『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
شبِ مهتاب و فلک خواب و طبیعت بیدار باز آشوبگرِ خاطر شیدا شده ای... #شهریار #شهیدمجیداکبری 🍂 @
دمی از یک #دلنوشته🕊🌱
🍃🌸
🍃 🌾
🌾
سن و سال زیادی نداشت شاید ۱۹_۲۰ سال، اما قدبلند و چهارشونه و خوشتیپ بود. بیشتر با رضاساکی میگشت خیلی باهم رفیق شده بودن , مثل برادر شده بودن. گاهی هردو موهاشون رو از ته می زدن...
✨ شب آخر حال عجیبی داشت، توی پوست خودش نمیگنجید و ذکر میگفت. گاهیم میرفت تو لاک خودش...زدم رو شونش و گفتم کجایی رفیق؟ خبریه؟؟ سرش رو بلند کردو گفت:مگه خبرنداری؟
گفتم از چی؟
گفت بذار صبح بشه بهت میگم....
ساعت ۱۰ونیم شب بود که زدیم به آب...💧 با اون همه سروصدای توپ و گلوله ها و دوشکایی که یک بند فریاد میکشید منطقه رو گذاشته بود روی سرش. باهمه این سروصداها اما یه سکوت عجیبی کل فضارو گرفته بود که دل آدم آروم میشد و گاهیم شور میزد...
نمیدونم تو این هیروویر چرا دلم گرفته بود!! یه لحظه نگاهم افتاد به مجید، مثل قرص ماه شده بود ، مثل رضا بااون قد بلندش که چقدر لباس غواصی بهش میومد، مثل سیدمهدی که چهره زیباش زیباتر شده بود، مثل مسعود که چه آرامش عجیبی داشت، مثل امیر و مثل خیلی از بچه های دیگه که وسط آب مثل قرص مهتاب می درخشیدن...
تو فکر مجید بودم که گفت صبح بشه بهت میگم...
تو این فکر بودم که یهو همه چیز ریخت بهم... سکوت بچه ها شکست و هواپیماها از آسمون منور مینداختن. دوشکا هم هرلحظه وحشی تر میشد و دامن میزد به موج های اروند...
انگار میدان امتحان انواع سلاحهای عراق بود...
غواصها هم همه بی پناه و تنهاسنگرشون آب بود...💧
باهزار سختی رسیدیم لب ساحل دشمن..
درگیری شدیدتر شد.. بچه هارو دیدم که خیلیهاشون زخمی شده بودن.
زمان خیلی بد میگذشت.. رضارو دیدم که روی سیم خاردارها خیلی زیبا خوابیده بود. امیر کنار خورشیدیها به معبود خود لبیک گفته بود. حاج کریم و جامه بزرگ زخمی شده بودن و افتاده بودن. آنطرف تر عمادی رو دیدم که روی خورشیدیها خوابیده بود که معبر باز بشه مثل رضا... نادر، طلبه با اخلاصی که شهادت از سرورویش میبارید، او هم شهید شده بود مثل سیدمهدی و پورحسینی و بقیه رفقایم.. چند متر آنطرف تر هم مسعودمرادی رو دیدم که کرکسهای بعثی عراق خفه اش کرده بودن و دور پیکرش میرقصیدن...🌹
مجید رو ندیدم هرچی چشم انداختم. داشت صبح میشد، خواستم بگم مرد حسابی آخه الان وقت خبرگفتن بود!؟ حالا اصلا کجاهستی؟؟ نکنه توام؟! و لب گزیدم....
صبح شد و باز خبری از مجید نشد....
خیلیها شهیدشدن و چندنفریم با حاجی برگشتن عقب و بقیه هم زخمی اسیرشدیم...
چهارسال بعد که از اسارت آزادشدیم شنیدم همون صبح توی #اروند توی عملیات #کربلای۴ مجید هم شهید شده..تازه فهمیدم خبری که گفت صبح بشه میگم این بود...سرم رو انداختم پایین ،چقدر شرمنده شدم.💔
❣هنوز بعداز ۳۲ سال منتظرم که از اروند برگرده تا بهش بگم شرمنده که نفهمیدم خبری که خواستی بگی شهادتت بود و چرا اون لحظه دیگه ندیدمت...
راستی مجیدجان! خیلی دلتنگت هستم رفیق الان کجای اروند آرام گرفتی؟؟
اصلا هواست به پدرومادر پیرت هست؟؟ هنوز منتظرتن ها.....
🍂❣
تقدیم به #شهیدمفقودالجسد #مجیداکبری
شهادت:عملیات
#کربلای۴_ام الرصاص💧🌾
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
شبِ مهتاب و فلک خواب و طبیعت بیدار باز آشوبگرِ خاطر شیدا شده ای... #شهریار #شهیدمجیداکبری 🍂 @
بنشین؛
مرو که در دلِ شـــب
در پناه ماه
خوشتر زِ حرف عشــق و
سکوت و نگاه نیست...
بنشین و جاودانه به آزار من مکوش!!
یکدم کنارِ دوست نشستن گناه نیست...!
🍂
گر عقل؛
پشت حرف دل «اما» نمیگذاشت
تردید پا به خلوت دنیا نمیگذاشت!
از خیرِ هست و نیستِ دنیا
به شوق دوست
میشد گذشت؛
وسوسه اما نمیگذاشت...
#حدیث_دل🍂
🕊نامه ای بشهدا...
🍂
سلام شهدا.🌹
دلم گرفته ازاین همه سکوت.. از این قصه های دنباله دار بی سر و ته روزگار.. ازاین دنیایی که آن را خوب شناختید و سه طلاقه اش کردید.. از مردمانی که شبیه هیچ چیز نیستند.. خسته ام از رنگ باختن، از دورویی..خسته ام ازاین همه دلتنگی که حتی یک نفرهم نیست که بشود بااو حرف زد.. شماهم همه اش سکوت.. بس نیست؟؟!!
بشکنید این سکوت را، این فاصله را...
دوریتان از پا درم نیاورد اما، این همه دلتنگی و سوال و حرف و درمقابل همه اش سکوتتان از پا دارد درم می آورد..
به خون سرختان قسم ، خسته ام از این بی کسی ها..
شهدا التماس جواب دارم ...
پایان🍂
@Karbala_1365
﷽
#یڪ_آیہ
۞ «قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ ۖ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ»۞
بگو: «دلیل رسا براى خداست (دلیلى که براى هیچ کس بهانه اى باقى نمى گذارد). و اگر او مى خواست، همه شما را (به اجبار) هدایت مى کرد. (ولى هدایت اجبارى بى ثمر است.)»
(انعام/۱۴۹)
❂○° #وصیٺـــ_نامہ °○❂
‼️من در حالی این وصیتنامه را مینویسم که دلم پر از خون و غم است؛ خون و غم برای آن که هستم و نمیدانم در آن جهان و در روز قیامت و نزد خدا چگونه سربلند کنم؟
‼️ای انسانها! بترسید از روز قیامت. ای ملتها! بترسید از روز رستاخیز . ای مردم! مواظب باشید تا خون شهدا پایمال نشود، که در آخرت نمیتوانید جواب اعمالتان را بدهید.
‼️ای پدران و مادران! جلوی بچههایتان را نگیرید و بگذارید به جبههها بروند؛ زیرا اکنون اسلام احتیاج به جوانان شما و این خونها دارد.
‼️ای درخت اسلام! سیراب شو از این خونها. ای اسلامیان! بخروشید و به رهبری این رهبر کبیر، پرچم اسلام را در سرتاسر جهان برپا کنید.
#شهید_حیدر_مسعودی🌷
🍂
🍂 🍂