eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
907 دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از گنجینه های جنگ
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :7⃣ حرف ها شروع شد ایوب خودش را معرفی کرد کمی از انچه برای من گفته بود به اقاجون هم گفت. گفت از هر راهی جبهه رفته است بسیج، جهاد و هلال احمر حالا هم توی جهاد کار میکند. صحبت های مردانه که تمام شد اقاجون به مامان گاه کرد و سرش را تکان داد که یعنی راضی است تنها چیزی که مجروحیت ایوب را نشان میداد دست هایش بود جانبازهایی که اقاجون و مامان دیده بودند یا روی ویلچر بودند یا دست و پایشان قطع شده بود از ظاهرشان میشد فهمید زندگی با انها خیلی سخت است اما از ظاهر ایوب نه مامانم با لبخند من را نگاه کرد او هم پسندیده بود سرم را پایین انداختم مادر بزرگم در گوشم گفت تو که نمیخواهی جواب رد بدهی؟؟خوشگل نیست که هست جوان نیست که هست ان انگشتش هم که توی راه کمینی(خمینی) جانتان این طور شده توکه دوست داری توی دهانش نمیگشت اسم امام را درست بگوید هیچ کس نمیدانست من قبلا بله را گفته ام سرم را اوردم بالا و به مامان نگاه کردم جوابم از چشم هایم معلوم بود ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌹کتابخانه تخصصی دفاع مقدس همدان🌹 @ganjinehayejang
هدایت شده از گنجینه های جنگ
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :8⃣ وقتی مهمانها رفتند هنوز لباسهای ایوب خیس بود.... و او با همان لباسهای راحتی گوشه اتاق نشسته بود گفت....... مامان!شما فکر کنید من ان پسرتان هستم که بیست و سه سال پیش گمش کرده بودید ..... حالا پیدا شدم ...... اجازه میدهید تا لباسهایم خشک بشود اینجا بمانم؟؟ لپ های مامان گل انداخت و خندید...... ته دلش غنج میرفت برای اینجور ادمها..... اقا جون به من اخم کرد..... ازچشم من میدید که ایوب نیامده شده عضوی از خانواده ما..... چند باری رفت و امد و به من چشم غره رفت..... کتش را برداشت و در گوش مامان گفت ..... اخر خواستگار تا این موقع شب خانه مردم میماند؟؟ در را به هم زد و رفت .... صدای استارت ماشین که امد دلمان ارام شد میدانستیم چرخی میزند و اعصابش که ارام شد برمیگردد.خانه..... مامان لباس های ایوب را جلوی بخاری جابه جا کرد ... اینها هنوز خشک نشده اند.... شهلا بیا شام را پهن کنیم...... بعد از شام ایوب پرسید:الان در خوابگاه جهاد بسته است ،من شب کجا بروم؟؟ مامان لبخندی زد و گفت؛خب همینجا بمان پسرم،فردا صبح هم لباسهایت خشک شده اند،در جهاد هم باز شده است...... یکدفعه صدای در آمد...... اقا جون بود........ ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌹کتابخانه تخصصی دفاع مقدس همدان 🌹 @ganjinehayejang
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌹با لبخند شهدا🌹 🌷ماه شعبان بود. به اتفاق حاج مجید سپاسی برای جا به جا کردن فرمانده خط، به جزیره رفتیم. قرار بود حسن حق نگهدار را با مسلم شیر افکن با هم عوض کنیم. سنگر فرمانده خط یک سنگر بتونی بود که دیواره ورودی را رنگ سفید زده و بالای آن این بیت از سعدی نوشته شده بود: چون دلارام می‌زند شمشیر سر ببازیم و رخ نگردانیم شب را چهار نفری در همان سنگر بودیم، به حرف و شوخی گذشت و همه به خواب رفتیم. نیمه شب بود که از صدای مناجات و هق هق گریه بیدار شدم. حسن بود که گوشه ای نشسته بود و آرام برای خودش مناجات شعبانیه می خواند. کم کم ما سه نفر هم وضو گرفتیم و کنارش نشستیم و قرعه به نام من افتاد که مناجات را بخوانم. شروع کردم به خواندن و همراه با خواندن من مجید، حسن و مسلم اشک می ریختند تا رسیدم به این فراز دعا... إِلَهِي إِنْ أَخَذْتَنِي بِجُرْمِي أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِي بِذُنُوبِي أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّي أُحِبُّكَ... [...خدايا اگر مرا بر جُرمم بگيرى، من نيز تو را به عفوت بگيرم، و اگر به گناهانم بنگرى، جز به آمرزشت ننگرم، و اگر مرا به قهرت وارد دوزخ كنى، به اهل آن می گویم كه تو را دوست دارم.] ناگهان صدای زجه مجید بلند شد. آنقدر گریه کرد که بی حال روی زمین افتاد، هیچ وقت چنین حالتی و گریه ای از مجید ندیده بودم. از گریه مجید آه حسن هم بلند شد و دنبالش مسلم و هر سه روی زمین افتادند و اشک می ریختند. آن شب آن قدر اشک ریختند که هیچ وقت فراموش نمی کنم. مجید با همان حالش می گفت، این فراز دعا من را آتش می زند خدایا اگر مرا وارد دوزخ كنى، به اهل آن می گویم كه تو را دوست دارم... 🌷🌿🌷🌹🌷🌿🌷 🌸هدیه به شهیدان ، و و سلامتی 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 از الهی است چگونه این ماه را کنیم؟ هشام بن سالم می گويد: ما هشت نفر از رجال در محضر حضرت ابى جعفر امام باقر (ع) بوديم، پس سخن از به ميان آورديم. امام عليه السلام فرمود: اين است رمضان، و نگویيد رمضان رفت و يا آمد، زيرا نامى از اسماء الله است كه نمیرود و نمىآيد كه شىء زائل و نابود شدنى میرود و میآيد، بلكه بگوئيد ماه ، پس ماه را اضافه كنيد در تلفظ به اسم، كه اسم اسم الله میباشد، و ماه رمضان ماهى است، كه قرآن در او نازل شده است، و خداوند آن را مثل و عيد قرار داده است همچنانكه پروردگار بزرگ عيسى بن مريم (س) را براى بنى اسرائيل مثل قرار داده است، و از حضرت على بن ابى طالب (ع) روايت شده كه حضرت فرمود: «لا تقولوا رمضان و لكن قولوا شهر رمضان فانكم لا تدرون ما رمضان»  شما به راستى نمىدانيد كه رمضان چيست (و چه فضائلى در او نهفته است). 📚بحار جلد 96، ص 376
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌾🍃✨ 🍃✨ ✨ 🌸 راوی شهدا ازکربلای (ع)تاشهادت که درکناراین امربه معرفی شهدای ٤ میپردازد🌾 آدرس کانال: @Karbala_1365 .... http://eitaa.com/joinchat/4252303360C232b5f1967 🌾✨🌾✨🌾 🔴 کانال را معرفی کنید... اجرکم عندالله🌷
هدایت شده از گنجینه های جنگ
📚 در را به دوستان خود معرفی کنید.👇 🌷کانال https://eitaa.com/ganjinehayejang 🌹کتابخانه تخصصی دفاع مقدس همدان🌹
هدایت شده از شهدای ملایر
تقویم.png
1.6M
کانال شهدای ملایر با هدف بزرگداشت و ادای دینی هر چند کوچک به شهدای ملایر ایجاد شده و به هیچ نهاد، ارگان و اداره ای وابسته نیست. عکس، زندگینامه، خاطرات و وصیت نامه شهدای ملایر در پیام رسان ایتا و سروش https://eitaa.com/shohadayemalayer http://sapp.ir/shohadayemalayer 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 @mahdimosayebi ارتباط و ارسال مطلب
🔸🔶 دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان ✨🌸✨🌸✨🌸✨
🔸🔶 دعای روز ششم ماه مبارک رمضان ✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢شفاعت فقرا 🌸امام صادق(ع): ✨خداوند در روز قیامت به فقیران می‌گوید: به اهل بنگرید و چهره‌ها را جستجو کنید. پس هر کسی که به شما نیکی کرده، دستش را بگیرید و وارد کنید. 📚وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۲۹۱
❁﷽❁ #السلام_شاه_شهیدان🌷 این قصہ ازحوالے دریا شروع شد با تاروپود چادر زهـرا شروع شد خورشید سرزد و سفر ما بہ ڪربلا بایڪ سلام بہ حضرت مولا شروع شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ﴾ 🌷 الاْمامُ علىّ بن أبی طالِب أمیرُ الْمُؤْمِنینَ عَلَیْهِ السلام 🌷 اَلـْحَقُّ جَدیدٌ وَ إنْ طالَتِ الاْیّامُ، وَ الْباطِلُ مَخْذُولٌ وَ إنْ نَصَرَهُ أقْوامٌ حقّ و حقیقت در تمام حالات جدید و تازه است گر چه مدّتى بر آن گذشته باشد. و باطل همیشه پست و بى أساس است گر چه افراد بسیارى از آن حمایت کنند 📚 وسائل الشّیعة ج 25 ص 434 اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ والعَنْ أعْدَاءَهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷🍃 🌹 #ای_شهیدان ! عشق مدیون شماست""" هرچه ما داریم از خون شماست ای شقایق ها و ای آلاله ها """ دیدگانم دشت مفتون شماست . . . 🌸..... @Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🍃🌷🍃 🌹 #ای_شهیدان ! عشق مدیون شماست""" هرچه ما داریم از خون شماست ای شقایق ها و ای آلاله ها """ دیدگ
🌸 ✨ 🌸 ✨ ✨🌸✨ 🌸✨ ✨ 💫امشب تفالی بزنیم به نام به نام 🌹 سردار مظلوم و غریبی که سالها درد را بجان خرید به عشق وطنش به مولایش علی(علیه السلام) و به عشق امامش.. ❣غریب است چون برخی از جوانان وطنش ارزشها و اسوه ها را گم کرده اند یا شاید به فراموشی سپرده اند و بجای شهدا داریوش و کورش کبیر را میشناسند و از غربی ها و گوگوش و إبی و رقاصان و خوانندگان دین و وطن فروش و فحاشانی چون و.... ، پیروی می کنند. ❣مظلوم است چون هر روز هزاران فرد که اسمشان را انسان و روشنفکر و مسئول گذاشته اند ، بارها و بارها و بی اعتنا از روی خون سرخشان راه می روند و خم به ابرو نمی آورند.. 💔💔💔 چه واژه های غریبی ... حتی بعضی ها کمر به نابودی این واژه ها بسته اند... 🔴بخدا مسئولیم نه فقط در برابر زخم های مصطفی ها بلکه در برابر دلِ دلتنگ مادران، پدران ، برادران ، خواهران ،همسران و فرزندان آنها... 💔دلم میخواست زار بزنم وقتی دختر دردانه با بغض گفت: بمن گفته اند هرکس که شهیدشد نشانه ی این نیست که او مرد خوبیست. دلم شکست از گریه هایش که در سه سالگی دیگر بابا را ندید و حالا طعنه های غریبه و آشنا را بجای صدای پدرش میشنود... 💔یا مادر را که دیده است؟ که هنوز بعد از ۳۵ سال منتظر پسرش هست و هربار با چشمی که اشکش خشک شده نگاه به درِخانه میکند و میگوید:"مهرانم کجاست..." 💔یا دردِ ِ دل های مادرِ را که شنیده است؟ زمانی که کنارمزارشهدای گمنام میگفت:"دعاکنید دیگر ناصرم بیاید..." چه میدانیم از زخمهای دلش؟ از پدرش که دیگر تاب نیاورد و رفت؟... 💔یا از آرزوهای پدرومادر چه میدانیم؟ که مادرش میگفت: وقتی جوان بلندقدی را می بینم دلم ضعف می رود... میدانی چرا؟ چون پسرش تک پسر خانه بود و بلندقد همان کسی که در عملیات ۴ وقتی دید معبری باز نیست و دشمن بی رحمتراز همیشه شده و رفقای غواصش دارند قتل عام میشوند، بر روی سیم های خاردار خوابید و بچه هارا قسم داد به مادرش (سلام الله علیها) که مرا پُل کنید و رد شوید و بقول همرزم و مُریدش:فرماندهی را در حق بچه هایش تمام کرد...آیا کسی میداند مادرش بعداز ۳۰ سال به قتلگاهش رفته و رضایش را صدا کرده بود؟؟؟ میدانید یعنی چه؟؟؟ 💔💔💔 🔴بخدا در برابر قطره قطره ی و زخم ها و دلتنگی های خانواده های شهدا...‌ 💢 و عشق_به_وطنت نه کوروش و زرددشت و غربیها🍂 🌸..... @Karbala_1365
🍃🌷🍃 🌹 #ای_شهیدان ! عشق مدیون شماست""" هرچه ما داریم از خون شماست ای شقایق ها و ای آلاله ها """ دیدگانم دشت مفتون شماست . . . 🌸..... @Karbala_1365
❤️ ✨ ❤️ ✨ ❤️ ✨ ❤️ ✨ ✨ ❤️ ✨ ❤️ ✨ ✨ در سینه‌ام دوباره غمی جان گرفته است ❤️✨ « امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است » ❤️✨ تا لحظه‌ای پیش دلم گور سرد بود ❤️✨ اینک به یمن یاد شما جان گرفته است...🌸 ❤️✨ 🌸..... @Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🍃🌷🍃 🌹 #ای_شهیدان ! عشق مدیون شماست""" هرچه ما داریم از خون شماست ای شقایق ها و ای آلاله ها """ دیدگ
🍃🌸🍃 📝اینبار قلم از مردی میخواهد بنویسد که اسوه تمام مردان سرزمین مادرییَم شده.. مردی از جنس جنگ و باروت و خاک.. مردی از جنسِ زخم های عفونی شده و دردناک.. نامش مرد است نامی که در این برهه از زمان کمتر ملموس است لقبش جانباز است و درد جراحاتش قابل تحمل تر است تا زخم زبان ها و نیش و کنایه ها.. شغلش شهیدهست , شهیدی که جز برای رضا خدا نیّتی نداشت و تمام زندگییَش فدای خداشد و بارها در خون خودش غلتید و حکمتش این بود که به غیر از شهادت درجه جانبازی را هم بگیرد.. 🌸قهرمان قصه های کودکان کردستان و اهواز و خرمشهر... زمین با همه بزرگییَش کنار چنین مردانی از تبار عشق کوچک است و آسمان در کنارشان کم می آورد و هرلحظه آرزوی داشتنشان را میکند... ✨ نام بود و هرجای جبهه و جنگ را یادکنی او را چون سرو در کنار فرمانده اش خواهی دید. گویا این دو یک روح در دو غالب بودند.. دوبرادر..دو پرستوی عاشق که دنیا باهمه زیبایی و وسعتش برایشان تنگ بود.. مصطفی اسوه و یادگار جنگ بود یار دیرین ... یار و ها... یار و ... یاربچه های عشق و یار در خون تپیده ...🌹🌹🌹 🌸..... @Karbala_1365