eitaa logo
کربلای من ...
1.5هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
11 فایل
تا تو هستی چرا باعکس هایت گفتگو کردن حسین جان:) _کپی؟ +آزاد باذکرصلوات نظرات: ادمین #قمر👇🏻 https://daigo.ir/secret/413712981@yazahra_82_8
مشاهده در ایتا
دانلود
_💔
32.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ محرم و کشف حجاب...! تو هیئت امام حسین کشف حجاب هم اشکال نداره🥺 گروه‌جهادی‌رسانه‌ای‌هَتنا🌱 [@Hatnaa] ⭕️
به وصل خود دوایی کن دل دیوانه ی ما را اباعبدالله (ع)...💔
و اگر دنیا قرار بود به کسی وفا کند به یقین حسین بن علی از همه کس سزاوار تر بود :))
مداحی_آنلاین_روضه_امام_سجاد_محمود_کریمی.mp3
13.61M
🌴روضه امام سجاد(ع) 🌴هر سال از راه دور میومد مدینه 🎼 🎤 (ع)🏴
27.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظاتی از نوحه‌خوانی حاج مهدی رسولی در آخرین شب عزاداری محرم در حسینیه امام خمینی(ره).
شکر خدا را که در پناه حسینیم عالم از این خوب تر پناه ندارد🖤.
ای عهده دارِ مردمِ بی دست و پا ، حسین:))
محرم یک مکتب است برای آموختن و تعلیم اینکه چگونه نسبت به امام عصر خودمان وفادار باشیم  . _ امام‌زمان
شام غریبان دیشب کربلای معلی💔
🏴 امان از شام! ☑️ از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:‌ 🔹 سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ ▫️ در پاسخ سه بار فرمودند: 🔸 الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: 🗡 ۱. ستمگران در شام اطراف ما را با شمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. 🩸 ۲. سرهای شهداء را در میان کجاوه‌های [۱] زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم (علیها سلام) نگه‌ داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم (علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم چارپایان قرار می‌گرفت. 🔥 ۳. زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. 🎺 ۴. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: 🔹 «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» ✡️ ۵. ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: 🔹 این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند و امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. ⛓ ۶. ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. 💥 ۷. ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... 📝 پی نوشت: [۱] چیزی چون سبدی بزرگ و سایبانی بر سر آن که بر پشت اشتر نهند و بر آن نشینند. ⬅️ برگرفته از کتاب تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشا
کربلای من ...
همه جای تاریخ بنویسید .. آقای مارو به خاطر دِرهَم دَرهَم کردن ..💔