#عجب_رسمیه_رسم_زمونه
#در_فراق_پدر_جوان
عجب رسمیه رسم زمونه
می میره اونی که مهربونه
همه میدونن یتیمی سخته
رفته ز دستم بابای خونه
کجاست اون باباجون صمیمی
عجب دردیه درد یتیمی
ای داد از این غم فریاازاین غم
دنبال بابا می گرده بچه
تو خونه وخیابون و کوچه
میگه به مادر کجاست باباجون
چرا نمیاد دلم که شد خون
با زبون میریزه احساسشو
می بوسه عکسِ گلِ یاسشو
با گریه میگه ، که بی بهونه
بیا بابا جون ، بازم به خونه
ای داد ازاین غم فریاد ازاین غم
خدا نیاره جوون بمیره
اون بابای مهربون بمیره
داغش میزنه آتیش دلا رو
میسوزونه دلِ دخترا رو
می زنه بر سر براش برادر
می خونه براش لالایی خواهر
لالا لالایــی عــزیــز بــرادر
چه سخته داغت برای مادر
ای داد از این غم فریاد ازاین غم
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
#جوان
#پدر
#عجب_رسمیه_رسم_زمونه
#در_فراق_پدر_جوان
عجب رسمیه رسم زمونه
می میره اونی که مهربونه
همه میدونن یتیمی سخته
رفته ز دستم بابای خونه
کجاست اون باباجون صمیمی
عجب دردیه درد یتیمی
ای داد از این غم فریاازاین غم
دنبال بابا می گرده بچه
تو خونه وخیابون و کوچه
میگه به مادر کجاست باباجون
چرا نمیاد دلم که شد خون
با زبون میریزه احساسشو
می بوسه عکسِ گلِ یاسشو
با گریه میگه ، که بی بهونه
بیا بابا جون ، بازم به خونه
ای داد ازاین غم فریاد ازاین غم
خدا نیاره جوون بمیره
اون بابای مهربون بمیره
داغش میزنه آتیش دلا رو
میسوزونه دلِ دخترا رو
می زنه بر سر براش برادر
می خونه براش لالایی خواهر
لالا لالایــی عــزیــز بــرادر
چه سخته داغت برای مادر
ای داد از این غم فریاد ازاین غم
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
#جوان
#پدر