#حسین_جااان
هر آنچه بود ، گذشت از فضیلت عرفه
نگاه ما به شب اول محرم توست...
#آقا_دل_من_تنگ_محرم_شده_است
شبتون حسینی....❣
و بی گمان فلسفه قربان، سر بریدن نیست. دل بریدن است.
دل بریدن از هر چیزی که به آن تعلق داری.
دل بریدن از هر چه تو را از او میگیرد،
در قربان, عيد جان باختن و قرباني كردن جان خويش در پاي خداست
عيد قربان، عيد سرسپردگي و بندگي به درگاه احديت است...
عيد قربان, سر بريدن «نفس» است ؛ و پا بريدن از «شيطان»...
عيد قربان سربلندی ابراهیم
آرامش اسماعیل
امیدواری هاجر
عطر عرفه
و برکت عید قربان را
برای شماخوبآن آرزومندم
زندگیتان به زیبایی گلستان ابراهیم
و پاکی چشمهی زمزم
🌸عید قربان عید بندگی مبارک🌸
@karbala_1365
عید قربان شده و در عوض قربانی
ما به قربان تو رفتیم اباعبدالله
"و فدیناه بذبح عظیم"
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
عید قربان شده و در عوض قربانی ما به قربان تو رفتیم اباعبدالله "و فدیناه بذبح عظیم"
🌱
و چگونہ از جآن نگذرد
آنڪس ڪہ میداند
جـٰان بهاے دیدار اسـت؟! ♥️🍃
#شهیدمرتضیآوینی
❤️
💫 بالاتر از ایثار جان
🌷 رهبر معظم انقلاب: اگر به حکمت مندرج در عید قربان توجه شود، خیلی از راهها برای ما باز میشود. بالاتر از ایثار جان، در مواردی ایثار عزیزان است. حضرت ابراهیم علیهالسلام در راه پروردگار، به دست خود عزیزی را قربان میکرد؛ آن هم فرزند جوانی که خدای متعال بعد از عمری انتظار به او داده بود. ۱۳۸۹/۰۸/۲۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ نگرانی مقام معظم رهبری از سختگیری ها و معیارهای غلط ازدواج
توصیه ای به پسرها، دخترها ، پدرها و مادرها:
خواهش میکنم به حکم خدا برگردید.
آنچه خدا گفته است را معتبر بدانید و سخت گیری نکنید.
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌸🌸🌸 🌾#غواص ها بوی نعنا می دهند🌾 #قسمت (٢) 📝 ............. نفر پشت سر برگشت و دنبال من گشت و من از ت
🌸🌸🌸
🌾#غواص ها بوی نعنا می دهند🌾
#قسمت (٣) 📝
.............
دیده بوسی و خوش و بش که تمام شد , من ماندم وکریم. کریم سر درد دلش باز شد و گفت : « یک تیپ نیرو از دزفول تقسیم شده اند و خیلی ها التماس دعا دارند که بیایند پیش ما.» گفت : « او فقط توانسته 12 نفرشان را جداکند , هرچند که مسؤولین لشکر زیاد از قدوقواره و قوه بنیه شان راضی نیستند. البته اینها زیاد مهم نیست . شنیدم که شهر خبرهایی است و بمباران پشت بمباران .»😔
منتظر جواب من بود. چی داشتم که بگویم. نفسم را باصدا دادم بیرون و سر تأسف تکان دادم . لب هم گزیدم و گفتم : چی بگویم که نگفتنم.......😔
و چشمم به یک غریبه افتاد , از همان تازه واردها, که یک کلمن قرمز گرفته بود دستش و شده بود سقای بچه هایی که تو گرمای ٤٥ درجه تابستان داشتند لَه لَه می زدند.
آب را که با لبخند می داد دستشان می ایستاد نگاهشان میکرد و میگفت :
" بگو یا عطشان "
به کریم گفتم : این هم از غریبه هاست؟
گفت : بله , اسمش "نادرعبادی نیاست" و اهل همدان و از آن جوان های بامعرفتی که هم می جنگد هم درس طلبگی می خواند.
گفت : بچه ها بهش می گویند ساعت گردان.😌
دلیل هم آورد که از وقتی آمده , نماز صبح بچه ها یک دقیقه هم پس و پیش نشده.
گفت : خلاصه تو چارتِ سازمانیِ اشک و دعاست و از آن مخلص هاشِ. 🌸
و من محو تماشای او شده بودم و پیش خودم فکر میکردم یک جوان ١٧_١٨ ساله مگر چکار کرده که کریم می گوید مهره مار دارد و بچه ها را اسیر خودش کرده؟!...🤔
ادامه دارد....
🌸.....
@Karbala_1365