🍃♥️
#کتابعشقبازیباامواج
زندگینامهی داستانیِ #غواصشهید « #امیرطلایی»
باقلم زیبای #خانمزینبشعبانی
❣🕊
« #شهیدامیرطلایی» سال ۱۳۳۹ در #همدان به دنیا آمد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کارهای بزرگی چون مسئولیت واحد اطلاعات و تحقیقات کمیتهی انقلاب اسلامی، ریاست هیأت تکواندوی همدان، مسئولیت پذیرش #سپاه پاسداران در منطقهی کردستان، مسئولیت دایرهی سیاسی استانداری، مسئولیت دستهی غواصی #گردانجعفرطیار(ع) و تشکیل واحد مقاومت بسیج در گلتپه را عهدهدار بود.
این شهید بزرگوار در تاریخ سوم دیماه سال ۱۳۶۵ ،در عملیات « #کربلای۴»، به درجهی رفیع #شهادت رسید.🕊🌷
درکانال این کتاب زیبا را بصورت داستان برایتان قرار دادهایم.
باشد که دعاوشفاعت شهید شامل حالمان گردد.
🌾🕊
#تنهــاکانالشهـدایکربلای٤👇
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
~ 🍃♥️ #کتابعشقبازیباامواج زندگینامهی داستانیِ #غواصشهید « #امیرطلایی»🕊 #قسمتهجده
~
🍃♥️
#عشقبازیباامواج
زندگینامهی داستانیِ #غواصشهید
« #امیرطلایی»🕊
#قسمتنوزدهم
♥️🕊
🍃از بچگی درس خوندن را دوست داشت، حتی وقتی #جبهه می رفت دست از
درس خواندن و یاد گرفتن بر نداشت. میگفت:" تو منطقه معلم هایی هستن که
از وقتهای خالی رزمندهها استفاده میکنن تا بهشون درسها را یاد بدن و
همون جا هم امتحان میگیرن.«
همان جا درسهای مانده را خواند و دیپلم
گرفت. تابستان سال ۶۵ بود که کنکور دادهمان مرتبه اول هم قبول شد. ما
خیلی خوشحال شدیم ولی خودش خیلی ذوق نکرد. میگفت:" درس را هم
به عنوان انجام تکلیف میخونم همانطور که جبهه را به خاطر انجام وظیفه
میرم، نتیجه به من ربطی ندارد، هر چه خدا بخواد همون میشه. اما نمیذارم
هیچ برنامهای من را از وظیفه اصلیام دور کنه."
(۱)رشتة آموزش کودکان استثنایی در دانشگاه بلال حبشی تهران قبول شده بود.
این رشته را دوست داشت،می گفت:"رشتهای که میتونی به یک دسته از آدمهای مظلومی در جامعه کمک کنی."
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ن:
(۱)تاریخچهی دانشگاه بلال طبق گفته ها و شنیده های همکاران و دوستان؛ نقل قول از رضاشیبانی:
در مورد سوابق مرکز طبق دفاتر امتحانات و نمرات موجود در آن زمان و طبق گفتههای آقای صبا(رحمت الله علیه) و آقای گندمی(رحمت الله علیه) و آقای حجازی و آقای تیضبخش و. . . ابتدا دانشسرای مقدماتی از سال ۱۳۴۷ در دوره های یک ساله تربیت معلم ابتدایی
می پذیرفته که مکان آن حوالی میدان ۲۴ اسفند سابق و میدان انقلاب کنونی بوده است و ساختمانی که ما دیده بودیم رو در سال۱۳۵۴ ساخته اند و دفاتر امتحانات پایان دوره یکساله را
در سال ۱۳۵۸ نشان می داد و در سال شصت اولین دوره تربیت معلم دو ساله با نام دوره شهیدرجایی و باهنر بود که رشته اصلی استثنایی و در کنار آن علوم تجربی بود که در سالهای بعد علوم تجربی به جای دیگری منتقل و به جای آن رشته حرفه و فن به مرکز اضافه شد تا سال
۷۰ که حرفه و فن از آنجا به مرکز باهنر رفت و رشته زبان انگلیسی جایگزین آن شد. سرانجام
در سال ۱۳۸۸ این دانشگاه فرهنگ ساز بعد از سالیان سال تربیت و تقدیم معلمانی بسیار متخصص و کارآمد و همچنین شهیدانی گرانقدر در طول دوران جنگ ، بسته شد.
«برگرفته از
سایت بلالیها»
🌾🕊
#تنهــاکانالشهـدایکربلای٤👇
@Karbala_1365
~
🍃♥️
#عشقبازیباامواج
زندگینامهی داستانیِ #غواصشهید
« #امیرطلایی»🕊
#قسمتبیستم
♥️🕊
هر چند آن موقع هم نمیدیدمش اما کمی خیالم راحت شد. گفتم دیگر سرگرم
درس و دانشگاه می شود و کمتر به جبهه میرود. ساک ورزشیاش را برداشت
و رفت تهران. چند روزی تهران بودن و بعد به خاطر بمبارانهای تهران دانشجوها را بردند مشهد. قرار شد مدتی کلاسها در مشهد برگزار شود. سه ماهی بیشتر از شروع سال تحصیلی نگذشته بود که مسئولین دانشگاه از
دانشجوها خواستند برای اجرای طرح آمارگیری سراسری به مرکز آمار ایران
کمک کنند. این طرح حدود سه ماه زمان می برد، در این مدت کلاسها هم تعطیل بود. امیر و چند نفری از دوستانش که دیدند دانشگاه تعطیل شده از فرصت استفاده کردند تا دوباره سری به جبهه بزنند. این بار از طریق بسیج
دانشگاه اقدام کردند و راهی شدند.
پسر همسایه در خانه را زد و خبر داد که امیر زنگ زده مغازه. مغازه پدرش درست کنار خانه بود. آن موقع در خانه تلفن نداشتیم،گاهی که امیر از جبهه زنگ می زد من را صدا می زدند تا با او صحبت کنم. موقع رفتن از خانه تا مغازه و گرفتن تلفن چنان با عجله می رفتم که متوجه هیچ چیزی نمی شدم.
بعضی وقتها تلفن که تمام میشد میدیدم پای برهنه وسط مغازه ایستادهام. هر
چه مدت ندیدنش بیشتر میشد التهاب و تپشهای قلب من هم شدیدتر میشد. هر لحظه منتظر شنیدن صدای تلفن و آمدن پیغام یا نامهای از امیر بودم.
این انتظار حسی بود که تا آن زمان متوجه نشده بودم. و بدتر از آن وابستگی به
بچه بود که درک نمیکردم. تازمانی که عزیزی راکنار خودداری اصلا متوجه
میزان علاقه و نیازت به او نمیشوی. اما جبهه فرصتی بود که عزیزان را از خانواده ها دور میکرد و نگرانیهای ذاتی جنگ هم بر این حس اضافه می-
کرد. وقتی از امام حسین(ع) میشنیدم از روضه کربلا و شهادت حضر علی
اکبر میسوختم و گریه میکردم اما از وقتی که امیر میرفت جبهه خودم را در
لحظه ای تصور میکردم که حضرت علی اکبر وسط معرکه کربلا بود و امام
حسین برای برگشتنش ختم قرآن میگرفت. هر روز نذر میکردم و صلوات
میفرستادم. بعضی وقتها از شدت نگرانی سینهام داغ میشد و تنها چیزی
که می توانست آرامم کند گریه بود. وقتی گریه میکردم تبی که درقلبم بود فرو کش میکرد و میتوانستم به زندگی برگردم.
آن روز دوباره بچه همسایه مرا صدازد:
حاج خانم! بدو بیا امیر آقا تلفن زده.
دویدم. پای برهنه، سه ماه میشد که ندیده بودمش. صدایش آرام بود. خیال
کردم درس خواندن هوای سرش را عوض کرده و آرام شده.
از حرم امام
رضا(ع) گفت، از کبوترها و صحن انقلاب. میدانست دلم هوای مشهد کرده...🕊
🌾🕊
#تنهــاکانالشهـدایکربلای٤👇
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#گردانجعفرطیار(ع) سدگتوند قبلاز #عملیاتکربلای۴ 🌾🕊 #تنهــاکانالشهـدایکربلای٤👇 @Karbala_1365
~
🍃♥️
#عشقبازیباامواج
زندگینامهی داستانیِ #غواصشهید
« #امیرطلایی»🕊
#قسمتبیستُیکم
♥️🕊
گفت:" مامان جان به جای شما زیارت کردم، از امام رضا(ع) خواستم شما را
بطلبد که با پدرم بیای پا بوسش. "
من گریه میکردم و امیر یواش یواش حرف میزد. حس کردم این حرفها
مقدمه چینی است تا حرف دیگری بزند.
گفت:مامان جان، من نمی تونم اینجا بمونم. دلم برای جبهه و بچه ها لک زده. می خوام بروم. شما حرفی
نداری؟
گفتم: مامان جان،پس درس و دانشگات چی می شه؟ مگر نگفتی درس می خونم ؟«گفت:»الان کلاسها تعطیل شده، هر وقت شروع شد بر
میگردم. نگران نباش. از آنجا بهت زنگ می زنم.«تصمیمش را گرفته بود من هم نمیخواستم مانعش بشم، حتی اگر می خواستم هم نمیتوانستم.
گفتم: ً برو مادر ولی قول بده جلو نری". چه حرفی زدم، مگر میشود جلو نرود؟
اصلاً مگر به من قول داد، که راضی شدم و اجازه دادم که برود؟ اگر...
اصلا
چرا اینقدر فکر میکنی؟ توکل به خدا، انشالله طوری نمی شه. باز بر می
گرده و می بینیش.
« مدام فکر میکردم.»پس چرا کلاس ها باز نشد؟ چرا امیر
بر نگشت؟
سال هفتاد و دو بود که از طرف دانشگاه با ما تماس گرفتند. از من و برادرش
دعوت کردند که برای مراسم بزرگداشت شهدای دانشگاه بلال حبشی به تهران
برویم. مراسم خوبی بود. بیشتر دوستان امیر بودند. چند روز بعد از برگشتن
ما از تهران بستهای از طرف دانشگاه رسید. بازش که کردم بغضم ترکید. دیگر
نمیتوانستم روی پاهای خودم بایستم. لیسانسی که میشد امیردر سلامت و
آرامش بگیرد، اگر این صدام لعنتی به ایران حمله نمیکرد، حالا برای من
فرستاده بودند. این مدرک را هم قاب کردم و کنار قابهای دیگر گوشه اتاق
گذاشتم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ن:
#عزرابختیاری(مادر شهید)
#ادامهدارد.....
🌾🕊
#تنهــاکانالشهـدایکربلای٤👇
@Karbala_1365
♡••
گفته بودی درد دل کن
گاه با هم صحبتی...!
کو رفیق رازداری...؟
کو دل پرطاقتی...؟
#بیادشهدایغواص
#کربلای۴🌾
🌾🕊
#تنهــاکانالشهـدایکربلای٤👇
@Karbala_1365
🍃🌸🍃
سلام دوستان
ما در اینجا بخاطر راحتی شما خیلی تبادل و تبلیغ نداریم ، #رهروشهدایکربلای۴ باشید و گروهها و دوستانتون رو به کانال #دعوتکنید...♥️
ا🍃🌸🍃
علیمی..این روزا حالم تعریفی نداره.mp3
6.99M
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
هرشهیدی را که دوستش داری
کوچه دلت را به نامش کن
یقین بدان
در کوچه پس کوچه های
پر پیچ و خم دنیا
تنهایت نمےگذارد...
بگذاردر این وانفسای دنیا"فرمانده ی دلت" دوست شهیدت باشد.
دست در دست #شهدا بگذار و ببین چطور #زندگیت تغییر میکند و به #خدا نزدیک می شوی،رفیق شهید پیدا کن
همه ی #راه_ها
که با پا پیموده نمیشنوند
#دستت را به #رفیق_شهیدت بده و معجزه ببین...
شهــدا صدایت زده اند
دست دوستے دراز ڪردهاند
بـہ سویتـــــ ...
همراهے با شهـدا سخت نیستـــــ
یا_علے ڪہ بگویـے
خودشان دستتـــــ را میگیرند
تردیـد نڪن...
ای شهید....دلم را
برایت آماده کرده ام...به کدامین
نشانی ارسالش کنم...؟
#و_اینبارشهدای_غواص_تورا_میخوانند....✌️
#تنهاکانال
#شهدای_عملیات_کربلای۴👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4252303360C232b5f1967
کانال را معرفی کنید🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کربلا با دلامون چه کردی...
#شب_زیارتی
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
کربلا با دلامون چه کردی... #شب_زیارتی …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼┅═❧═┅┅───┄
بِدان نیّت که یابم فرصت یک سجده بر خاکش
هزاران بوسه بر لب نذر دارم آستانش را...
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
سیدرضاموسوی..روسیاهم مکن تردم.mp3
5.74M
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
هدایت شده از نشریه عبرتهای عاشورا
🌹حضرت سکینه (ع) دختر امام حسین (ع)، ۵۶ سال پس از واقعه کربلا، در شب پنجم ربیعالاول سال ۱۱۷ ه.ق در مدینه شهادت یافت
🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا
🌍 sapp.ir/ebratha.org سروش
🍂💔
#قاسمهنوزهمزندهاست...
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🍂💔 #قاسمهنوزهمزندهاست... …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼┅═❧═┅┅───┄
♡••
وَقـــٺ
پَـروازَٺ
شُـده
حَق بِده
دِلتنــــگ
شَـوم!!!💔
༻…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
4_5854720266231351432.mp3
1.62M
#رزق_معنوی_شبانه
هر کس یه شب جمعه بین الحرمین باشه
باید همه عمرش هم دلتنگ حسین باشه
🎤 شیخ سعید شحیطاط
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌺حضرت صاحب الزمان(عج):
به شیعیان ودوستان مابگوئیدکه خدارابحق عمه ام #زینب(س)قسم دهندکه #فرج مرانزدیک گرداند💔
🌸دعای فرج هدیه بشهدا
بخصوص شهدای عملیات #کربلای۴
🌾🕊
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄