#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام :
آنچـه به مـن مى رسـد،
زهرى است ڪه با دسيسه به ڪامم ريختـه مى شــود،
امّا اى اباعبداللّه هيـچ روزے مانند روز [مصيبت] تو نيست .
الأمالى، صدوق ، ص 177 .
#شهادت_امام_حسن_مجتبی(ع) تسلیـت باد🏴🍂
دل چون شکسته سازم
ز گذشته های شیرین
چه ترانه های محزون
که به یادگار دارد ...
🍁
🌹خاکریز خاطرات(رایحهی دل انگیز)
💥 در زندان «الرشيد» بغداد،
يكی از برادران رزمنده كه از ناحيهی پا به وسيلهی نارنجك مجروح شده بود،
حالش وخيم شد
و از محل آسيب ديدگی،
چرك و خون بيرون میآمد.
🌷 ايشان پس از ۲۱ روز اسارت،
بعد از اقامهی نماز صبح به درجهی رفيع شهادت نايل شد.
🌷 با شهادت وی، رايحهی عطری دل انگيز در فضای آسايشگاه پيچيد.
🌷 با استشمام بوی عطر،
همه شروع كرديم به صلوات فرستادن.
🔓 نگهبانان اردوگاه با شنيدن صدای صلوات سراسيمه وارد شدند.
💭آنها فكر میكردند يكی از برادران،
شيشهی عطر به داخل آسايشگاه آورده است،
به همين خاطر تمام آن جا را بازرسی كردند.
❓ وقتی چيزی پيدا نكردند،
پرسيدند:
«اين بو از كجاست؟»
و ما به آن ها گفتيم كه از وجود آن برادر شهيد است!
✅ به جز يكی از نگهبانان،
كسى حرف ما را باور نكرد.
🌹 آن نگهبان بعدها به بچهها گفته بود كه من میدانم منشأ آن رايحهی دل انگيز از كجا بود و به حقانيت راه شما نيز ايمان دارم.
🎤 راوی: حميدرضا رضايی
🌷نثار ارواح مطهر آزادگان شهید صلوات🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باباش قول داده از سفر که برگشت مدادرنگی ۶۴ رنگ براش بخره💔
ولی نسترن نمیدونه باباش
شهید شده...💔
#کوچه_شهید 🌹✌️
📌برسه به دست اونایی که میخوان کوچههامون متبرک به نام #شهید🌹 نباشه
🕊 @khademsho
♥️ #سلام_بر_شهدا 🕊🇮🇷
سلام بر #شهدا
ڪه حافظ بیتالمال بودند
نه شریڪ آن ...
سلام بر #شهدا
ڪه حامے ولایت بودند
نه رقیب آن ...
سلام بر #شهدا
ڪه خدا را حاضر و ناظر مےدیدند
نه ڪدخدا را ...
#کوچه_شهید
🍃❣
هر روز
که
چشم باز
میکنیم...
هنوز
ارباب ما
حسین(ع) است...
الحمدلله.. ♥️
🌷متن زیبای ارسالی از طرف #مخاطبین
دیروز عصر شمر را دیدم. جلو در مغازهاش کودکی دست فروش را گرفته بود زیر بار کتک. جوانی از بنی هاشم جدایشان کرد. جلوتر توی بنگاه، عمر سعد با شبث و حر جلسه داشتند تا قیمت زمین و مسکن را با معاملات صوری بالا ببرند. حر خشمگین و لعنت گویان بیرون آمد و گفت "من آه مردم را به خاطر دو روز دنیا گردن نمیگیرم یابن سعد."
عبور کردم. در نانوایی دیدم خولی دارد به زهیر بن قین التماس می کند که مغازهاش را پلمپ نکند. زهیر محل نمی گذارد و می گوید: "نمی شود! حکم علی اکبر است. چانه نان را کوچک میگرفتی؛ جرمت سنگین است مرد. فویل للمطففین!"
پا میگذارم روی کاغذهای ریخته شده در کف پیاده رو. یکیشان توجهم را جلب میکند. نوشته "ثروت و خدمت زیاد با رای به ابن زیاد". حبیب می گوید امسال رقابت اصلی بین عباس بن علی و ابن زیاد است میگویم ابن زیاد؟ می گوید پول پسرجان! گوشهایت را که تیز کنی جرینگ جرینگ سکه ها را از در ستاد می شنوی.
جلو دکه می ایستم روزنامه ها را نگاه می کنم. حکم اعدام در تعقیب مفسد اقتصادی ح بن ک. خنده ام میگیرد حرمله را که همه میشناسند.
تلفنم زنگ میزند.
_سلام بفرمایید
_سلام برادر! وهب نصرانی ام. یک جمله میخواستیم ماه محرم بزنیم برای دیوار نوشته میدان شهر. شما چیزی به ذهنت نمیرسد؟
_جمله ی آقا را بزنید. "یکی مثل من، با یکی مثل یزید بیعت نمیکند."
یکی مثل حسین باشیم.
#امین_میمندیان🌱