#نوجوان
*نوجوانِ من خدا نگهدارت*
*رفتی و دستِ علی به همراهت(2)*
*آرزویم بود*
*دامادیت بینم*
*گُل زِ روی تو*
*در شادیت چینم*
*نوجوانِ من خدا نگهدارت*
*رفتی و دستِ علی به همراهت(2)*
*قبرِ تو باشد*
*چون حجله گاه تو*
*من نمی بینم*
*دیگر نگاه تو*
*نوجوانِ من خدا نگهدارت*
*رفتی و دستِ علی به همراهت(2)*
*گَر حنا آرَم*
*بهرت حنا بندان*
*بر لبم گیرم*
*از داغِ تو دندان*
*نوجوانِ من خدا نگهدارت*
*رفتی و دستِ علی به همراهت*
*نوجوان مُرده*
*آهِ دلش سرد است*
*در وجودِ او*
*لبریزهِ از درد است*
*نوجوانِ من خدا نگهدارت*
*رفتی و دستِ علی به همراهت(2)*
*بر سَرِ قبرش*
*ریزم گُلِ شادی*
*چون ندیده است*
*او روزِ دامادی*
*نوجوانِ من خدا نگهدارت*
*رفتی و دستِ علی به همراهت(2)*
*کِل زنید بهرش*
*چون گشته است ناکام*
*نوجوان خواب است*
*کِل بزنید آرام*
*نوجوانِ من خدا نگهدارت*
*رفتی و دستِ علی به همراهت(2)*
*حجله گاهش را*
*مادر کند خوشبو*
*(هستی)بهرش گو*
*(پرویزی)خواند از او*
*نوجوانِ من خدا نگهدارت*
*رفتی و دستِ علی به همراهت(2)*
🔸️شاعر:
#علیمحمدی
#پدر
#سالگرد
شده یکسال من بابا ندارم
انیس ومونس شبها ندارم
گذشته سالگردی از فراقش
خمیده قامتم از سوز داغش
ندارد خانه بی بابا صفایی
به لب دارم پدر جانم کجایی
کجایی ای چراغ خانه ما
کجایی گرمی کاشانه ما
ستون خیمه جانم توبودی
پدر، شمع شبستانم تو بودی
نظر هر سوی اندازم به خانه
دلم گیرد برای تو بهانه
شده یکسال دلِ من بیقراره
سپهر زندگانی تاره تاره
شده یکسال دلم تنگ است بابا
سیاهی بهترین رنگ است بابا
مزار تو شده راه عبورم
شده سنگ غمت، سنگ صبورم
شده یکسال زهجرت در فغانم
بریزد اشک خون از دیدگانم
شده یکسال اما چون چهل سال
ز فرزند تو برگشته ست اقبال
🔸️شاعر:
#علیمحمدی
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤