🌹🕊 #زیارتنامهیشهدا 🕊🌹
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم. فَاَفُوزَمَعَکُم
#سلام_بر_شهدا 🌹
#تلنگرانه
حاج حسین یکتا: گفت شب عملیات ستون غواصا به صف شدن زدن به اروند رود؛ نفر جلوییه طناب رو زیاده رها کرده بود، بهش گفتن چرا سر طناب رو زیادی رها کردی؟! گفت: «چون میخوام خود امام زمان مارو از این رودخونه نجات بده!»
بچه ها!
پشت رودخونهی زندگی که گیر کردی تنها امام عصر هست که میتونه هُل بده توروها..
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@karbala_1365
✍شب شد منطقه خیلی خطرناک واطرافمون داعش بود و آزادسازی هنوز انجام نشده بود
❤️✨حسین نظری لوح پستی نوشت ساعت پست من هم 2- 3 شب بود، پست قبل منم بابک بود، من خوابم برد بیدارشدم دیدم نماز_صبحه
❤️✨به بابک گفتم چرا منو بیدار نکردی پست بدم؟ گفت لزومی نداشت بیدار بشی من خودم جای شماهم پست دادم، گفتم آخه این چه کاری بود
❤️✨گفت من خودم داشتم با خدای خودم درد دل میکردم و راز و نیاز میکردم و حرف میزدم و زمان هم گذشت با این که حواسمم به اطراف بود😊
❤️✨بنده خدا #بابک_نوری از خودگذشتگی نشون داد و تو اون هوای سرد حمص و بوکمال که هواش وحشتناک سرد بود منو شرمنده خودش کرد...
#شهید_بابک_نوری_هریس🌷
🌷یادش با ذکر #صلوات
🍃 @Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🚨 #خبر_فوری 🌷بسیجی پاسدار، استاد خلبان، «مجید فتحی نژاد» در اثر سقوط هواپیما به فیض شهادت نائل شد🕊.
خبر چه سنگینه، خبر پراز درده
غم رفیقامون، بیچارمون کرده.....🍂
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
💧 💧 💧
💧💧
💧
🌾 #سلام_بر_شهدای_علقمه
ا🌸
ا🌸 🌸
ا🌸 🌸 🌸
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌸🌸🌸 🌾#غواص ها بوی نعنا می دهند🌾 #قسمت (۴) 📝 ............... 🌾از کجاش که معلوم بود , اما من دوست داش
🌸🌸🌸
🌾#غواص ها بوی نعنا می دهند🌾
#قسمت (۵) 📝
..............
🌾 از چادر رفتیم بیرون و رفتیم طرف تانکر آب و نشستیم به وضو گرفتن.
✨چادر اجتماعی داشت رنگ و بوی جماعت نمازخوان را به خودش می گرفت.
گفتم: غواصی ما براساس ابتکارمان است یا انتخاب قرارگاه؟
💦 گفت: شکل حرکت ما غواصی در سطح است. و غواصی ِ یکی دو یگان با اِشنوگِل..عده مان هم طبق نظر آنها باید یک گروهان باشد و از جمع ۴یگانی که با غواص هاشان خط شکنی کنند ما باید بعد از همه بزنیم به آب.
گفتم : مگر همه غواص ها نباید تو یک زمان بروند برسند آن دست آب؟
گفت: بعضی ها از جاهای عریض تر اروند می زنند به آب . بخاطر همین بعضی از غواص ها باید چندساعت زودتر از ما بزنند به آب و فین بزنند که همزمان با ما برسند پای کار..👣
💫«الله اکبر.. الله اکبر»
هر دومان برگشتیم و به موذن پیر گردان نگاه کردیم که با صدای خوش اذان می گفت.
🌾 از کجا باید میدانستم که تا چند دقیقه دیگر باید باز تعجب کنم از آن جوانی که کریم گفت: اسمش #نادر است و حالا آن کلمن را کنار گذاشته و عمامه ای دور سرش پیچیده و آمده جلوی صف بچه ها ایستاده و بلند می گوید : "حیّ علی خیرالعمل…! " 😳
🌾🌾🌾
آنجا کنار رودخانه گتوند مثل شهر نبود که زندگی از طلوع آفتاب شروع بشود .
✨ چادر پرستاره شب که کشیده میشد روی سرمان , جنب و جوشی در چادرها می افتاد که انگار تازه آفتاد سر زده آمده بالا.🌿
آن شب شبی شرجی بود و هوای چادر دم کرده بود و نمی شد راحت نفس کشید و ما فقط سه روز بود که آمده بودیم به اردوگاه غواصان انصار. آهسته نیم خیز شدم و نور فانوس را کشیدم بالا.
"علی #منطقی" داشت می آمد داخل چادر. چشمش که من افتاد گفت: پشه کوره ها نگذاشتند بخوابی؟🙂
خمیازه نگذاشت که بگویم : نه . صدایی از دهانم در آمد که به صدای آدم های خسته و بدخواب می ماند.😴
علی گفت : چاره اش فقط این است که کله ات را بکنی زیر پتو ، وإلا تا صبح کبابت می کنند این فانتوم ها. و رفت یک پتو کشید روی سرش و از همان زیر گفت: این جوری و صدای خُرخُر در آورد و خندید و گفت: اگر مَردند بیایند به جنگ علی آقات و آرام گرفت.😄
#ادامه_دارد....
🌸......
@Karbala_1365