『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#خطآخر_کربلای۴🌾 قسمت:دوم ✍این داستان: #اروندکنار. ابوشانک. آبادان: هوا خیلی سرد بود. آزاد بودند
✍ در جلسه فرماندهان، ماموریت گروهانها و دستهها تقسیم و مشخص شد. همه منتظر بودند تا ببینند هر دستهیغواصی مسئول چه کاری شده است. بعد از جلسه "رضا" بچههای دسته را جمع کرد و گفت خبر خیلی خوبی برایتان دارم که بعداً میگویم و بالاخره چند روز بعد گفت: قرار است یکی از دستهها در شروع عملیات، کمین مستقر در کشتی سوخته عراقیها را در دهانه امالرصاص خاموش کند. کار خیلی حساسی است و این ماموریت را به دسته ما سپردهاند و شما انتخاب شدید برای این عملیات.
خیلی خوشحال بود از اینکه این عملیات مهم را قرار است دسته تحت فرماندهی او انجام بدهد و در پوست خودش نمی گنجید، اما در روزهای آخر این قسمت از برنامه تغییر کرد و به دسته ویژه نجفیان¹ محول شد.
نادر با چهرهای که نورانیتر از قبل شده بود، زودتر از همه بیدار میشد و بعد از نماز شب، برای اذان صبح موتور برق را روشن میکرد. سرمای آخر آذرماه تا استخوان نفوذ میکرد و از سوخت و وسایل گرمایشی هم خبری نبود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🌾
پ.ن:
۱- #طلبهشهیدقدرتاللهنجفیان. شهادت: اروند_عملیاتکربلای۴
#ادامهدارد...
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄