『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🍂 #فاطميه آمد و آن همدم و مونس کجاست؟ شمع مى پرسد ز پروانه گل نرگس کجاست؟ درعزاى مادرت يابن الحسن
🍂💔
🍂برمشام جان رسد بويى غريب ازکوچه ها
🍂بوى #سيلى، ياس نيلى، حمله ى آلوده ها
🍂بوى گريه، خاک چادر، بغضى ازجنس #حسين
🍂صبرحيدر، اشک زينب، غنچه اى درشعله ها
السلام اى #فاطميه، ابتداى کربلا
🍂روضه، ماتم، اشک نم نم، آه مادرمرده ها
🍂اهل عالم ،مادرم با قامتى خم ميرسد
🍂از نگاهش بوى ماتم ميرسد
🍂اى حرامى خاطرت باشد،، زدى
🍂عاقبت آدم به آدم ميرسد...
🍂💔شهادت بانوى دوعالم #حضرت_فاطمه(س)تسليت💔🍂
🌸…..
@Karbala_1365
ولادت_ با_سعادت
#حضرت_فاطمه زهرا سلام الله علیها بر ساحت مقدس حضرت بقیة الله الأعظم امام عصرو تمام دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را تبریک و تهنیت عرض می نماییم.🌺
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#صفحه۲۵ 🍃🌸 ❣علی میدانست که شهید میشود، ولی مردانگی کرد و رفت. من یک ماه با او زندگی کردم. از چهارما
#صفحه۲۶
🍃🌸
💕 #مثل_علی_مثل_فاطمه…
🌷 این داستان:
#مثل_علی_مثل_فاطمه
🌺راوی:
#فاطمه_کیانی
(همسرشهید)
💠 #قسمت_سوم
🍂❣
🍃یک ماه ونیم طول کشید تا #علی به مرخصی آمد.
در این مدت یک هفته صدایش را نشنیده بودم. رفته بود #فاو و به تلفن دسترسی نداشت. ولی نامه فرستاده بود. اگر حجب و حیای زن مسلمان مانع نشود، خود آن نامه ها یک کتاب هستند.
🍂پاییز بود که آمد. برایم روسری خریده بود. ❤️
قبل از هرچیز پرسیدم:چندروز مرخصی داری؟
خندید.
گفتم:خنده ندارد. خدا دل شما را بزرگ کرده، از او بخواه به ما هم صبر بدهد.
گفت:معذرت میخواهم. می دانم که اذیت میشوی ولی چاره ای نداریم.
سه روز ماند. هر روز می رفتیم گردش. شده برای نیم ساعت.
گفت:لباس ساده بپوش.
گفتم:خودت می پوشی، راضی نمیشوی ، میخواهی من هم عین تو باشم؟
گفت:زن وشوهر باید مثل یکدیگر باشند. وگرنه به درد هم نمیخورند. ماباید ساده بپوشیم و بخوریم. بی تکبرباشیم و به داد مردم برسیم و.... اسم من #علی است و اسم تو #فاطمه. باید مثل #حضرت_علی(ع) و #حضرت_فاطمه(س) زندگی کنیم.
در جواب سوالهای من حرفهایی می زد که دهانم بسته میشد. بامهربانی حرف میزد و منطقی جواب می داد. حرفهایش ریشه در قران و احادیث داست.یک مدت رفته بود قم و درس طلبگی خوانده بود. آنقدر حدیث و روایت بلد بود که از شمار خارج بود. بی وضو نفس نمی کشید. تاکید داشت به نماز جماعت. عاشق مسجد جامع بود. میگفت من را به یاد روزهای سخت زندگی ام می اندازد. اگر گرفتار میشد، پابرهنه می رفت مسجدصاحب الزمان(عج)، دو رکعت نماز میخواند و حاجتش را میگرفت...✨
زندگی کردن با او خیلی شیرین و آسان بود. بعضیها در خانه کج خلقی میکنند.عیب و ایراد میگیرند. زن را به حساب نمی آورند و... کاش علی یکی از این خصوصیات را داشت تا اینقدر دلم نمی سوخت.
اگر یک بار تشر می زد یا غذا را پس میفرستاد، راحت می توانستم فراموشش کنم. من ندیدم ذره ای نان را حیف ومیل کند یا دری را محکم ببندد. نشنیدم سلامی را بی جواب بگذارد. بچه ها را می دید دلش غش می رفت. دوستشان داشت،هیچ؛ احترامشان هم میکرد.
👇👇👇