🚨 بخشی از کتاب کندوی عنکبوت
#قسمت_دوم
💠 ابراهیم که دستان کوچک ملیحه را گرفته بود، گفت: «اینکه باید از نعمت خدا لذت ببری، بستگی به نگاه خودت دارد. خدا به ما یاد داده که حتی در سختترین شرایط نیز اگر زیبانگر باشیم، شاکر او خواهیم بود و از شرایط خود لذت خواهیم برد.
الهامجان! چرا قول و قرارمان را فراموش کردی؟ ما همان ابتدای زندگی خواستیم چندتا بچه بیاوریم تا سرباز امام زمان شوند.»
الهام به ابراهیم نگاهی کرد و با لبخند تلخی گفت: «سرباز امام زمان؟ خودت هم باورت شده که بچۀ ما میتواند سرباز امام زمان شود؟ چیزی بگو که محال نباشد. الکی دلت را به این چیزها خوش نکن!»
ابراهیم که از حرفهای الهام تعجب کرده بود، گفت: «من از تو یک سؤال میپرسم؟ آیا میتوانی قسم حضرت عباس بخوری که فرزند ما نمیتواند سرباز امام عصر شود؟ آیا میتوانیم قسم بخوریم که فرزند ما نمیتواند خادم دین خدا و دوستداران خدا شود؟ چه افتخاری بالاتر از این که فرزند ما در سایۀ اسلام و قرآن تربیت شود؟»
الهام که گویا فقط دنبال شکست دادن ابراهیم بود، گفت: «من هم از تو سؤال دارم. تو میتوانی قسم بخوری که فرزند ما میتواند سرباز امام عصر شود تا دلمان را خوش کنیم و تند و تند بچه بیاوریم؟»
ابراهیم لبخند زد و به شوخی گفت: «میدانم که سر لج افتادی، اما سؤالاتت خوب است، پس جوابش را هم بشنو!» سپس با چهرهای جدی گفت: «بله نمیتوانم قسم بخورم که فرزندم یاور دین خدا میشود، اما یکچیز را میدانم و آن اینکه تو خودت هم میدانی ما اگر نیتمان خیر باشد و با قصدِ تربیت فرزندان قرآنی و امام زمانی تلاش کنیم، یقیناً مأجور خواهیم بود، هرچند فرزند ما هدایت نشود و حتماً در روز قیامت سرمان بالاست، چراکه سعی خود را کردهایم و سنت خدا این است که به ما پاداش پدر و مادرهایی را میدهد که فرزندانشان سرباز دین خدا شدهاند و این برای ما در روز قیامت خیلی حیاتی است، چراکه ما را از منزلگاههای هولناک و خوفناک قیامت نجات میدهد!
الهامخانم! مشکل اینجاست که اگر خدای ناکرده ما مانع آمدن فرزندی بشویم که قرار بود یاور دین خدا شود، روز قیامت چه جوابی داریم بدهیم؟ اگر یک درصد هم احتمال بدهیم که فرزند ما قرار است هدایت شود و به درد دین خدا بخورد، ما مسئولیم و اگر مانع تولد فرزندان دیگر شویم، خدا میتواند ما را مؤاخذه کند و بگوید چرا برای کمک به دین من تلاش نکردید؟ تکلیف ما این است که با چنین نیتی فرزندانمان را تربیت کنیم تا دِین خود را به اسلام و قرآن و اهلبیت ادا کنیم.»
ابراهیم که کمی بغض کرده بود، گفت: «چرا ما نباید مثل حضرت زینب نگاهمان را زیبا کنیم؟ خانمزینب بعد از آنهمه مصیبت، در مجلس عبیدالله فرمود: «ما رَأَیتُ إلّا جَمیلا»؛ من هرچه دیدم، زیبا و خوب بود!
علت این زیبانگری این است که آرمان و هدف حضرت زینب، مقدس و الهی است. خب ما هم میتوانیم اهداف زیبا و الهی را در خودمان تقویت کنیم و با نگاه مادی به این مسئله نگاه نکنیم.
الهام که مشخص بود هنوز قانع نشده، پا روی پا انداخت و گفت: «نمیخواهد برای من روضه بخوانی. اینها را خودم هم بلدم، اما ما کجا و اهلبیت کجا؟ آنها افراد خاصی بودند که میتوانستند اینهمه صبوری کنند! ما اصلاً ظرفیت و ایمان آنها را نداریم و نمیتوانیم مثل آنها باشیم، پس خدا هم از ما چنین توقعی ندارد که خودمان را بهخاطر بچه به سختی بیندازیم و با اینهمه مشکلات مالی، دستوپنجه نرم کنیم.»
👈ادامه دارد ...
🔰 همراه ما باشید با بخشهایی از کتاب کندوی عنکبوت
#جمعیت
#استیکرخط
#صهیونیسم
👉 بازگشت به فهرست رمان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💠کانال سایت #خط_ناب
🔅@KHATTENAB