『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
📌بهوقتمعرفی..! «#شهید_علی_جمشیدی» تنهاشهیدبسیجیخانطومان! 🎈تاریختولد: ۱۳۶۹٫۰۸٫۱۵ 🕊تاریخشهاد
♦️خواهر بزرگوار شهید جمشیدی:
#علی فرزند دهم و آخر خانواده بود که سال ۶۹ با خواهر آخرمان که دو قلو بودند متولد شد. در بین شهدای خانطومان #علی تنها بسیجی آن جمع بود که به شهادت رسید.🕊
.
.
برادرم بسیار بچه فعالی🤩 بود و از دوران ابتدایی در بسیج و ستاد امر به معروف رفت و آمد میکرد✌️🏻. گاهی که مناسبتی پیش میآمد به ستاد میرفت و شبها همانجا میخوابید و صبح به مدرسه میرفت. درسش که تمام شد کنکور داد و در رشته معماری ساختمان ادامه تحصیل داد و لیسانسش را از دانشگاه چالوس گرفت. البته بین مقطع فوق دیپلم و کارشناسی دوران سربازیاش را هم طی کرد.
---❁•°🕊️•°❁---
.
✧| #علیآقا به معنای واقعی کلمه مجاهد فی سبیلالله، خستگیناپذیر و مسئولیتپذیر بود👌🏻. او دغدغه دین داشت، امر به معروف را در تمام برنامههایش مد نظر داشت و از هر نظر ممتاز و بهمعنای واقعی کلمه مرد اقدام و عمل بود. حتی در وصیتنامهاش📝 هم اشاره کرده که در این راه چه دغدغههایی داشت و چه خون دلهایی خورده، #علیآقا اگر کاری را شروع میکرد برای اتمام آن شبانهروز پای کار میایستاد.
✧| #علیآقا مظلومترین و مخلصترین بسیجی بود که هیچکس او را نشناخت. #علیآقا عاشق زیارت عاشورا و مناجات حضرت علی«ع» بود، بر سر مزار شهدای گمنام مینشست و مناجات حضرت علی«ع» را میخواند. #علیآقا بهدنبال شهرت و پست نبود و بیریایی از ویژگیهای بارز #علی بود. #علیآقا تمام کارهایش در گمنامی بود او در بسیج سازندگی فعال بود و به مناطق محروم در سیستان بلوچستان برای کمک میرفت و در آن مناطق همه #علیآقا را میشناختند.❤️✌️🏻
---❁•°🕊️•°❁---
«مادرم برای رفتن به سوریه شرط گذاشت»
🌿خواهر بزرگوار شهید:
مادرم ابتدا راضی نبود برای همین برای #علی شرط گذاشت که اگر نماز صبحهایش را اول وقت بخواند اجازه رفتن می دهد.
خب من هیچ وقت ندیدم #علی نماز صبحش قضا شود اما برای اینکه اول وقت بخواند خیلی سختش بود.
مانده بود چه کند؟
گفتم: #علی قول بده و نذر کن میتوانی انجام بدی،
مامان هم راضی میشه.♡
---❁•°🕊️•°❁---
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
سختیهاییکهبرایرفتنبهسوریهتحملکرد|••
♦️• #علی یکسال و نیم پیگیر بود که برود سوریه، خیلی هم تلاش میکرد که هر زمانی شد برود. تا اینکه برادر دیگرم که پاسدار است به او گفت اول باید در شهر خودمان آموزش ببینی، بعد بروی استان، از آنجا اعزامت کنند. یکسری آموزشهایی مثل دفاع شخصی دید اما برادرم گفت اینها آموزش محسوب نمیشوند باید بروی در شرایط سخت و خودت را برای آن موقعیت آماده کنی. #علی با سه چهار نفر از دوستانش سه روز رفته بودند در یک جنگل بدون آب و غذا و در شرایط سخت و باران خودشان را آماده کرده بودند.
♦️• برادرم گفت باید تیراندازی هم یاد بگیری. #علی به قدری مشتاق رفتن بود که آموزش تیراندازی هم دید آن هم در حدی که وقتی مسابقه داد جزو سه³ نفر برتر🏅شهر شد و تا جایی پیش رفت که توانست در استان مازندران هم جزو سه³ نفر اول شود.
او وقتی می دید هر چه می گوید #علی انجام می دهد و بیشتر اصرار می کند می خواست او با آمادگی بیشتر با همه چیز آشنا شود. #علی تمام آموزشها را دیده بود، حتی تلاش کرد با بچههای تیپ فاطمیون اعزام شود. بالاخره برادر بزرگترم گفت: کارهایت را برای رفتن درست میکنم و این شد که عاقبت 🗓تیر ماه رفت.
---❁•°🕊️•°❁---
او مدتها تلاش میکرد تا خود را به حرم حضرت زینب«س» برساند و در کارها بسیار جدی و پیگیر بود.
هنگام کار اگر غذایی بین بچهها تقسیم میشد، تا همه بچهها غذا نمیخوردند #علیآقا لب به غذا نمیزد.
او در مناطق عملیاتی جنوب از جمله معراجالشهدای #شهید_محمودوند اهواز و یادمان #طلاییه و #شلمچه خادم شهدا بود.