『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
یک روز گرم تابستان ، #شهید مهندس ( #مهدی_باکری )
#فرمانده دلاور لشکر 31 عاشورا
از محور به قرا رگاه بازگشت.
یکی از بچه ها که تشنگی مفرط او را دید ، یک کمپوت گیلاس خنک برای ایشان باز کرد ، مهدی قدری آن را در دست گرفت و به نزدیک دهان برد ، که ناگهان چهره اش تغییر کرد و پرسید :
( امروز به بچه های بسیجی هم کمپوت داده اید ؟ )
جواب دادند : نه ، جزء جیره امروز نبوده.
مهدی با ناراحتی پرسید :
پس چرا این کمپوت را برای من باز کردید ؟
گفتند : دیدیم شما خیلی خسته و تشنه اید و گفتیم کی بخورد بهتر از شما.
مهدی این حرف ها را شنید ، با خشم پاسخ داد :
( از من بهتر ، بچه های بسیجی اند که بی هیچ چشمداشتی می جنگند و جان می دهند ).
به او گفتند : حالا باز کرده ایم ، بخورید و به خودتان این قدر سخت نگیرید.
#مهدی با صدای گرفته ای به آن برادر پاسخ داد :
✨ (خودت بخور تا در آن دنیا جوابگو باشی !)✨
🌸شادی روحش صلوات🌸