eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
900 دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
📷تصویری که توییتر "سردار سلیمانی" پس از مصاحبه با سایت رهبرانقلاب منتشر کرد #فرمانده_سپاه_قدس 🇮🇷 @sepaheghodss
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣کمی هم ،یاد مرگ باشیم. شایدهمین فردا، نوبت ماهم...😔 🌺کلیپ فوق العاده تکون دهنده:👌 استاد متفکر :رائفی پور😍 ☘ #حتما_حتما_ببینید.🙏 🔷🔸🌸✨♦️✨🌸🔸🔷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣اربعینی ها ! 📣 👈یادتان باشد که ستون به ستون را مدیون قطره قطره خون شهیـــــــدانید . .. اربعینی ها ! 👈وقتی چشمتان به گنبد زیبای آقا افتاد، یاد کنید از آنانی که با حسرت پشت پیراهن هایشان می نوشتند : یا زیارت ، یا شهادت اربعینی ها ! 👈میان ِ هروله های بین الحرمین ، یاد کنید از شهـــــــدایی که در آرزوی زیارت ِ شش گوشه ی اربابـــ پرپر شـــدند ... اربعینی ها ! 👈یاد کنید از شهـــدای مفقودالاثر در مرزهای مهران ... چزابه ... ... شلمچه ..
سر جدا شده ی شهیدی که پنج دقیقه یا_حسین میگفت ... 🔹درجاده بصره_خرمشهر وقتی که به شهادت رسید ، 🔹ایشون همان طور که میدوید از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش جداشد ... 🔹در همان حال که تنش داشت میدوید سرش روی زمین می غلتید ... 🔅سر این شهید بزرگوار حدود پنج دقیقه فریاد یا حسین یا حسین سر میداد ... همه داشتند گریه میکردند ... 🔹چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش رو برداشتند نوشته بود : 🔅خدایا من شنیده ام که امام حسین علیه السلام با لب تشنه شهید شده ، من هم دوست دارم این گونه شهید بشم . خدایا شنیده ام که سر امام حسین را از پشت بریده اند ؛ من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشه ... خدایا شنیده ام سر امام حسین علیه السلام بالای نیزه قرآن خونده ؛ من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دونم ولی به امام حسین علیه السلام خیلی عشق دارم ... 🔺دوست دارم وقتی شهید میشم سر بریده ام به ذکر یا حسین یا حسین باشه . 💠 شهید_علی اڪبر دهقان 📚نقل از ڪتاب روایت مقدس، ص300 🌷🕊🌷🕊
▫️همیشه توی جیبش یه زیارت_عاشورا داشت 🔻کار هر روزش بود 🔸بعد هر نماز باید زیارت میخوند 🔸حتی اگه خسته بود 🔸حتی اگه حال نداشت و یا خوابش میومد 🔸شده بود تند میخوند ، ولی میخوند تازه فهمیدم داستان سلام هاش به امام_حسین_(ع) چی بود 🌷شهید مدافع حرم علی عابدینی 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو با من قدم بزن👣 من تا تـه دنیا، جاده می‌سازم...✨ 🍂🍁 ‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتی زیبا از شان #مادر❤️ #سخنرانی بسیار شنیدنی حجت الاسلام #حسینی_قمی
🍂❤️ ما اوج عشق را درِاین خانہ یافتیم درهیئت حسین خدا را شناختیم... #دلتنگ_دیدارم... 🍃🌺
🏴هفتم صفر شهادت امام حسن مجتبی(ع) خيليا شهادت امام حَسَن رو نميدونن چه روزيه اميدوارم يادتون بمونه و به همه اعلام کنید...🌸
(ع) : نشانه های مؤمن پنج چیز است: ۱- پرهیزگاری در خلوت ۲- صدقه در حالت نیازمندی ۳- شکیبایی هنگام مصیبت ۴- بردباری هنگام خشم ۵- و راستگویی هنگام ترس 🗒الخصال، ص ۲۴۵ ✨💫✨💫✨✨💫✨💫✨💫✨ 🔅 : 🔸 إنَّ أشَدَّ النّاسِ حَسرَةً يَومَ القِيامَةِ عَبدٌ وَصَفَ عَدلاً ثُمَّ خالَفَهُ إلى غَيرِهِ. 🔹 حسرت‌مندترين مردم در روز قيامت، بنده اى است كه سخن از عدالت گويد و با ديگران خلاف آن عمل كند. 📚 بحارالأنوار: ص78، ص179 ✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨ 🔅 : 🔸 المُؤمِنونَ يَألَفونَ ويُؤلَفونَ ويُغشى رَحلُهُم. 🔹« مؤمنان ، اهل انس و الفت اند و درِ خانه شان به روى همه باز است (ميهمان نوازند).» 📚 تاريخ اليعقوبي : ج ٢ ص ٣٨٢ .
دلم از خرابه دیگه خونه امشب مزاحم شدم من برا عمه زینب دعا کن بمیرم برم از خرابه که موندن عذابه دوری تو طاقتمو برده دیر برسی دختر تو مرده💔 آه بابا.......🏴 شهادت حضرت رقیه(س) تسلیت باد🏴 @Karbala_1365
چه کرده این سه ساله با دلها که خودش به تنهایی یک حسین است.....❤️🍂
مداحی آنلاین - بابا از درد و غم تو می نالم - نریمان پناهی.mp3
4.35M
🏴 #شهادت_حضرت_رقیه (س) بابا از درد و غم تو می نالم ببین که سوخته پر و بالم #نریمان_پناهی #شور روضه ای @Karbala_1365
▪️تا آمدی خرابه نشین ات شفا گرفت ▪️زخم تمام پیکر خونم دوا گرفت ▪️من نذر کرده ام که بمیرم برای تو ▪️شکر خدا که بالاخره این دعا گرفت 🏴 #شهادت_حضرت_رقیه (س) دخت ۳ ساله امام حسین (ع) تسلیت باد 🍂🏴🍂🏴🍂🏴🍂🏴🍂🏴
روزها درد کمر دارم ولی شب بیشتر ما کتک خوردیم بابا، عمه زینب بیشتر خنجر و سرنیزه و سنگ و سنان و چکمه ها عطر تو دارند اینها، نعل مرکب بیشتر... 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 روضه تصویری جانسوز در مسیر پیاده روی اربعین.... یا رقیه(س)... 😭 #حدیث_دل🍁
YEKNET.IR - shoor - 2 safar 1441 - abozar biuokafi.mp3
5.64M
🏴 #شور احساسی سینه زنا دوباره جمع شدن صدای ناله غریب میاد #ابوذر_بیوکافی 🍂🏴 @Karbala_1365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🌱🌾 را کربلائیان جاریست بچه های ۴ برخیزید....❣ ا🌾🌱 @Karbala_1365
🌸🌸🌸 🌾 ها بوی نعنا می دهند🌾 (۴۲) 📝 .............. کلاش را گرفتم طرفش و شلیک کردم و چندجای بدنم گُر گرفت و سوخت و سنگین شدم و باصورت افتادم روی باتلاق. آمدم دست راستم را ستون تنم کنم و بلند شوم که یک نارنجک آمد افتا کنار زانوی چپم ، توی گِل. فقط توانستم صورتم را برگردانم و صدای انفجار را بشنوم و آن گر گرفتگی باز بیاید. حالا از مچ پا تا کتف را ترکش شکافته بود. آسمان و زمین و خط سرخ تیرها و آتش ، دور سرم می چرخیدند ومن به خودم می گفتم چیزی نیست و صلوات می فرستادم و بو می کشیدم , تا باز بوی 🍃🍃 بیاید. که آن هم آمد و من فکر کردم نکند همه چیز دارد تمام میشود و خیلی آنی و حتی بلند گفتم:نه. گفتم:نمی گذارم... تیر می آمد میخورد به گِل های دور و برم و می پاشیدشان به صورتم و من به بچه ها، به آنها که لای سیم خاردار تیر می خوردند می گفتم:بیایید بیرون. بیایید این طرف.... تیربار عراقی هنوز آتش می ریخت و من بی اختیار و معلوم نبود به کی ، فریاد می زدم:خاموشش کن! شاید اغراق باشد و نشود باور کرد. اما تیربار درست همان لحظه خاموش شد و من درست در همان لحظه , زیر نور منور چندتا از بچه ها را دیدم وخندیدم , آن هم با همه زخم و درد و تیر و بوی 🍃نعنایی🍃 که داشت دیوانه ام می کرد.🌹 گفتم به خودم:این هم از خط اول. وحس کردم حالا درد کشیدن راحت تر است...🌸 🌸..... @Karbala_1365
🌸🌸🌸 🌾 ها بوی نعنا می دهند🌾 (۴۳) 📝 .............. 💦گفتم:چیکار میکنی؟ ندیدم کیست. چشم باز کردم دیدم صورت بی نورش به علی می زند. برای همین بود که سعی کردم هشدار بدهم بگویم:علی! گفت:جان بخواه ! انتظار داشتم که بگوید:کیه که بدهد. 😅 اما دست انداخت زیر بغلم که بلندم کند. گفتم:آ...ی. آ...ی ، مدی. چیکار میکنی پسر؟ گفت:خیلی پنچری؟ گفتم:کم نه . فقط دستم ...همین دست راستم سالم مانده. گفت:یعنی بلند هم نمی توانی بشوی؟ گفتم:اگر مواظب باشی..... علی بند کلاشش را انداخت دور گردنش و دست های سردش را برد زیر کتفم و محکم کشیدم بالا. گفت:حاجی! تو هم که خیلی ورزشکاری. زورم بت نمی رسد. چیکار کنم؟ وبیشتر زور آورد و گفت:غلط نکنم یک تانکر آب اروند را زده ای تو رگ.💧 میخواستم نبازم , حتی به قیمت گفتن حرفی که ممکن بود همین پنج دقیقه پیش خونم را به جوش بیاورد. گفتم:هوف ف ف. گفتم:کم بلبلی کن, بگو ببینم از بچه ها چه خبر؟ گفت:همه سلام دارند خدمتتان . قرار است نامه هم براتان بنویسند. تلفن که ...می بینید...نمیشود..ولی خب...☺️ اخمم را لابد در نور منور دید که گفت:خب بابا. بچه که زدن ندارد. همه شان افتاده اند تو کانال ها و دارند برای عراقی ها پپسی باز میکنند... 🌸..... @Karbala_1365