگویی
--------------------------
ڪشکول معرفت|مطالب ناب
🍃@kashkoolmaarefat🍃