میگفت:
همیشه حسرت میخورم،
واسه وقتی که زیر یه خربار خاکم
ونمیتونم بگم: "حسین"
😭😭😭😭😭😭😭
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
میگفت: همیشه حسرت میخورم، واسه وقتی که زیر یه خربار خاکم ونمیتونم بگم: "حسین" 😭😭😭😭😭😭😭
یعنی شب اول قبـر آقا میاد بالای سر جنازم
بگه حساب شد این بامنه؟😭
#نکاتناب🕊
دوستشمیگفت:یہشبتوخواب
دیدمشبھشگفتممحمدرضااینقدراز
حضࢪتزھراۜدمزد؎آخࢪشچیشد؟
گفت:همینڪہتوبغلفرزندشمھد؎؏ـج
جاندادمبرایمڪافیست:)
#شھیدمحمدࢪضاتورجےزاده
👌👌👌👌👌
در سوگ نبی جهان سیه میپوشد
در سینه، دل از داغ حسن میجوشد
از ماتم هشتمین امام معصوم
هر شیعه ز درد، جام غم مینوشد.
#شهادت_حضرت_پیامبر(ص)🥀
#شهادت_امام_حسن(ع)🥀
#شهادت_امام_رضا(ع)🥀
#تسلیت_باد🥀
بزرگوار بودن امام حسن مجتبی .mp3
5.81M
🔖منبر کوتاه🔖
#امام_حسن علیه السلام
💠آقایی و بزرگواری آقا امام حسن مجتبی علیه السلام 💠
#استاد_عالی
#امام_حسن_مجتبی علیه السلام
4_5899925415497040149.mp3
1.78M
🔖منبر کوتاه🔖
#استاد_مومنی
#امام_حسن علیه السلام
💠 دو حکایت از #امام_حسن_مجتبی علیه السلام 💠
🔻انفاق های امام حسن مجتبی علیه السلام 🔻
✍آنهایی که اولاد صالح می خواهند توسل به امام حسن مجتبی علیه السلام کنند
فضائل امام حسن مجتبی .mp3
1.05M
🔖منبر کوتاه🔖
#امام_حسن علیه السلام
💠فضائل وجود نازنین امام حسن مجتبی علیه السلام 💠
#استاد_رفیعی
#امام_حسن_مجتبی علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿🏴
از کودکی با نجوایِ روضه شما بزرگ شدم،
اِی دلیل بندگیِ من در راه خدا
#امام_حسن
@Shahadat1398🕊
#رهبرانقلاب:
آن مردمے ڪه ده سال با او زندگی کردند،
روزبهروز محبت #پیغمبر و اعتقاد به او در دلهایشان عمیقتر شد.
وقتے در فتح مڪه،ابوسفیان مخفیانه
و با حمایت عبّاس - عموی پیغمبر -
به اردوگاه #آنحضرت آمد تا امان بگیرد
صبح دید ڪه پیغمبر وضو میگیـرد و مـردم اطراف #آنحضرت جمع شدهاند
تـا قطـرات آبے را ڪه از صورت و دست ایشان میچڪد، از یڪدیگر بربایند!
گفت: من ڪسرۍ و قیصر - این پادشاهان بزرگ و مقتدر دنیا - را دیدهام؛
اما چنین عزّتی را در آنها ندیدهام.
آرے؛ عـــزّت معنوۍ، عـزّت واقعی است؛
«وللَّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین»؛
مؤمنیـن هَـم اگـر آن راه را بـروند، عـزّت دارنـد.
۸۰/۲/۲
#شهادت
#پیامبر_اکرم ﷺ
درفرهنگ کربلا...
جوان یعنی آن کسی
که جلوداراست واز همه زودتر
به سمت شهادت سبقت می گیرد...!
جوون حواست باشه....
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
شهادت بال نمی خواهد
حال می خواهد ..
«شهید آقامرتضی آوینی»
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
pooyanfar.emamreza.babolharam.net.mp3
3.13M
|⇦•سلام ای کَسِ بی کسی هام...
#سینه_زنی و توسل ویژه شهادت امام رضا علیه السلام به نفس کربلایی محمدحسین پویانفر
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
⚫️
▪️داغی اگر نبود
که گریان نمی شدیم
▪️لطفی اگر نبود
مسلمان نمی شدیم
▪️یا ایّها الرّسول
بدون دعای تو از پیروان
▪️عترت و قرآن نمی شدیم . . .
رحلت رسول مکرم اسلام و قرآن حضرت محمد مصطفی صل الله علیه وآله وسلم
و
▪️شهادت امام حسن مجتبی علیه
السلام بر مسلمین جهان تسلیت باد🏴
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
لالبادانڪھبگویدکہحسنبےحرماست
آسمانگنبدتان،ڪلزمینصــحنشماست
#امامحسنے🌿
#شھادتامامحسن😭😭
*وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید:*
سردار حاج حسبن کاجی می گوید:
بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقهی کردستان عراق بودیم که به طرز غیرعادی جنازهی شهیدی را پیدا کردیم.
از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود.
در وصیتنامه نوشته بود:
👈من سیدحسن بچهی تهران و از لشکر حضرت رسول(ص) هستم...
👈پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند. اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند...
👈من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم و جنازهام هشت سال و پنج ماه و 25 روز در منطقه میماند.
👈بعد از این مدت، جنازهی من پیدا میشود و زمانی که جنازهی من پیدا میشود، امام خمینی در بین شما نیست.
👈این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما میگویم.
👈به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم. بگویید که ما را فراموش نکنند.
و...
🔺بعد از خواندن وصیتنامه دربارهی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم.
دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و 25 روز از آن گذشته است.
📚برگرفته از کتاب: خاطرات ماندگار؛ ص192 تا 195.
✍️ مردی که گمنام بود و گمنام رفت و گمنام موند
#متن_خاطره:
هر وقت از جبهه برمیگشت ، به حفرِ چاه مشغول میشد.دستمزدش رو هم میداد به همسرش تا در غیابش راحت باشه...
بعد از شهادتش افراد زیادی به خونهمون اومده و با گریه میگفتند که حسین شبها میرفته خونهشون ، مشکلاتشون رو حل میکرده و بـا رسیـدگی به خـانوادههای نیازمند ، باعثِ شادیِ قلبشون میشده...
🌷خاطرهای از طلبهٔ شهیدحسین سرمستی
📚منبع: کتاب بر خوشهی خاطرات ، صفحه ۲۵