شهیدان بر《خوان قرآن》
(خاطرات قرآنی شهدا)
نذر ختم قرآن
یک شب در بسیج نشسته بودیم و جلسهای برگزار شده بود ، محور جلسه، اعزام نیرو در روز بعد بود. در بین بچهها شور و شعف خاصی در چهره شهید« عظیم محمدیان فر» که نوجوانی عاشق بود، میدیدم .
بعد از جلسه ،عظیم به یکی از مسئولین بسیج گفت که نامش را در اسامی اعزام نیروی فردا بنویسد. ولی او مخالفت کرد و گفت: که سن او کم است و بگذارد چند مدت دیگر، اعزامش میکند.
عظیم محزون و گرفته برگشت و در یکی از اتاقهای بسیج تا صبح، قرآن خواند و عبادت کرد و لابد دعا میکرد که فردا به او اجازه رفتن به جبهه بدهند .فردا صبح به نزدش رفتم و گفتم:« عظیم چکار کردی ؟»
او آرام و بغضآلود گفت:« ختم قرآن نذر کردهام تا خدا خودش کارم را درست کند و امروز اعزام شوم.»
او همان روز، موافقت مسئولین بسیج را گرفت و با ما اعزام شد. در پادگان کرخه ،دیدمش که دارد اشک میریزد- اشک شوق - و خدا را شکر میکند و قرآن میخواند .او در همان عملیات «والفجر هشت »به آرزوی دیرینهاش رسید و بهشتی شد.
#ماه_مبارک_رمضان
#ماه_بهار_قرآن
#خاطرات_قرآن_شهدا
🌹 #شهید_عظیم_محمدیان_فر
#سیره_ی_شهدای_دفاع_مقدس
#کارگروه_ایثار_جهاد_شهادت
•┈┈••••🔹••🌹🥀🌹••🔹••••┈┈•
☑️واحد فرهنگی-تبلیغی
مدرسه علمیه مسجد گوهرشاد
🤲اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّڪ َالفَرَجْ🌤