#پندانه
✨حکایت ✨
✍شخصی را قرض بسیار آمده بود. تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند. آن شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند، آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت.
تو را که این همه گفت وگو ست بر دَرمی،
چگونه از تو توقع کند کسی کَرمی؟
تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت با من کاری داشتی؟
شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بی فایده بود. تاجر فهمید که برای پول آمده است. تاجر به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد. آن شخص تعجب کرد و گفت: آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟ تاجر گفت: آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خدا...!
در کار خیر طرف حسابم با خداست او خیلی خوش حساب است.
#معامله_با_خدا
#کار_خیر
🌱 @kashkoolmaarefat 🌱
#حکایت_بسیار_زیبا
💜 آبروی پدر
● خاطره ای جالب از استاد شفیعی کدکنی.
نزدیکی های عید بود،
من تازه معلم شده بودم
و اولین حقوقم را هم گرفته بودم،
صبح رفتم آب انبار تا آب بیاورم.
از پله ها بالا می آمدم که
صدای خفیف هق هق گریه ی
مردانه ای را شنیدم
پدرم بود،
مادرم او را آرام می کرد،
و می گفت:
آقا ! خدا بزرگ است...
خدا نمیگذارد ما پیش بچه ها
کوچک شویم!
فوقش به بچه ها عیدی نمی دهیم!
ماجرا را فهمیدم،
دست کردم توی جیبم،
۱۰۰ تومان بود..
کل پولی که
از حقوق معلمی گرفته بودم
روی گیوه های پدرم گذاشتم
و خم شدم و گیوهایش را بوسیدم.
آن سال، همه خواهر و برادرام
ازتهران آمدند مشهد،
با بچه هایشان ...
پدر به هرکدام از بچه ها و نوه ها
۱۰ تومان عیدی داد؛
۱۰ تومان ماند که آن را هم
به عنوان عیدی به مادر داد
اولین روز بعد از تعطیلات بود،
چهاردهم فروردین،
که رفتم سر کلاس
آقای مدیر بسته ای از کشوی میز
خاکستری رنگ کهنه گوشه اتاقش
درآورد و به من داد.
گفتم: این چیست؟
گفت: باز کنید
باز کردم، ۹۰۰ تومان پول نقد بود!
گفتم: این برای چیست؟
گفت: از مرکز آمده است
من از مرکز خواسته بودم تشویقت کنن
فقط در آن موقع ناخودآگاه
به مدیر گفتم:
این باید ۱۰۰۰ تومان باشد، نه ۹۰۰ تومان!
مدیر گفت: از کجا می دانی؟
گفتم: حدس می زنم
مدیر گفت که از مرکز استعلام میگیرد ...
روز بعد،
همین که رفتم اتاق معلمان
تا آماده بشوم برای رفتن به کلاس،
آقای مدیر خودش را به من رساند
و گفت:
من دیروز به محض رفتن شما
استعلام کردم،
درست گفتی!
هزار تومان بوده نه نهصد تومان!
آن کسی که بسته را آورده
صد تومان آن را برداشته بود
که خودم رفتم از او گرفتم...
گفت:
بگو ببینم، از کجا این را می دانستی؟
گفتم:
هیچ، فقط شنیده بودم که
خدا ده برابر کار خیرت را
به تو بر می گرداند...
🌸؛
مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا
هرکه کار نیکی انجام دهد،
برایشده برابر
پاداش خواهد بود.
(انعام، آیه شریفه ۱۶۰)
#تلنگر
#پندانه
#کار_خیر
#احسان_و_نیکوکاری
#قرض_الحسنه
🌱@KASHKOOLMAAREFAT🌱