#نماز_اول_وقت
چند وقتی میشد که محمد خیلی نماز میخوند ...☺️
میرفت مسجد و برمیگشت میرفت تو اتاقش و دوباره نماز میخوند ...☺️🌺
یروز بابا به مامانی میگه محمد چرا اینقدر نماز میخونه ؟🤔
مامانی میره تو اتاقش بهش میگه : پسرم چی شده که اینقدر نماز میخونی ؟🤔
داداشی میگه :
مامانی یه چیزی بهت میگم به هیچ کسی نگو
#مادرشهید.... اومده به خواب #فرزندش و از اون خواسته که من براش یکسال #نماز قضا بخونم
و چه زیبا وظیفه اش را قبل #شهادتش به اتمام رسانید.🌹😔
یاد شهدا باصلوات🌺
@KarbalaKhanTuman
#مادرشهید 🔻
حیف بودشهیدنشود
🔹 میثم آن قدر خوب و مظلوم بود که حیف بود غیر از شهادت از دنیا برود. لیاقت شهادت را داشت. از بچگی حرفگوشکن بود. خیلی کمک حالم بود. برای ما و عمهها و مادربزرگش نان میخرید. بچه فعالی بود. بزرگتر که شد تا من جلوتر از او وارد اتاق نمیشدم قدم برنمیداشت.
هیچ وقت به من نمیگفت برایش فلان کار انجام بدهم. همیشه با وضو بود. نمازش را اول وقت میخواند. یک جوری معلم اخلاق بود و با ایمانش برای همه الگو بود.
🍃 از من بپرسند میثم به کدام یک از معصومین بیشتر علاقه داشت میگویم به حضرت زهرا(س).
🔸 با تأسی به همان بزرگوار نیز حجب و حیای خوبی داشت. هیچ وقت از خودش حرف نمیزد. همکارانش بعد از شهادت از شهامتهای میثم تعریف کردند. به او میگفتیم دنبال جانبازیات برو ولی نمیرفت. در بیشتر عملیاتها فرمانده بود. در سوریه فرماندهی گروهان ناصرین را برعهده داشت.
#شهیدمیثم_علیجانی
#سالروزولادت۲۱فروردین
#شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
جانباز مدافع حرم و شهید مدافع امنیت میثم علیجانی
#مادرشهید
در دیداری که بعد از شهادت محمود با حضرت آقا داشتیم،علی پسر محمود عکس او را به حضرت آقا دادند تا امضا کنند.
حضرت آقا سه بار عکس محمود را نگاه کردند و لبخند زدند.پشت عکس نوشتند:《سلام خدا بر #شهیدعزیز》.
💜شهید عزیز 💜
📖مجموعه خاطرات شهید مدافع حرم محمود رادمهر
🖇فرمانده رزمنده 🖇
🌈#بهروایتمادرشهید
روز چهارشنبه ، سوم آذر ۱۳۵۹ بود که محمود به دنیا آمد.کلی اسم بود که دلم می خواست رویش بگذارم؛ مقداد، یاسر، عمار، ابوذر. معتقد بودم اینها اسم های انقلابی هستند ودر آن زمان هم خیلی رواج داشت؛ اما پدرم می گفت:《وقتی اسامی ائمه هست ، چرا شما دنبال این اسامی می روید ؟》
آخرش تصمیم گرفتم اسم محمد را رویش بگذارم که پدرش به خاطر هم نامی با برادرم مخالفت کرد. می گفت:《دوتا اسم شبیه به هم اشتباه می شود.》تا رسیدیم به اسم محمود.
پدرم بچه را بغل کرد و اذان واقامه را در گوش هایش گفت. بعد هم سوره تبارک و پشتش سوره یاسین را خواند و سفارش کرد برایش زیاد سوره تبارک بخوانیم و بعد دست هایش را به آسمان بلندکرد وگفت :《دعا می کنم این بچه سالم باشه، عاقل باشه ،صالح باشه ،ذخیره قبر وقیامت.》
□■□
روی پاهایم که می گذاشتمش و تکانش می دادم. با صوت قرآن می خواندم وبا صدای قرآن خواندنم به خواب می رفت. شیر هم که می دادمش همین طور.
آن قدر در گوشش قرآن می خواندم تا با این صدا مانوس شود. اسامی امامان را هم تلقینش می کردم. این سفارش پدرم بود. گاهی که می گفتم این بچه است نمی فهمد، پدرم مخالفت می کرد واصرار داشت اسامی ائمه را به بچه هایم تلقین کنم و من هم همین کار را مدام انجام می دادم.
□■□
پدرم می گفت:《محمود پسر خودم هست.》ازهمان اول پیگیر تربیتش شده بود. هنوز پنج سالش نشده بود که پدرم یک تخته سیاه کوچک درست کرد و شروع کرد به یاد دادن حروف الفبا به محمود. بعد هم قرآن را به محمود آموخت . شش سالش که شد به راحتی قرآن را می خواند؛ بدون غلط واشتباه !
□■□
دعای همیشگی ام درحق بچه هایم این بود که خدایا اگر بچه هایم می خواهند خلاف شریعت آسمانی قرآن و سیره اهل بیت حرکت کنند، آنها را از من بگیر .تحمل نبودنشان برایم راحت تر است تا تحمل انحراف شان !
□■□
بچه که بود ، مریضی سختی گرفته بود و به خاطر خوراندن داروی اشتباه مسموم شد. طوری شده بود که امیدی به زنده ماندنش نداشتیم. نذر کردم وگفتم :《خدایا !این بچه را به ما برگردان، من هم عهد می کنم تا توان دارم او را با تفسیر قرآن آشنا کنم.》
دو هفته نگذشت که محمودم شفا گرفت. دکترش
نمی دانست از تعجب چه کار کند. فکر کرد به او تریاک دادم که این قدر زود خوب شد.
□■□
سفارش های پدرم هیچ وقت یادم نمی رفت. همیشه اینها را به ما گوشزد می کرد. می گفت:《در زمان بارداری سوره هایی را که نام پیامبران در آن است، زیاد بخوانید.》برای همین خودم را ملزم به خواندن سوره انبیا در صبح هر روز و سوره صافات در هر شب کرده بودم.
وقتی از پدرم علت سفارشش به خواندن سوره های شامل نام پیامبران را می پرسیدم، می گفت:《طفل داخل رحم، اگرچه شما به ظاهر درک نمی کنید، ولی گوش شنوا دارد و شما که این آیات را می خوانید، او می شنود. نام پیغمبر یعنی درس رسالت، یعنی درس مقاومت، یعنی درس ایستادگی. پیامبران همه در راه دین خدا وبرای بقاي دین خدا کشته شدند. اینها در تربیت فرزندانتان تاثیر مستقیم خواهد داشت.》
📌 ماجرای مادری که فرزند شهیدش را غسل داد و بر لبانش بوسه زد.
🔹️ آنچه که در تصاویر دیده مي شود ، خانم آفاق بصیری؛ مادر دانشجوی شهید «سیدمحمد محمدنژاد» از لشگر ۲۵ کربلا در استان مازندران است
◇ #شهید_محمدنژاد در ادامه عملیات بیتالمقدس در وسط معرکه جنگ شهر خرمشهر بر اثر اصابت گلوله کاتیوشا به پشت سرش به #شهادت رسید.
🔹️ وقتی به #مادرشهید گفتند؛ که پسر شما غسل نمیخواهد گفت: درست است که فرزند من نیاز به غسل و کفن ندارد، ولی من او را غسل میدهم و کفن میپوشم، تا به دشمنان بگویم ما از مرگ و #شهادت هیچ ترس و واهمهای نداریم و به مردم بگویم که افتخارم این است که پسرم فدای اسلام، انقلاب و حضرت امام شده است.
◇ این #مادرشهید خودش وارد قبر شد و از احساس او پرسیدند گفت: خیلی نوازشش دادم و با او درددل کردم و بعد از آن نیز خودم وارد قبر شدم و تلقینش را خواندم. لبانم را جلوی گوشش گرفتم و به او گفتم: پسرم! سلام مرا به مادرت #حضرت_زهرا (س) برسان و به او بگو: من یک مادر پیری دارم و از او بخواه که در روز قیامت از من شفاعت کند.
#اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سلام الهی بر شهیدان وخانواده معظم شهیدان ورهروان شهیدان وپیروان ولایت وامامت.
مادر شهید است دیگر، دلش می گیرد،در دلش غوغاست، آخر چه چیز می تواند برایش جای فرزندش را پر کند؟😔🥹
#مادرشهید
تنها کانال رسمی تکاور پاسدار شهید رضا
حاجی زاده
🌱|shahid_reza_hajizade@