#ترحیم_خوانی #پدر #مادر #شهید #مجری #خواهر
مجلس ماست عزای پدری غمدیده
پدری که به جهان لطف خدایش دیده
پدری که پسرش گشته فدایی خدا
بر لبش بوده فقط ذکر مناجات و دعا
پدری که به لبش روضه ی زهرا بوده
گریه کن بر علیِ اکبر لیلا بوده
سالها گریه کن شاه شهیدان بوده
نوکر درگه لب تشنه ی عریان بوده
مجلس ماست برای پدر پاک شهید
پسرش بوده برای همه مثل خورشید
پسری که به دیدار پدر آمده است
شام تار پدری که سحر آ مده است
روضه خوان روضه بخوان با صد سوز
دل هر عاشق دل سوخته ای را تو بسوز
از غم کرب و بلا و ازغم ثارالله
دیده بارانی در روضه ابا عبدالله
شهدا شمع فروزان به اهل بشر اند
درشب ظلمت و تاریکی دلها قمراند
شهدا شافع امت به رستا خیز اند
شهدا محو خداوند ز عشق لبریزند
#امام _ عصر#پدر #مادر #مجری
به دل دارم شوق روی تو را عطر و بوی تو را ای حبیب من
شده مجنون گوشه گیر غمت زار و پیر غمت ای طبیب من
به عشق لیلا شدم مجنون مرا با دوری مکن دل خون
♪♪♪
یوسف زهرا یوسف زهرا
اباصالح العجل آقا اباصالح العجل آقا
♪♪♪
به عشق خود لایقم کردی عاشقم کردی جان به قربانت
تمام هستم فدای تو دل برای تو بحر احسانت
مرا تاب انتظارم نیست دگر آرام و قرارم نیست
♪♪♪
یوسف زهرا یوسف زهرا
اباصالح العجل آقا اباصالح العجل آقا
♪♪♪
گنه کارم زار و خسته اسیر توبه ام بپذیر از شکیبایی
شود یوسف مست بوی تو محو روی تو بس که زیبایی
ببین از غم گریه سر دادم عزیز دل بشنو فریادم
♪♪♪
یوسف زهرا یوسف زهرا
اباصالح العجل آقا اباصالح العجل آقا
♪♪♪
اباصالح التماس دعا هرکجا رفتی یاد ما هم باش
نجف رفتی کاظمین رفتی کربلا رفتی یاد م ا هم باش
به عشق لیلا شدم مجنون مرا با دوری نکن دل خون
♪♪♪
یوسف زهرا یوسف زهرا
اباصالح العجل آقا اباصالح العجل آقا.
#مادر #پدر #ترحیم_خوانی #ترحیم #دکلمه #مجری
دفتر خاطرات
گاهی چقدر دل آدم تنگ میشه
دلتنگ دلتنگ
میشینی زل میزنی به یه نقطه
میری ومیری
میرسی به یه خاطره
میرسی به دیوار کاهگلی حیاط
به گوشه های ریخته شده کاهگل که گاهی تو ذهن بچه گونت اونا رو حیوون میدیدی یا شکل جغرافیایی یک شهر
میرسی به شیر زرد آب که با دستای کوچولوت باز میکنی
وااااای چقدر سفته
شلنگ رو بر میداری
جلوی فشار آب رو میگیری
و
می پاشی به سینه دیوار و بلند بلند میخونی
بارون میاد جر جر
پشت خونه هاجر
بعد بوی بهشت میاومد
بوی کاهگل آب خورده
دل دیوار خنک میشد
داغی آفتاب از تنش در می اومد
آجرهای کف حیاط نم بر میداشت
وقتی جارو میزدی خاک بلند نمیشد
باغچه کوچیک رو آب میدادی یه گل قرمز میکندی و پراشو میمالیدی به لبت که قرمز شه
با آجر های مثلثی لب باغچه بازی میکردی
میرفتی تا نوک کوه دوباره میاومدی پایین
ویک نگاه پشت پنجره اتاق
ومادر که برایت دست تکان میداد
و حالا
نگاهش؟
دستهایش؟,,,,,,,,,
#مادر #پدر #فرزند #ترحیم_خوانی #مجری
سلام بابا دلم تنگه چقد غصه چقد گریه.دیگه بعد توتودنیا به کی باید بدم تکیه سلام بابا.سلام بابایه وقتاییکه باز دلتنگ چشماتم.نمیدونی که عکس تو چجوری میبره ماتم سلام بابا ........
#پدر #مادر #جوان #فرزند #مجری #ترحیم_خوانی
میباره اشکام بارونیه چشمام بدون تو اینجا من تنهام
میلرزه جونم بی تو نمی تونم الهی برگرده اون روزا م
هرجا باشم یاد تو همرامه با قلب پر خونم برات میخونم
میشه بازم منو تو آغوشت بگیری ُ بگی دردت به جونم
*دق میکنم بدون تو اشک چشاممو باز ببین
وقتی که عکست پیشمه لرزش لبهامو ببین....
یادم میوفته خاطرات باتو چه روزایی خوبی تموم شد
بعد تو اشک و درد و غم بامن هرچی که شادی بود حروم شد
صبر و قرار درد بی درمونه خدایا کاری کن کارم تمومه
بغضم بسته راه نفسهامو حال منو فقط خدا میدونه
*دق میکنم بدون تو اشک چشاممو باز ببین
وقتی که عکست پیشمه لرزش لبهامو ببین...
از وقتی چشمام واشد به این دنیا عشق و وجود من تو بودی
تو راه و رسم زندگی رو با مهر یادم دلم دادی تا بودی
آه از دوری از غم محجوری داغی که تا زنده ام روی دلم هست
آه از دنیا موندم تک و تنها اما هنوز یادت تو خاطرم هست
دق میکنم بدون تو اشک چشاممو باز ببین
وقتی که عکست پیشمه لرزش لبهامو ببین...میباره اشکام بارونیه چشمام بدون تو اینجا من تنهام
میلرزه جونم بی تو نمی تونم الهی برگرده اون روزا م
هرجا باشم یاد تو همرامه با قلب پر خونم برات میخونم
میشه بازم منو تو آغوشت بگیری ُ بگی دردت به جونم
*دق میکنم بدون تو اشک چشاممو باز ببین
وقتی که عکست پیشمه لرزش لبهامو ببین....
یادم میوفته خاطرات باتو چه روزایی خوبی تموم شد
بعد تو اشک و درد و غم بامن هرچی که شادی بود حروم شد
صبر و قرار درد بی درمونه خدایا کاری کن کارم تمومه
بغضم بسته راه نفسهامو حال منو فقط خدا میدونه
*دق میکنم بدون تو اشک چشاممو باز ببین
وقتی که عکست پیشمه لرزش لبهامو ببین...
از وقتی چشمام واشد به این دنیا عشق و وجود من تو بودی
تو راه و رسم زندگی رو با مهر یادم دلم دادی تا بودی
آه از دوری از غم محجوری داغی که تا زنده ام روی دلم هست
آه از دنیا موندم تک و تنها اما هنوز یادت تو خاطرم هست
دق میکنم بدون تو اشک چشاممو باز ببین
وقتی که عکست پیشمه لرزش لبهامو ببین...میباره اشکام بارونیه چشمام بدون تو اینجا من تنهام
میلرزه جونم بی تو نمی تونم الهی برگرده اون روزا م
هرجا باشم یاد تو همرامه با قلب پر خونم برات میخونم
میشه بازم منو تو آغوشت بگیری ُ بگی دردت به جونم
*دق میکنم بدون تو اشک چشاممو باز ببین
وقتی که عکست پیشمه لرزش لبهامو ببین....
یادم میوفته خاطرات باتو چه روزایی خوبی تموم شد
بعد تو اشک و درد و غم بامن هرچی که شادی بود حروم شد
صبر و قرار درد بی درمونه خدایا کاری کن کارم تمومه
بغضم بسته راه نفسهامو حال منو فقط خدا میدونه
*دق میکنم بدون تو اشک چشاممو باز ببین
وقتی که عکست پیشمه لرزش لبهامو ببین...
از وقتی چشمام واشد به این دنیا عشق و وجود من تو بودی
تو راه و رسم زندگی رو با مهر یادم دلم دادی تا بودی
آه از دوری از غم محجوری داغی که تا زنده ام روی دلم هست
آه از دنیا موندم تک و تنها اما هنوز یادت تو خاطرم هست
دق میکنم بدون تو اشک چشاممو باز ببین
وقتی که عکست پیشمه لرزش لبهامو ببین...
#شعر_توحیدی#پندیات#پدر#مادر#مجری#ترحیم _خوانی
فرازی از یک #قصیده
فضل خدای را که تواند شمار کرد؟
یا کیست آنکه شُکر یکی از هزار کرد؟...
ترکیب آسمان و طلوع ستارگان
از بهر عبرت نظر هوشیار کرد
بحر آفرید و بَرّ و درختان و آدمی
خورشید و ماه و انجم و لیل و نهار کرد
الوان نعمتی که نشاید سپاس گفت
اسباب راحتی که نشاید شمار کرد...
چندین هزار منظر زیبا بیافرید
تا کیست کاو نظر ز سر اعتبار کرد
توحیدگویِ او نه بنیآدماند و بس
هر بلبلی که زمزمه بر شاخسار کرد...
لال است در دهان بلاغت زبان وصف
از غایت کرم که نهان وآشکار کرد
سر چیست تا به طاعت او بر زمین نهند؟
جان در رهش دریغ نباشد نثار کرد
بخشندهای که سابقۀ فضل و رحمتش
ما را به حسن عاقبت امیّدوار کرد
پرهیزگار باش که دادار آسمان
فردوس جای مردم پرهیزگار کرد...
#سعدی_شیرازی
#مادر #پدر #عشق_مادر #مجری #ترحیم_خوانی
مادرم
چون دل ناقابل من نیست جای مادرم
کاش جانم را میآوردم برای مادرم
خاک پای او اگر باشم بهشتی میشوم
چون بهشت افتاده عمری زیرپای مادرم
در تمام عمر عطر عشق را حس کردهام
در فضای خانه از بوی غذای مادرم
در تمام زندگی هر آرزویی داشتم
شد برآورده به لطف یک دعای مادرم
جز دعای خیر در حق همه الّا خودش
جا ندارد در قنوت ربنّای مادرم
شک ندارم که هزاران بار کم میآورد
کوه اگر در زندگی باشد به جای مادرم
جیبهای خالی بابای من پر میشود
پیش مردم لابهلای حرفهای مادرم
تا ابد از دست او بوسه تمنّا میکنم
پادشاه دهر هم باشم، گدای مادرم...
#ترحیم #ترحیم_خوانی #مجری #دکلمه
متن پدر:
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﺳﻘﻒ ﺑﺮ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﺧﺮﺍﺏ ﻧﺸﺪ
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﻫﺎ ﻣﺤﮑﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﻣﺎ
ﺑﻪ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﭘﻨﺠﺮﻩﻫﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ
ﭘﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻓﮑﺮ میکنم
ﮐﻪ ﺷﺎﻧﻪﻫﺎﯼ ﺍﻭ
ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺳﺘﻮﻥﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ