eitaa logo
کانون همسران طلاب مدرسه علمیه مسجد گوهرشاد
42 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
2هزار ویدیو
416 فایل
{{ بِـسْـــمِ الله الـرَّحْـمَٰـنِ الـرَّحِـیــم }} کانون وابسته به واحد فرهنگی-تبلیغی مدرسه علمیه مسجد گوهرشاد بوده و زیر نظر آن فعالیت می کند. {{ اَللَّهُمَّ‌ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجْ }} آیدی ادمین کانال)): 🆔 @Z535774
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما ندیده بودیم! فقط برایمان نقل شده بود..! ولی با حاج قاسم دیدیم ؛ علمدار بره و برنگرده یعنی چی ؟ . . . 💔 روضه های محرم و عاشورا، را برایمان تداعی کردید سردار....
محمودرضا شب عاشورای۹۲ به من زنگ زد، بسیار هیجان‌زده و خوشحال بود. اول پیامک زد، نوشته بود: «در بهترین ساعت عمر و زندگی‌ام به یادت هستم؛ جایت خالی». یکساعت بعد زنگ زد و گفت: جایت خالی. گفتم: چه خبرها؟ گفت: "از امشب چراغ‌های مناره‌ها و گنبد حرم زینب(س) را روشن نگه می‌داریم؛ قبلاً شب‌ها خاموش می‌کردند که تکفیری‌ها حرم را نزنند. امروز که تاسوعا بود، کل منطقه زینبیه را از دستشان درآوردیم. شعاری که روی پرچم‌ مدافعان حرم است «کلنا عباسک یا زینب» است. محمودرضا می‌گفت : اینکه روز تاسوعا این توفیق به دست آمد و موفق شدند منطقه زینبیه را از وجود تکفیری‌ها و سَلفیون پاکسازی کنند، از مسیری که همیشه آن‌ها به سمت حرم هجوم می‌بردند از همان مسیر پاک‌سازی کرده و وارد حرم شده بودند، برایش بسیار خوشحال کننده است. این خیلی برایش مهم بود. حتی شهید محمدرضا دهقان امیری خطاب به خواهر بزرگوارش گفته بود: می دونستی بعد از چند ماه اولین کسی که روز تاسوعا چراغ های حرم عمه ی سادات (س) رو روشن کرده، آقامحمودرضا بوده؟؟ ✍🏻همین رشادت ها و از جان گذشتن های مدافعان حرم بود که نگذاشت عاشورای دیگری بپا شود... راوی: برادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 دلخسته و بی قرار برمی‌گردد در هاله ای از غبار برمی‌گردد دلهای زنان و کودکان می‌لرزد چون اسب تو بی‌سوار برمی‌گردد
مهمان کوفه بود، عجب احترام شد آب فرات هم به لبانش حرام شد می دید از بلندی تل خواهری که... آه دور و بر برادر او ازدحام شد بوسیده بود آنکه حجر دست و پای او با دسته دسته نیزه و سنگ استلام شد هر کس رسید سهم خودش را از او گرفت انگشترش کجاست؟ نصیب کدام شد؟ خنجر به دست شمر می آمد ز قتلگاه خندید و گفت: کار حسین اش تمام شد! پامال اسب پیکر اگر روی خاک ماند سر سربلند عازم میدان شام شد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا