eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
1.1هزار دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
3هزار ویدیو
53 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
2.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اندک اندک جمع مستان می رسد شلمچه میزبان بیش از 1000 زائر خواهد بود ان شاء الله ➕ در ایتا‌، سروش‌ و روبیکا‌ به راهیان‌نور بپیوندید 👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
کاروان‌عشق‌راهی‌شدبه‌سوی‌جبهه‌ها 🔻به گزارش کمیته ی خادمین شهدا استان تهران،به نقل از سعید اصلانی مع
دیگه طاقتمون رفته بخدا هر روز که میام سمت گوشیم همش منتظرم دوستام بگن ثبت نام شروع شده .... شهدا طاقتم رفته منو دریابید...
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
اندک اندک جمع مستان می رسد شلمچه میزبان بیش از 1000 زائر خواهد بود ان شاء الله ➕ در ایتا‌، سروش‌ و
وقتی وارد حسینه شدم یه حسو حاله عجیبی داشتم 😍 انگار همه شهدا اومده بودن میزبانی من حضورشون رو حس میکردم🕊 یادش بخیر چقدر با شهدای گمنامش حرف زدم 😭 شهدا بازم دعوتم کنید خیلی بیقرارم💔💔
منو از غافله جا نزارین 😭 من طاغتشو ندارم چقدر انتظار کشیدن سخته بخدا😭😭
رفقای عزیز! عاشق رو دعوت میکنه یا معشوق عاشق رو؟ عاشق رو دعوت میکنه؛ به معشوقش میگه میای خونه‌ی من؟ میای شلمچه؟ میای ؟ خدا هم به بنده‌ش میگه میای من؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👈آخرین عکس! ➖ سه‌شنبه ۷ بهمن ۱۳۶۵ ۵ 🔻 آن روز ، کنار «محسن کردستانی» و «سلیمان ولیان» داخل سنگر کوچک‌شان نشسته بودم. سنگر جا برای دراز کشیدن نداشت. محسن پیک دسته بود. ریز بود، ولی ایمانی قوی داشت. زیر شدیدترین آتش، این طرف و آن طرف می‌دوید و پیام‌ها را می‌رساند. این بار هم را همراه آورده بودم. برای این‌که آسیب نبیند، آن را داخل کیسه‌ی پلاستیکی پیچیده بودم و در کیف کوچک کمک‌های اولیه جا داده بودم. گفت: حالا که دوربینت رو تا این‌جا آورده‌ای، دو سه تا عکس از ما بگیر. 📍اصلا به فکرم نرسیده بود. راست می‌گفت. فکر نبودم. آن را درآوردم و به محسن گفتم: - ژست بگیر می‌خوام یه مشدی ازت بگیرم. با تبسمی ‌دل‌نشین در گوشه‌ی سنگر نشست و من عکس گرفتم؛ خاک‌گرفته‌ای که خستگی چند روز نبرد مداوم از آن پیدا بود و که زودتر از لبانش می‌خندیدند. دوربین را به او دادم و او هم عکسی از من و سلیمان ولیان گرفت که هم ته سنگر تکیه داده بودیم. دقایقی بعد رفتم تا به خاکریز عقبی سر بزنم. 🔅 در برگشت، دوان دوان به طرف پست امداد رفتم. جلوی در ورودی، حاج آقا تیموری را دیدم که روی مجروحی دولا شده بود و سعی می‌کرد به او کمک کند. همچنان دست و پا می‌زد و آخرین لحظاتش را می‌گذراند. جلوتر که رفتم، کردستانی را شناختم. سرم گیج رفت. آخر، قبل پهلویش بودم و حالا داشت جلوی چشمم جان می‌داد. ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🌻شبِ [عملیات] پنج رو کند و پرت کرد تو پرورش ماهی. گفت: چه کار داری میکنی؟ چرا پلاکت رو میکنی؟ الان تیر میخوری، مفقود میشی. گفت: «فلانی من هر چی فکر میکنم امشب تو ما تیر میخوریم؛ با این که از سمت دژ میاد دخل ما اومده. 🌾من یه لحظه به ذهنم گذشت اگه من بشم جنازه‌ی ما که بیاد مثلاً جلوی فلان دانشگاه عجب میشه! به دلم رجوع کردم دیدم قبل از لقاء خدا و دیدار خدا، #شهادت دارم. میخوام با کندن این پلاک، با نیامدنِ جنازه یقین کنم که جنازه‌ای نمیاد که تشییع بشه که جمعیتی بیاد و این شهوت رو .» تیر خورد و مفقود شد... 🔻[واقعاً] مفقود شد؟ اگه شد چرا خاطره‌هاش گفته میشه؟ چی برا خدا بود و تو اَبَر کامپیوتر خدا گم شد؟ خدا یه زیر داره که نگه داشته روز قیامت رو کنه و بگه دیدید ؟ ببینید این هم جَوون بوده. اونجا فتبارک الله أحسن الخالقین رو ثابت میکنه! ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
حاج قاسم میگفت.. از خدا یک چیز خواستم🖐.! خواستم که خدایـــا اگر بخواهم به انقلاب اسلامی خدمت کنم.. باید خودم را وقف انقلاب کنم.. از خدا خواستم اینقدر به من مشغله بدهد که حتی فکر گناه هم نکنم:)..! حاجی اینجوری بود.. که خدا خریدارش شد🚶🏿‍♂'! •• شهدا زیادن.. درس بگیریم و مهم تر عمل کنیم.. توی مکتب حاج قاسم.. حرف مهم نیست عمل مهمه:)'! التماس دعا رفقا🖐"! ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضور زائران شهدا در یادمان شلمچه ➕ در ایتا‌، سروش‌ و روبیکا‌ به راهیان‌نور بپیوندید 👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]