eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
904 دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃دنیایم رابا شما آذین بستہ ام..تا با شمانفس بڪشم... با شما زندگے ڪنم تا مگر روزے مثل شما بشوم...روزی ڪنار نامم بنویسند #شهیــد...🍃 🌺❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امیرالمؤمنین عليه السلام: زبان از دل نيرو مى گيرد، و دل به غذا برپاست. پس بنگر كه دل و جسمت را با چه تغذيه مى كنى، كه اگر غذا حلال نباشد، خداوند، نه تسبيح گويى تو را مى پذيرد و نه سپاس گزارى ات را تحف العقول، صفحه 175
🌺حضرت صاحب الزمان(عج): به شیعیان ودوستان مابگوئیدکه خدارابحق عمه ام #زینب(س)قسم دهندکه #فرج مرانزدیک گرداند💔 🌸دعای فرج هدیه بشهداوشهدای #کربلای۴ بخصوص #شهیدصمدامیدپور❤️ شهادت:سردشت🌹
🔺ای صاحب ایام بگو پس تو کجایی؟ 🔹کِی میشود ای دوست کنی جلوه نمایی 🔸از هر که سراغ شب وصل توگرفتم 🔻گفتند قرار است که یک جمعه بیایی
💢 اگر موساد، سازمان سیا و #سعودیها بخواهند از بین وزیر، نماینده مجلس یا فلان استاندار و #شخصیت مهم و اثرگذار یک نفر را ترور کنند به نظرتان اولویت با کیست؟ تا جلوی او را بگیرند؟ قطعا نام #حاج_قاسم_سلیمانی در ردیف اول ترور است. اما او با #کمترین محافظ و تشریفات بیشترین حضور را در میان و دل #مردم دارد. حکومت اسلامی، کارگزارانی در سطح اسلام‌میخواهد، ساده و بدون تکلف. #علیرضا_زادبر
🌸🍃 🍃 💦 روایت رزمندگان (ع) ازعملیات ۴ 🍂🌾🍂 قسمت دهم 💧 🌺 راوی: 🍃💦 🌷 گفتند ما باید از طرف جزیره ی « » خط را بشکنیم. زدند به . به توپی و نزدیک شده بودیم که سروصدا ی عراقی ها بلند شد. مکث کردیم وگوش خواباندیم. فکر کردیم با نیروهای خودشان هستند. به ده متری شان که رسیدیم بنا کردند به تیراندازی... جای ما را پیدا کرده بودند و گرفته بودنمان زیر آتش. از دسته ی یازده نفری ما بیشتر بچه ها شدند. فاصله مان با عراقی ها کم بود و بی حفاظ زیر تیرشان بودیم. آن هایی که مجروح شده بودند رفتند سمت ساحل دشمن. شب تیره وتاریکی بود. عراقی ها راه را بستند و ما را گرفتند. من زخمی شده بودم. همه را کشاندند توی کانال وبستنمان به رگبار ،می خواستند همان جا همه را سربه نیست کنند. از گلوله هایی که به طرفمان شلیک کردند یکی به پای من خورد. تا مدتی بالای سرمان بودند و رفتند. کج افتاده بودم کنار دیواره ی کوتاه کانال. صدای رفت وآمد عراقی ها را می شنیدم که بی هوش شدم. وقتی به هوش آمدم ساعت نزدیک پنج بعداظهر بود. یک روز ونیم توی کانال بی هوش بودم. نگاه به دورو برم کردم. میان شش ،هفت شهید افتاده بودم وخون دوروبرم ،روی زمین خشک شده بود. دم غروب تصمیم گرفتم از مسیر آب برگردم. لباس غواصی و جلیقه ی نجاتی که تنم بود می توانست کمکم کند تا راحت تر خودم را روی نگه دارم. بسم الله گفتم و زدم به آب. کمی که دست و پا زدم ضعف شدید بدن ،خودش را بیشتر نشان داد. جریان تند آب اروند بر زور من چربید و از تک وتا افتادم. نیمه بی هوش بودم که حس کردم روی آب هستم وجلوتر نمی روم. مدتی طول کشید تا فهمیدم که افتاده ام توی تور. در مرز - کویت تور بلندی از زیر آب رد کرده بودند تا جسد هایی را که توی رود می افتند نروند زیر آب و وارد نشوند. من توی تور گیر کرده بودم. اما «لا وژاکت» غواصی روی آب نگهم داشته بود. پنج شش ساعت به این شکل تو آب بودم تا پیدایم کردند. مرا به پشت جبهه منتقل کردند. قبل از اینکه سوار هواپیمایم کنند از حال رفتم. به هوش که آمدم خنکای لطیف بالشتی را زیر سرم شناختم. توی بیمارستانی در بستری بودم. … 🌸….. @Karbala_1365
🌸 #معرفی_شهدا..🌸 🌹شهیدمدافع حرم #میثم_نجفی🌹 تولد:۱۳۶۷/۲/۱۰ شهادت: ۱۳۹۴/۹/۱۰ محل شهادت #سوریه نحوه شهادت :اصابت ترکش خمپاره شصت درجه: تکاور
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌸 #معرفی_شهدا..🌸 🌹شهیدمدافع حرم #میثم_نجفی🌹 تولد:۱۳۶۷/۲/۱۰ شهادت: ۱۳۹۴/۹/۱۰ محل شهادت #سوریه ن
🌹« » متولد 1367 از نیروهای حضرت محمد رسول الله(ص) بزرگ بود. 21 ساله بود که ازدواج کرد. تکاور بود و عشق حضور در میان مدافعان حرم او را به سوریه کشاند. او برای دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به صورت داوطلبانه رهسپار سوریه شد و بعد از مدتی در حلب مجروح شده و به کما رفت. اما طولی نکشید که او هم همچون دیگر اعضای کاروان شهدای ، به سوی سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) پرکشید. او در 12 آذرماه همزمان با ایام سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) به رسید. از او یک دختر به نام حلما به یادگار مانده است که 17 روز بعد از شهادتش متولد شد. ⚜همسرش می‌گوید: "خیلی شوخ طبع بود و سر به سر همه می‌گذاشت. خیلی شلوغ بود و همیشه در منزل شعر و آواز می‌خواند. عاشق حضرت زینب(ع) بود. همیشه دنبال این بود که برای امام حسین(ع) کار کند. به هیچ عنوان ظاهرسازی را دوست نداشت، شاید هر کسی ظاهر او را می‌دید فکر نمی‌کرد شهید شود. گاهی اوقات از ظاهر برخی مذهبی نماها انتقاد می‌کرد. ریاکاری را دوست نداشت. اهل تفریح هم بود. با هم گردش و کوه می‌رفتیم. ⚜قبل از رفتنش به سوریه یک دفعه گفتم: «آقا میثم در این موقعیت می‌خواهی بروی؟ اجازه بده بچه به دنیا بیاید.» که گفت: «زهره! دلت می‌آید این حرف را بزنی؟ دلت می‌آید حضرت زینب(س) دوباره اسیری بکشد؟» بعد از این حرفش من دیگر هیچ چیزی نگفتم. خیلی مشتاق بود بچه به دنیا بیاید و او را ببیند و همیشه می‌گفت: «پس این بچه کی به دنیا می‌آید؟» خیلی دوست داشت دخترش را ببیند ولی عشقش به حضرت زینب(س) بیشتر بود. اگر بیشتر نبود اول صبر می‌کرد بچه‌اش به دنیا می‌آمد و بعد می‌رفت. اما دیگرهیچ چیز نمی‌توانست جلوی او را بگیرد. عشق دفاع از حرم را داشت. شاید من هم در حد خیلی کم در این عشق شریکش بودم ولی خودش عاشقانه دوست داشت که برود.
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🍃قسمتی_ازوصیت_نامه_شهید: ✨من کوچکتر از آن هستم که بخواهم برای دیگران وصیتی داشته باشم ولیکن از روی توصیه دین وائمه اطهار چند خطی را می نگارم. ✨در ابتدا همه ی بستگانم را به رعایت و حرکت در مسیر ناب و پر ارزش اسلام اصیل سفارش می کنم و توصیه می کنم بندگی خدای منان را هیچ گاه فراموش نکنید...🌹🍃