||
فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذلِكَ اَبُوالْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ اَبي طالِب،
در اين هنگام ابوالحسن علیبن ابيطالب وارد شد
وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ،
و فرمود سلام بر تو ای دختر رسول خدا
فَقُلْتُ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا اَبَا الْحَسَنِ وَ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ،
گفتم: و بر تو باد سلام اي ابا الحسن و ای امير مؤمنان
فَقالَ: يا فاطِمَةُ اِنّي اَشُمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً طَيِّبَةً، فرمود: ای فاطمه من بوی خوشی نزد تو استشمام مي كنم
كَاَنَّها رآئِحَةُ اَخي وَابْنِ عَمّي رَسُولِ اللهِ
گويا بوي برادرم و پسر عمويم رسول خدا است؟
فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ وَلَدَيْكَ تَحْتَ الْكِسآءِ،
گفتم: آری اين او است كه با دو فرزندت در زير عبا هستند
فَاَقْبَلَ عَلِيٌّ نَحْوَ الْكِسآءِ، وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللهِ،
پس علی نيز بطرف كساء رفت و گفت سلام بر تو اي رسول خدا
اَتَاْذَنُ لي اَنْ اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِسآءِ،
آيا اذن میدهی كه من نيز با شما در زير كساء باشم؟
قالَ لَهُ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا اَخي يا وَصِيّي وَخَليفَتي وَصاحِبَ لِوآئي،
•|رسول خدا به او فرمود: و بر تو باد سلام اي برادر من و ای وصی و خليفه و پرچمدار من|•
قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ عَلِيٌّ تَحْتَ الْكِسآءِ،
به تو اذن دادم پس علی نيز وارد در زير عبا شد،
○ #حدیث_کساء
#فاطمیه