🌿🌸🌿🌸🌿
🌸🌸تولدت مبارک آقای مهربانم، آقای کریم، دردانه نبی🌸🌸
حسن جان!
ای کریم اهل بیت،
و ای نور چشم علی و زهرا؛ خوشآمدی!
آمدی و عالمی نمک گیر خوان کرمت شد.
چه کسی جز تو میتواند در زندگی فضل و کرم را به نهایت کمال برساند؟
چه کسی جز تو میتواند برادر بزرگ باشد و حرم را برای برادر کوچکش آرزو کند؟
و چه کسی جز تو میتوانست جانشین پدر و وصی خدا روی زمین باشد؟
تو آرزوی #حرم کردی
و خدا در عوض تمام فضل و #کرمش را در وجودت تجلی بخشید و به رخ جهانیان کشید #کرم نوهٔ دردانهٔ احمد را،
و این گونه شد که ؛
#کرم برای #تو
و
#حرم برای #حسین!
حسن جان!
از این دنیای فانی، قبر بی شمع و چراغی نصیبت شد که بال کبوتر ها سایبان آن است
و کرمی که تا ابد بر سر زبانهاست و سفرهٔ احسانی که تا ابد به روی جهانیان باز است و لقمهای از عشق شما آدمی را تا ابد نمکگیر این خوان گسترده میکند.
ماه شب چهارده در آسمان از یک روز قبل، مژدهٔ آمدنت را داد و پانزدهمین روز ماه ترین ماه خدا زمین مشعوف از قدمهای مبارکت شد و زمانی که چشم بر جهان گشودی چشمانت شد ستارههای آسمان وجبرئیل به یمن ورود شما و به اذن خدا،
نام #حسن را از عرش برای شما به ارمغان آورد.
نوهٔ دردانهٔ محمد، حسن جان!
تو امروز آمدی و شدی نیمهٔ جان جهان. خوب کردی آمدی!
تولدت مبارک آقای مهربانم.
🌿❤️🌿❤️🌿❤️
.
#قسمت_سی_یکم
از همانجا با آنها رفیق می شد و...
بعد ازبازی گفتم:احمد اقا،شما کجا،اینجا کجا؟!
گفت:یار نداشتند به من گفتند بیا بازی،من هم قبول کردم..
بعد ادامه داد :
فوتبال وسیله خوبیه برای جذب بچه ها به سوی مسجد.
بعد از بازی چنتا از بچه های مسجد به من گفتند:
ما نمیدونستیم که احمد اقا اینقدر خوب بازی میکنه⁉️
گفتم :
من قبلاً بازی احمد اقا رو دیده بودم.
خیلی حرفهای بازی میکنه.
تازه برادرش هم که شهــــــــــید شد بازیکن جوانان استقلال بوده.
بعد به اون ها گفتم :
قدر این مربی را بدانید احمد اقا تو همه چیز استاده...
✨✨✨✨✨
یکی دیگر از برنامههای فرهنگی که احمد اقا خیلی به آن توجه میکرد اردو بود.
یکبار بچههای مسجد را برای برنامه مشـــــهد انتخاب کرد.
آن موقع امکانات مثل حالا نبود.
بچه ها هم خیلی شیطنت می کردند.
خیلی برای این سفر اذیت شد،اما بعد از آن سفر شنیدم که میگفت:بسیار زیارت بابرکتی بود.
گفتم :
برای شما که فقط اذیت و ناراحتی و...بود.
اما احمد اقا فقط از برکات این سفر و زیارت امام رضا(ع)می گفت.
ما نمیدانستیم که احمد اقا
در این سفر چه دیده❗️
چرا انقدر از این سفر تعریف میکند.
اما بعد ها در دفترچه خاطراتی که از او جا مانده بود ماجرای عجیبی را درباره این سفر خواندیم :
....وقتی در حرم مطهر بودم
(به خاطر #بدحجابی_ها و...)خیلی ناراحت شدم.
تصمیم گرفتم که وارد حرم نشوم.
به خاطر #ترس_از_نگاه_ڪردن_به_نامحرم.
که #آقا به ما فهماندند که مشرف شوید به داخل #حرم....
در جایی دیگر درباره همین سفر نوشته بود:
در روز سه شنبه 8/13 در حرم مطهر بودم.
از ساعت نه و سی دقیقه الی یازده حال بسیار خوبی بود.الحمدلله..
✨✨
از دیگر برنامههای احمد اقا برای بچه ها،زیارت مزار شهدا در بهشت زهرا (س)بود.
تقریبا هر هفته با سختی راهی بهشت زهرا(س) میشدیم وزیارت بسیار معنوی و خوبی داشتیم.
#دامه دارد ...
#یازینب_مدد🤲
#اردیبهشت_مقاومت
#حماسه_خان_طومان
#شهدای_مازندران
🍀ناموس خدا🍀
در سینه شراره های غم می ریزیم
خون ، پای ورودی #حرم می ریزیم
گر پا بگذارید به صحن #زینب🍀
والله زمانه را به هم می ریزیم
ما جلوه ای از یک غضب #عباسیم
بر حرمت #ناموس_خدا حساسیم
گرامی باد💐 یاد و خاطره شهدای
#مدافع_حرم_مازندران🌷
حماسه ی #خان_طومان🌷
و سرداردلها #حاج_قاسم_سلیمانی❤️
روحشان شاد و نامشان جاوید🌷
ما را
#مدافعان_حرم🍀🌷
آفریده اند.
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
. 🌴🌾🌴🌾 🕊 🌾 🌴 🕊 🌴 🕊 هَفْتادو دوُمِينْ غَوّاصْ👣 💧 #را
.
🌴🌾🌴🌾 🕊
🌾 🌴 🕊
🌴 🕊
هَفْتادو دوُمِينْ غَوّاصْ👣
💧 #راهکار_اشک
💧
#قسمت_هجدهم
#صفحه۳۹
🕊
🍂🍃🌾
🕊
✨همه توی یک زیرزمین در حسینیه همدانی های مقیم #مشهد جا شدیم.
شب در هوای گرفتن شفای یکی از #غواصها _حمیدحمیدزاده_ که در بمباران #سدگتوند قطع نخاع شده بود، در یکی از حجرههای داخل #حرم جمع شدیم، دعا خواندیم، اشک ریختیم و سینه زدیم. تا جایی که سروصدای ما، آرامش حرم را به هم ریخت و چند نفر از خدام آمدند و گفتند:"اگر میخواهید سینه بزنید، برید توی حیاط." و خیلی محترمانه بیرونمان کردند.
بههمان برخورد. طوری که چند نفر این تعبیر را داشتند که:امام رضا شفا که نداد هیچ ، جوابمان هم کردند. حرف پختهای نبود. فردا یکی ازهمان خدام آمد جلوی حسینیه همدانی ها و بدون هماهنگی قبلی گفت:شما مهمان حضرت هستید. تشریف بیارید برای ناهار.
آن دو_سه نفر که فکر میکردند امام رضا با ما قهر کرده، شادی کنان گفتند:امام رضا آشتی کرد. این هم نشانه اش. البته نه جواب کردن مادر آن شب و نه وعده ناهار امروز، هیچ کدام نشانه قهر و آشتی امام نبود. اما خُب عده ای دل نازکی داشتند.
بعد از این ماجرا، دوباره در حجره ای اجتماع کردیم. اینبار هر کس در حال و هوای خودش بود. درست مثل خلوت شبهای #سدگتوند و آن شب زنده داری های بی تکلف که به قول #علی_منطقی
منورها تا صبح می سوختند؛ اما لو نمی رفتند.
#منطقی اینجا هم دست از شیطنت برنمیداشت. از حرم که برگشتیم، بساط کُشتی در زیرزمین به پا شد و بعد که بچه ها حسابی عرقشان درآمد، #علی_شمسی_پور شروع کرد نی زدن و مسعود اسدی دوبیتیهای باباطاهرعریان را خواند:
به صحرا بنگرم صحراتِه وینُم
به دریا بنگرم دریاتِه وینُم
به هرجا بنگرم کوه و درو دشت
نشان از قامت رعناتِه وینم
✨🍃
به این مصرع آخر که رسید، علی منطقی با دست اشاره به قدبلند من کرد و دو_سه بار گفت:"قامت رعناتو بینم؟! " و تا دستم به لنگه دمپایی رفت، دستش را جلوی صورتش کج کرد و گفت: "بشکند این دست که نمک نداره. اگه من و سیدحسین تورو با این قد و بالای رعنا، یک کیلومتر توی #اروند نمیکشیدیم، امروز مزدمان لنگه دمپایی نبود.
❣یک شب همین #علی آنچنان در هوای دوستان #شهید سوخت که نه از گریه، که از نعره های جانسوزش، زائرینی که در طبقه بالای حسینیه همدانیها بودند، ریختن پایین که:چه خبره؟ چی شده؟چه اتفاقی افتاده؟
علی منطقی در اوج گریه ای که از سر صدق و اخلاص بود، یکباره با همان صورت پر از #اشک💧 به پیرمرد معترضی که جلوی اتاقمان ایستاده بود گفت:پدر جان اگر به شما خبر بدهند که همه برادرانتان باهم یکجا شهید شدن، آتیش نمیگیرید؟!💔🍂
علی دروغ نگفته بود. او در حسرت دوستان شهیدش که مثل #برادر و بلکه نزدیکتر از برادر بودند، میسوخت.❣
اما این حرف را با نمکی از شیطنت جوری گفت که پیرمرد با او همدردی کرد و با اعتراض به ما گفت:خب چرا این وقت شب به این بنده خدا خبر #شهادت برادراشو دادین؟
به صورت پر از اشک منطقی، گره خنده افتاده بود. پیرمرد شک کرد. همین که خنده علی و بقیه بچهها آشکارتر شد، پیرمرد عصبانی شد و گفت:
مثل اینکه همه شما دیوانهای به جای حسینیه همدانی ها، برید دارالمجانین(دیوانه خانه).😏😠
🌸از مشهد که برگشتیم در مسیر #اراک سری به استاندار قبلی همدان _ دکتر صالح مدرسه ای _ زدیم که استاندار اراک شده بود.
تا جمع ما را دید، یادشب عملیات #کربلای۴ افتاد که با امام جمعه مان آمده بود. تا خاست خاطره آن شب را برایمان یادآوری کند، رئیس دفترش پیغام داد که:حاج آقا! بازدید از کارخانه دیر شده. استاندار گفت:اینها دوستان من هستند و از جبهه آمده اند. همه شون با من میان بازدید. و ما که تا دیروز توی حجره #حرم راهمان نمیدادند، مثل همراهان و مشاوران استاندار، کلاه ایمنی بر سر گذاشتیم
و از کارخانه های صنعتی در حاشیه شهر اراک بازدید کردیم😌 و از همان جا بعد از ناهار عازم دزفول شدیم...
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
#ڪریم_اهل_بیٺ💚
❣️روزے رسد ڪہ يڪ حرمے را بنا ڪنیم
💐 تا تَحٺِ قُبہ #حسنےاٺ دعا ڪنیم
❣️با اولين سلام بہ درب ورودےاٺ
💐ذڪر دخول درب #حرم را نوا ڪنیم
#سلام_بر_شاه_ڪریمان💚
#میلادامام_حسن_مجتبی💖
#مبارڪباد🍃🌸🍃🌸🍃
#اللهم_ارزقنا_کربلا💚
خدا براے دم تو بہ ما زباݧ داده اسٺ
براے #ڪرببلا آمدن تواݧ داده اسٺ
بهشٺ چیسٺ فقط راهِ مستقیم #حرم
خدا مسیرِ خودش را بہ ما نشاݧ داده اسٺ...
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
هر جا دلٺ اسیر بلا شد بگو حسین
قلبٺ تهے زشور و صفا شد بگو حسین
نام حسین نسخہ درمان دردهاسٺ
دردٺ اگر بہ ذڪر دوا شد بگو حسین
#حسین_جانم❤️
#شب_جمعه
#کربلا
#حرم
🕊🥀شهید حاج قاسم سلیمانی:
✅امروز قرارگاه حسینبنعلی علیه السلام، #ایران 🇮🇷 است.
👌بدانید جمهوری اسلامی #حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها
می مانند.
👈اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند.
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
#کریم_اهل_بیت💚
❣️روزی رسد که يک حرمی را بنا کنیم
💐 تا تَحتِ قُبه #حسنـیات دعــا کنیم
❣️با اولين سـلام به درب ورودیات
💐 ذکر دخول درب #حـرم را نــوا کنیم
#سلام_بر_شاه_ڪریمان💚
#میلاد_امام_حسن_مجتبی💖
#مبارڪباد🎊
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
دوست دارم که فقط غرق غمت باشم وبس
یک شب جمعه ی دیگر حرمت باشم وبس
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله_الحسین_ع
#شب_جمعه
#حرم