『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌸🌸🌸 🌾#غواص ها بوی نعنا می دهند🌾 #قسمت (۵۲) 📝 ................. 🌾یک ساعتی میشد که از #احمدی خبری نشد
🌸🌸🌸
🌾#غواص ها بوی نعنا می دهند🌾
#قسمت (۵۳) 📝
................
💦که انفجاری آمد و انبوهی از لجن و را ریخت روی سر و صورتم .
صدای تیر مستقیم تانک را خوب می شناختم. گفتم:گلوله خودی که نیست. یعنی عراقی ها توانسته اند تا این جا....😧
نخواستم به بقیه اش فکر کنم و فکرم را به زبان بیاورم.
آمدن احمدی هم خوب بود. چون باعث میشد که دیگر به آن فکر نکنم و حتی آرام بشوم.
احمدی آمد, هِن و هِن کنان , نشست کنارم. لوله داغ کلاشش گرفت به دستم و سوزاند. خودش ندید . نفهمید.
آمده بود بگوید:فقط ده , یازده نفر از بچه ها مانده اند.
برگشت طرف آن ها و نگاه کرد و گفت:از زمین و آسمان دارد آتش می بارد سرشان.
گوشم به احمدی بود و نگاهم به سمت راست کانال, که ثانیه ثانیه گلوله میخورد.
گفتم:آن دیده بانه چی شد؟
آرام گفتم:زنده است هنوز؟
گفت:نمی دانم. چه میدانم.
و به کانال خیره شد. گفت:ایستاده بود وسط آتش.
با لب لرزه برگشت طرف من وگفت:معلوم بود گرای خودش را داده به توپخانه. به کانال اشاره کرد:ببین آتش را!
آتش را دیدم و دلم خالی شد و نگران زنده ها شدم و آرزو کردم زنده باشند و زنده بمانند....
ادامه دارد....
🌸.....
@Karbala_1365
🌸🌸🌸
🌾#غواص ها بوی نعنا می دهند🌾
#قسمت (۵۴) 📝
................
🌾آتش را دیدم ودلم خالی شدونگران زنده ها شدم و آرزو کردم زنده باشندو زنده بمانند و من اگر می توانم باید کمک شان کنم و کردم.این طور فکر میکردم.
گفتم:میدانم سخت است میدانم دلت می شکند.می دانم دلشان میگیرد...ولی برو به آن ها که زنده مانده اند بگو فلانی گفته... گفته اسیر بشوید.😔
احمدی همانطور خیره و بی حرف نگاهم میکرد.
گفت , نه زیاد آرام و حتی عصبی:آن کانال ها پر از جنازه عراقی است. اگر پاشان برسد آن جا, ببینند چندتا از ما زنده ایم, می دانی چه بلایی ممکن است.....
وسرتکان داد و گفت: نُچ.
گفت:نمی شود.
نمی توانم.
گفتم:تنها راه ما.....
گفت:مگر یادت رفته آن طوماری که دیشب باخون....
گفتم:یادم نرفته. فقط خواستم تکلیف را گفته باشم.
ساکت نگاهم کرد.
گفتم:دست بجنبان پسر , بدو تا دیر نشده.
احمدی رفت , سرد و آرام و بعد تند و بافریاد...
صدای انفجارها طرف دیده بان کم شده بود و این زیاد خوب نبود و آزارم می داد.
خورشید داشت می آمد که بسوزاند , هم اروند را , هم زخم های ناسور مرا.
آب باز تا ساعتی دیگر بالا می آمد و من باز باید خودم را می چسباندم به نبشی ها یا سیم های خاردار و به اسارت هم فکر میکردم و اینکه:یعنی باید پشیمان باشم یا.....
وبه خودم نهیب زدم:اگر بیایند به بچه ها تیرِ خلاص بزنند چی؟ آن وقت چکارکنم؟😔
احمدی گفته بود:از بس جنازه عراقی ریخته , اصلا نمی شود تو کانال رفت و این زیاد مناسب حال ما زنده ها نبود و مدام مرا به شک می انداخت ومن مدام می گفتم:خدایا , کمکم کن درست فکرکنم...
#ادامه_دارد.....
🌸.....
@Karbala_1365
سلام ✋
از شهدا هرچه بگوییم کم است.
شهیدان چراغ راه زندگی ماهستند..
شهدای غواص مظلوم و غریبند و کمتر
جایی از شهدای #کربلای۴ نام برده می شود..
در میان این شهدای غواص کربلای۴ شهادت 🌹شهید نادر #عبادی نیا🌹
اشک مرا جاری کرد.
روحشان شادو راهشان پررهرو🌷
#ارسالی_از_مخاطبین_کانال
🌸 #کربلاجاریست_تاشهادت...
.... هر چقدربگوییم
#غواص...
بگوییم
#اروند...
باز هم کم است
برای دانستن از اروند
فقط باید؛
غواص باشی ..
دستت بسته باشد
شب باشد
و اروند بی تاب...💧
❣ #هنیئا_لک_الشهداء
همه دوستان شهدا دعوتندبه کانال ما👇
http://eitaa.com/joinchat/4252303360C232b5f1967
💢 #تنهاکانالِ
#شهدای_غواص_کربلای۴
#دلنوشته_هایی_ازجنس_اهل_بیت و شهدا ، بخصوص
#شهدای_کربلای۴💧
#مظلومترین_عملیاتی که شهدایش بادستهای بسته کاری بزرگ انجام دادند و در تاریخ سرافرازانه درخشیدند...🕊
ره رو راه شهدا باشیم👇
🍃 @Karbala_1365