🎙 #روایتگری | #راهیان_نور
به فرمانده گفت:
اگر رمز رو اعلام كردی و تو آب نپريدم،
منو هل بده تو آب!
فرمانده گفت:
اگر مطمئن نیستی میتونی برگردی...
مهدی جواب داد:
نه!
پای حرف امام ایستاده ام،
فقط می ترسم دلم گیر خواهر کوچولوم باشه
آخه تو یه حادثه اقوامم رو از دست دادم
الان هم خواهرم رو سپردم به همسایه ها تا بتونم تو عملیات شرکت کنم.
والفجر هشت هنگام زدن به دل اروند وحشی ... فرمانده اعلام کرد... یا زهرا ...
اولین نفری که توی آب پرید، مهدی بود
و اولین نفری بود که به فیض شهادت رسید!
🌷 غواص شهید مهدی ذهبی
عاشقی را شرط تنها ناله و فریاد نیست
تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست
#والفجر_هشت
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص⊰❀⊱
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
#شهید_مصطفی_صدرازاده
#فرمانده_لشکر_فاطمیون🕊
قسمتی از وصیت نامه شهید:
بیبی زینب آن زمانی که شما در شام غریب بودید گذشت دیگر به احدی اجازه نمیدهیم به شما و به سلاله حسین(ع) بیاحترامی کند. دیگر دوران مظلومیت شیعه تمام شده. بیبیجان انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم بیبی عزیزم مرا قاسم خطاب کن مرا قاسم خطاب کن روی خون ناقابل من هم حساب کن
و منالله توفیق مصطفی صدر زاده
#سالروز_شهادت🕊
#سالروز_اسمانی_شدنت_مبارک
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص⊰❀⊱
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
16.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿🌷⚘راز بسته بودن دست های شهدای غواص چه بود ❓
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص⊰❀⊱
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
📸اولین تصویر از غواص دست بسته ( ۲۶ خرداد سال ۹۶)
🥀🕊هر زمانی که عطر پیکر مطهر شهیدان در شهرها میپیچد دل های پاک آرام نخواهد ماند
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص⊰❀⊱
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
9.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺حضرتصاحبالزمان(عج):
" به شیعیان ودوستان مابگوئید که خدارا بحق عمهام #زینب(س)قسم دهندکه #فرج مرا نزدیک گرداند."💔
🌸دعای فرج هدیه بشهدا،
بخصوص شهدای عملیات #کربلای۴
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴ ⊰❀⊱
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
🔮🎊 صلی الله علی محمد 🎊🔮
💎🎉 صلی الله علیه و آله 🎉💎
🍃مبارک باشد این عید خجسته🍃
🌹بهاری در دل پاییز، نسیمی جان فزا در دل سرمای برگ ریزان، گوارای وجودتان باد
میلاد با سعادت نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله و امام صادق علیهالسّلام مبارک باد🌷
#ميلاد_پیامبر_اکرم #میلاد_امام_جعفر_صادق #هفته_وحدت
الهی
دلم دل بریدنی میخواهد
ازجنس شهادت
و اگر آهم ازجنس نیاز باشد
"لا تَرُدَّنی حاجَتی" ام مقبولت میشود
ڪه دل خوشم به رحمانیتت
إللهم
و"لا تَقْطَعْ مِنڪَ رَجائی"
#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات
#شهدای_غواص
#اسوه_های_تشکیلات
🔅به فرمانده گفت: اگر رمز رو اعلام كردي و تو آب نپريدم ، منو هل بده تو آب!
فرمانده گفت: اگر مطمئن نیستی میتونی برگردی...
مهدی جواب داد: .. نه!
پای حرف امام ایستاده ام ، فقط می ترسم دلم گیر خواهر کوچولوم باشه !
آخه تو یه حادثه اقوامم رو از دست دادم
الان هم خواهرم رو سپردم به
همسایه ها تا تو عملیات شرکت کنم.
🔺والفجر هشت هنگام زدن به دل اروند وحشی ...
فرمانده اعلام کرد... یا زهرا ...
اولین نفری که توی آب پرید ، مهدی بود
اولین نفری بود که به شهادت رسید!
#غواص_شهید_مهدی_ذهبی
عاشقی را شرط تنها ناله و فریاد نیست
تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست
#شهدای_غواص🌾💧
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص⊰❀⊱
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
☆∞🦋∞☆
#شـــــهادت
پرواز رویاهاست
چه خیال خامی !
برای من که پر پرواز ندارم ...💔
رسیدن به تــــ♡ـــو ❣
که ان همه بالایی...
ࢪویاست...
ڪمڪم ڪن رفیق..🌿♥️
#سالروز_شهادتت_مباااارک💔🕊
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🔶خدری متخصص درس رواداری و مدارا بود. این شهید در همان نوجوانی و سالهای دبیرستان آدم اندیشهورزی بود
در نثر آنهایی که میخواهند فقط شلخته ننویسند باید کلی کار کنند. گنجینه لغات را قوی کنند حشو و اضافات را بکاهند. سلیس و روان بنویسند و اینها خودش یک دهه کار جانفرسا طلب میکند. اما شهید نازنین ما فرصت این سلوک را نداشت و فقط بارقه عشق بر دلش تابیده بود. پیر هرات، خواجه عبدالله، فرموده است: «علمی که از قلم ریزد معلوم است کزآن چه خیزد علم آن است که الله در دل بنده ریزد یکی هفتاد سال علم آموخت چراغی نیفروخت یکی یک حرف در همه عالم شنید عالم از او بسوخت تجلی الله ناگاه آید و بر دل آگاه» و شهید خدری از آنهایی بود که به روایت این وصیتنامه مورد عنایت واقع شده بود.
بخشهایی از وصیتنامه شهید خدری که دربردارنده نکات عارفانهست گویی ترجمهای آزاد از دعای کمیل را به خاطر میآورد. اما این عبارات از صافی احساس و نجوای فردی شهیدی چون شهید خدری عبور داده شده است و حال و هوایی یافته که فردیت عارفانه و عاشقانه او را نمایان میسازد:
«خدایا تو بهتر میدانی که همواره چنین خواستم که فقط تو را ببینم و لاغیر. مظلومانه زندگی کنم و غریبانه دل بسوزانم و هیچکس نداند که چه دردی دارم و به چه عاشقم و از چه رنج میکشم.»
به هر حال شهید غلامرضا خدری مثل شهابی بود که در کهکشان شهیدان ناگهان درخشیدن گرفت و لحظهای پایید و باز ناپیدا شد و ما را در حسرت روزهای اوج فکری معنوی و اخلاقی خودش گذاشت.
و «چون حدیث تو آید سخن دراز کنم.»
هر چند که معلم شهید خدری به آرمانش که شهادت بود رسید ولی اگر امروز بود ما انسان فرهیخته، نمونه و وارستهای را در میان خودمان داشتیم.
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو میروی به سلامت سلام ما برسانی!
چهارم دیماه ۱۳۶۵ او در عملیات کربلای ۴ با برادرش به شهادت رسید. نزدیک به ۳۰ سال از پیکر گمشدهاش خبری نبود تا اینکه در یکی از روزها دو کبوتر سفیدرنگ و زیبا با ضربهزدن به شیشه اطاق، مادر شهیدشان را متوجه خود ساختند. مادر که این کار را بسیار غیرطبیعی و عجیب میدانست به پشت پنجره آمد و آن را گشود. کبوترها بیآنکه واهمهای داشته باشند با صدای مادر شهید که به آنها میگفت بفرمایید مهمانان عزیز! وارد اطاق شدند و یکراست در کنار عکس شهیدان غلامرضا و صادق خدری آرام گرفتند. مادر مهربان برای آنها آب و دانه آورد و آن دو کبوتر تا صبحگاهان در اتاق ماندند و سپس رفتند. بعد از رفتن این دو کبوتر، دایی شهیدان به خانه آمد. مادر بلافاصله پرسید: آیا خبری از غلامرضا و صادق شده است؟ و در پاسخ شنید که: آری خواهر! دو تکه استخوان به نامهای این دو شهید عزیز از جبهه بازگشته است!
حال خواننده محترم حال و هوای مادر این شهیدان را که سال گذشته او نیز به دیدار فرزندانش رفت تصور کند.
میراث ظاهری شهید خدری و برادرش گرچه بیش از دو استخوان برای ما نیست اما میراث واقعی این شهید و دیگر شهدای گرانقدر بازخوانی روش و سلوک این عزیزان است که نمیدانم چرا در روزگار فعلی ما انگار به خاطر اشتغالات فرصت پرداختن به این سلوک و رفتارهای ایثارگرانه را پیدا نمیکنیم. شاید دچار فراموشی زودهنگام شدهایم. شاید وقتی روش و منش و کنش شهید خدریها را میبینیم خجالتزده میشویم و میگوییم ما کجاییم در این روزگار و آنها کجا؟
کبوتران مهاجر ز شهر ما رفتند
پرندههای مسافر ز شهر ما رفتند
دلم به شوق قناری هوای دیگر داشت
دو صد قناری زائر ز شهر ما رفتند
سخن پایانی!
در لحظاتی که داشتم خاطرات و خطرات خود را با شهید خدری مرور میکردم نوسان قلبم بالا میرفت و دیگ سینهام مدام جوش می زد، چشمانم تر میشد و اشک امان نمیداد. گفتم راه رهایی چیست؟ دیدم فرشته الهام هنر در دل شب دریچهای را به رویم باز کرد و گفت برای شهید خدری دلسرودهای سرکن و این دلسروده صدالبته که نمونه شعر من نیست نمونه عشق و علاقه من به کسی است که هفت سال با او همنفس بودم و در آن وانفسا او مرا به حال خود رها کرد و رفت و مرا در حسرت روزگار در دنیا تنها نهاد:
شهید خدری به ما مشق شکفتن زودهنگام غنچهها و پَرپَر شدن گلها را درس داد و خود مصداق واقعی کلامش بود.
دلسرودهای برای شهید غواص غلامرضا خدری که در دیماه ۱۳۶۵ در کربلای ۴ به شهادت رسید.👇👇👇