eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
901 دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید آوینی‌ : خون شهید جاذبه‌ی خاک را خواهد شکست و ظلمت را خواهد درید و معبری از نور خواهد گشود و روحش را از آن به سفری خواهد برد که برای پیمودن آن هیچ راهی جز شهادت وجود ندارد. #شهید_علی_جمشیدی #شبتون_شهدایی ┏━━━━━━━━━━━━━━━┓
🍂... دور از توام که حالِ دلم رو به راه نیست.. #کربلا 💔 #مجنون_الحسین #شبتون_حسینی 🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ آغاز روز و بسم الله و سلام "🌸" "♥️" اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ☺️✨
✨ #امام_مهربانی"😍" در این حوالی چراغ روشن کرده ام و نشسته ام تا مرا ببینی و نجات دهی از این تنگنای دنیا! تو آرام جان و جهان منی !♥️ #یا_صاحب_الزمان
#مهربان_خدای_من"♥️" در اوج دلتنگی و دل شکستگی همیشه گوش شنوا منتظر شنیدن غصه های توست ارام غصه هایت رابگو بغض های کهنه و شکسته ات رادرحضورش بشکن و از جاری شدن اشک های بی بهانه ات نترس. ✨اسکار #بهترین_دوست هم تعلق میگیره به #خدا که همیشه باهاته"☺️"
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#مهربان_خدای_من"♥️" در اوج دلتنگی و دل شکستگی همیشه گوش شنوا منتظر شنیدن غصه های توست ارام غصه هایت
. آن خدایی که به قلبم غم داد💔 خود او باران داد🌧 زندگی با عطش ثانیه ها میگذرد⏱ میشود ثانیه را جریان داد.... من خــ❤️ـدا را دارم آن خدایی که به هنگام غمم میگرید وبه هنگام خوشی های دلم میخندد شعر من باز پر از صحبت بی قافیه گیست.... من خــ❤️ــدا را دارم.... اوست هر قافیه و وزن و صدا اوست جاری به دل ثانیه ها همه باران ها،همه جریان ها،همه تاب و تب دل ،تپش ثانیه ها... پراز صحبت اوست بادلـــ❤️ــم میخوانم...... من خـــ💖ـــدا را دارم....... --------~°•☆•°~---------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•|🌿🌹 #دانشجو #پزشکی #شهید_سیدمحمد_شکری ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #برگی_از_خاطرات 🔴 #آخرین_کلام_شهید ◽️«به سوی جبهه‌ها می‌روم تا ارباً اربا را تجربه کنم» و تجربه کرد و شهد شیرین شهادت را به ‌گونه‌ای نوشید که پیکر به خانه برگشته‌اش قطعه قطعه بود. ◽️در روز تشییع او همه جور آدمی آمده بود، دانشجویان و اهل محل همه برای بدرقه محمد آمده بودند. ◽️در روز دفن او زمانی که من خواستم محمد را دفن کنم #شهید_سیداحمد_پلارک آمد و گفت اجازه بده من او را دفن کنم. گفتم چرا گفت روز دفن من تو من را در قبر بگذار که به یک ماه نرسیده پلارک هم شهید شد و کنار قبر محمد به خاک سپرده شد. راوی 👈 برادر شهید
❤️ دوشهیدی که عقدشان در آسمان بسته شد🕊🕊 ❤️ شهیده صدیقه رودباری🌹 ❤️ شهید محمود خادمی🌹 #عقد_آسمانی ┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#زندگینامه_شهدا ✍روز سه شنبه 1348/1/12 ، خانه ی حاج اکبر طوقانی ، حال و هوای دیگری داشت . سعید ، بعد از علی ، محمد ، حمید و خواهرانش به دنیا آمده بود . 💠پدرش از پهلوانان ورزش باستانی بود ، که اخلاق و مرام او ، تاثیر بسزایی در خانواده مخصوصا سعید گذاشت ، تا جایی که او نیز همچون پدر ، به ورزش باستانی رو آورد ، و در سن 7 سالگی بازوبند پهلوانی به بازوی بست . 🍀از شاهکارهای سعید ، 300 چرخ در سه دقیقه ، در سن 6 سالگی بود . در سن 10 سالگی ، طی حکمی از اولین رئیس فدراسیون ورزشهای باستانی ، بعد از انقلاب ، به سمت سرپرست نوجوانان باستانی کار منصوب شد . 🍁با شروع جنگ و شهادت #شهید_فهمیده ، شوق و بی تابی برای رفتن به جبهه ها در دل سعید ، پیدا شد ، که مخالفت و نصیحت پدر ، او را قانع نکرد . 🍃بعد از مجروحیت علی و شهادت محمد ( برادرانش ) ، در سن 14 سالگی به همراه پدر ، جهت ورزش و آماده سازی رزمندگان ، راهی مناطق جنگی جنوب شد . 🌼عملیات بدر ، ساعت 23 ، تاریخ 20 اسفند 63 با رمز یا زهرا (س) آغاز شد ، تیربارها و گلوله های دشمن به سمت نیروهای ایران دشت را سرخ کرده بود ، شدت آتش خمپاره هم بسیار زیاد بود . همین طور که نیروها در حال دویدن بودن ، ناگهان سعید ، در حالی که دستهایش را جلوی شکمش گرفته بود ، تغییر مسیر می دهد ، ناگهان دو زانو نشسته و با صورت به خاک افتاد .
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#زندگینامه_شهدا ✍روز سه شنبه 1348/1/12 ، خانه ی حاج اکبر طوقانی ، حال و هوای دیگری داشت . سعید ، ب
💠او برای اینکه روحیه ی نیروها ، تضعیف نشود ، بدون کوچکترین ناله و ابراز درد ، به شهادت رسید .... ( پیکر پاکش در سال 76 ، به سپرده شد ) 📚پهلوان سعید { گلچین ص 1 الی 37 }
#شهید_گمنام"♥️✨" گفتند شهید گمنامه ، پلاک هم نداشت ، اصلا هیچ نشونه ای نداشت ؛ امیدوار بودم روی زیرپیرهنیش اسمش رو نوشته باشه … نوشته بود : “اگر برای خداست ، بگذار گمنام بمانم” --------~°•☆•°~--------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ. پس کِـی قلبت را به من می‌دهی؟ هنوز وقتش نرسیده؟ .. هنوز فکر میکنی جز من، کسی خریدار دلت باشد؟! ♥️ سوره محترم حدید/ آیه۱۶ --------~°•☆•°~---------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از .
🌹یا ابا صالح المهدی (عج) تنها آرزو نمی کنم که بیایی! چون همه می دانند می‌آیی!❤️ آرزو می کنم وقتی می آیی! چشمانم شرمسار نگاه مهربانت نباشد😔 🌸اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🌸 #a
#پروفایل_طوری"🌸💛" دریای دلت را که به خدا بسپاری در طوفانی ترین روزها هم آرامش عمیق درونیت پایدار خواهد ماند #عاشقم_خدا☺️ --------~°•☆•°~---------
✨ خدایا...  ببخش که یک عمر  عاشقانه هایم را خرج این و آن کردم! و به تو فقط یک مشت خمیازه  و کسلی و بی حوصلگی تحویل دادم! #شرمندتم_خدا_جان"😔♥️" --------~°•☆•°~---------
📌 #تلنگر 💠اگر دیدی " صوتِ قرآن " اذیتت میکند ؛ بدان مرده‌ای !!! 🔸بدان آنقـدر غرقِ صدای دنیا شده‌ای کہ دیگر " ضربانِ قلبٺ " با " سخن خـدا " کوڪ نمی شود !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
❤️ دوشهیدی که عقدشان در آسمان بسته شد🕊🕊 ❤️ شهیده صدیقه رودباری🌹 ❤️ شهید محمود خادمی🌹 #عقد_آسمانی
🕊❤️🕊❤️🕊❤️🕊❤️🕊❤️🕊❤️ 🌹شهیده صدیقه رودباری❤️ ✍ در روزهای حضورش در سپاه بانه، فرمانده اطلاعات سپاه بانه ، محمود خادمی کم کم به او علاقه مند شد.محمود که قبل از آن در جواب به دوستانش که پرسیده بودند که "چرا نمی کنی؟" گفته بود:"هنوز همسری را که می خواهم برای خودم انتخاب کنم پیدا نکرده ام .من کسی را می خواهم که پا به پای من در تمام فراز ونشیب ها ،حتی در جنگ با دشمن هم رزم من باشد ومرا در راه یاری دهد..."ولی محمود بعد از آشنایی با تصمیم خود را گرفت وهمسر آینده خود را انتخاب کرد... 🍀28 مرداد سال 59، روزی بود که صدیقه ودوستانش خسته از مداوای مجروحین ودر حالی که پا به پای پاسداران دویده بودند،در اتاقی دور هم نشسته واستراحت می کردند.در همین هنگام دختری وارد جمع 3 نفره شان شد.صدیقه او را می شناخت.گاهی او را در کتابخانه دیده بود.آن دختر به بهانه ای اسلحه صدیقه را برداشت ومستقیم گلوله ای به سینه اش شلیک کرد.پاسداران با شنیدن صدای شلیک گلوله به سرعت به سمت اتاق دویدند.محمود خادمی خود پیکر نیمه جان صدیقه را به بیمارستان رساند.او بیشتر از 3 ساعت زنده نماند و بالاخره به آرزوی خود که شهادت بود رسید.همانطور که در آخرین تماس تلفنی اش با خانواده اظهار داشت که "هیچ گاه به این اندازه به شهادت نزدیک نبوده است..." 🌷پس از چند ساعت که از ان اتفاق دلخراش می گذشت،محمود با چهره ای غمگین وبرافروخته به جمع سپاهیان برگشت وبا حالت خاصی خبر شهادت او را اعلام کرد ودر آن جمع اظهار داشت"بچه ها من هم دیگه عمری نخواهم داشت.شاید خواست خدا بود که ما در دنیای دیگری بسته شود..." 🌹شهید محمود خادمی❤️ حدود 2 ماه بعد،در 14 مهر سال 59 ،محمود خادمی فرمانده اطلاعات سپاه بانه در حالی که داوطلب شده بود که دوست بیمارشان را به بیمارستان برساند،ماشینش توسط ضد انقلاب مورد حمله قرار گرفت .او تا اخرین گلوله خود مقاومت کرد.افراد مهاجم، غافل از این که او راننده ماشین نیست ،بلکه محمود خادمی فرمانده اطلاعات سپاه بانه است،پس از به شهادت رساندن وی برای خاموش کردن آتش خشم وکینه خود،قسمتی از صورت او رانیز با شلیک گلوله های تخم مرغی از بین بردند.وبه این ترتیب بود که محمود خادمی نیز پس از 2 ماه جدایی از صدیقه به او پیوست تا همانطور که خود گفته بود"عقدشان در دنیایی دیگر ودر آسمانها بسته شود..."
•• 🌿🌸 .... ❤️❣️ ❣️ یک طوری زندگی کن که خداعاشقت بشه اگه عاشقت بشه خوب تو رو خریداری میکنه. ❤️❣️ ❣️ یاامام رضا:توکه آخرگره رووامیکنی پس چرا امروزوفردامیکنی. ❤️❣️ ❣️ تامیتوانیدبرای ظهوردعاکنیدکه بهترین دعا هاست. ❤️❣️ ❣️ شیعه به دنیا آمدیم که موثردرتحقیق ظهورباشیم. ❤️❣️ ❣️ دراون دنیا جلوی بی حجاب هاوآنهایی که تبلیغ بی حجابی میکنند رامیگیرم. ❤️❣️ ❣️ آمدم به عراق برای جنگ تا انتقام سیلی حضرت زهرا(س)رابگیرم. ❤️❣️ ❣️ نمازهایتان را اول وقت بخوانید که بهترین عمل است. ❤️❣️ ❣️ هرجوان پسریادختری که نمازش رااول وقت بخواند شفاعتش میکنم. ❤️❣️ ❣️ ازراه واهداف انقلاب وسخنان امام خامنه ای دورنشوید.
دوست شهیدبابک نوری هریس: یک روز قبل از سالگرد شهادت بابک بود،هرطور برنامه ریزی میکردم نمیتوانستم خودم را به مراسم برسانم. ازاینکه کارها پیچیده شده بودن خیلی ناراحت بودم،باخودم میگفتم شاید بابک دوست نداره به مهمونیش برم. شب موقع خواب دوباره یادم افتاد و گفتم: خیلی بی معرفتی،دلت نمیخواد من بیام؟باشه ماهم خدایی داریم ولی بابک خیلی دوستت دارم بااینکه ازت دلخورم..😔 توی همین فکرا بودم که خوابم برد.. خواب بابک رو دیدم،بهت زده شده بودم ،زبونم بندامده بود. بابک خونه ی ما بود. میخندید و میگفت:چراناراحتی!؟ گفتم:بابک همه فکر میکنن تومردی. گفت:نترس،اسیر شده بودم، ازاد شدم. باهیجان بغلش کرده بودم و به خانوادم میگفتم:ببینید بابک نمرده،اسیر شده بود. بابک گفت:فردا بیا مهمونیم. گفتم:چه مهمونی !؟ گفت:جشن سالگرد ازادیم. گفتم :ینی چی!؟ گفت:جشن ازادیم از اسارت دنیا. بغضم گرفت شروع به گریه کردم،از شدت اشک صورتم خیس شده بود،ازخواب بیدار شدم. با چشمام پراز اشک نماز صبح خوندم. برخلاف انتظار تمام مشکلات حل شد ونفهمیدم چطوری رسیدم به مراسم بابک.😊 گفتم بابک خیلی مردی. راوی:دوست شهید #شهید_بابک_نوری_هریس