هدایت شده از 🌷شهیدعلیشفیعی🌷
#صفحه۳۸
🍃🌸
🌱روزی علی را در قرارگاه لشکر دیدم. بهار بود. با نجارها صحبت میکرد.
پرسیدم:چکارمیکنی؟
گفت:دارم نجاری یاد میگیرم.
کوهی از الوار و تخته را دیدم. باز پرسیدم. جواب سر راستی نداد. گفت بعدا میفهمی.
این گذشت و گذرم به چهارراهی افتاد که نزدیک #پدشهیدهمت بود. دیدم سنگری از الوارهای عظیم ساخته شده که شکست ناپذیر جلوه میکند. سنگر مثل یک اتاق بود. روی آن کیسه های شن گذاشته بودند. بچه ها داخل آن زندگی میکردند. هم از باد و بوران وگرما در امان بودند ، هم از هجوم دشمن. پرس وجو کردم وباخبر شدم که علی طرح این سنگر را ریخته و اجرا کرده.
مرحله آماده سازی #والفجر۸ بچه ها ظرف سه_چهار ماه شرایطی کنار #اروندرود بوجود آوردند که چند لشکر توانستند از آنجا عبور کنندو به راحتی به قلب اروند بزنند و عملیات پیروزمندانه والفجر۸ را انجام بدهند. ردپای علی در تمام مراحل یک عملیات دیده میشد. اطلاعات کافی از مرحله آماده سازی داشت که بسیار حساس و پیچیده است. در مرحله عملیات یعنی جمله و دفاع همینطور. این کارها از عهده مردی جاافتاده و مطلع برمی آید. چنین فردی باید سالها در دانشگاه نظامی درس بخواند و مانورهای متعددی انجام دهد. مگر #علی چندسال داشت؟ در والفجر۸ سال ۶۴ نوزده ساله بود. اطاعت پذیری فوق العاده ای داشت. در آن واحد خالی از طرح و پیشنهاد نبود.
این عمل نظامی علی...✨
🍃حسن برخورد او نمونه بود. بعضی مواقع بچه ها خسته میشدند سوالی داشتند که جواب آن از عهده هرکسی بر نمی آمد. جواب دهنده اولا باید صبور بود، ثانیا مطلع به امور، ثالثا میتوانست خوب صحبت کند. یکی از کسانی که می توانست جپاب سوالها را بدهد علی بود.
یک قران کوچکی همراهش داشت کمترین وقتی که پیدا میکرد چند آیه اش را می خواند.....
#ادامه_دارد....
@Karbala_1365