eitaa logo
༺ ོکاروان‌عاشقانོ ༻
129 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
409 ویدیو
16 فایل
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا :) ✨قرآن و عترت: @Qoran_And_Etrat 🏴هیئت انصارالمهدی(عج): @heyyat_ansaralmhd 💾گروه فرهنگی_رسانه‌ای فاطر: @fatermediagroup اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِکَ الفَرَج🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه میگفت: در زندگی، آدمی موفق تر است که در برابر عصبانیتِ دیگران صبور باشد و کار بی منطق انجام ندهد و این رمزِ موفقیتِ او در برخوردهایش بود @karvane_asheghan
•『✨』• . . ↫ خلوت‌با‌خدا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ابراهیم میگفت همیشه سعی کن نمازهایت در هر شرایطی اول وقت باشه خدا هم تو گرفتاری های زندگی قبل از اینکه حرفی بزنی کارت رو ردیف می کنه٠ @karvane_asheghan
📖ابراهیم و مورچه ها... ‍ 🌺 یک روز داشتیم با هم از منزل به طرف باشگاه میرفتیم. من کمی جلوتر رفتم. برگشتم و دیدم ابراهیم کمی عقب تر ایستاده؛ بعد نشست به اطرافش نگاه کرد و دوباره بلند شد. ✳️ با تعجب برگشتم به سمتش و گفتم: چی شده داش ابرام؟! گفت: «اینجا پر از مورچه بود. حواسم نبود پام رو گذاشتم بین مورچه ها. برا همین نشستم ببینم کجا مورچه نیست از اونجا حرکت کنم.» 💯ابراهیم پرید اینطرف کوچه و راهش رو ادامه داد. گفتم: عجب آدمی هستی؟! دیر شد، وایسادی بخاطر مورچه ها؟! 💐ابراهیم گفت: «اینها هم مخلوقات خدا هستند. من اگه وقت داشتم یه مشت گندم براشون میریختم، نه اینکه با پام اونها رو له کنم.» @karvane_asheghan
اگر انسان‌ سرش‌ را به سمـت‌ آسمان‌ بالا بیاورد و کارهایش‌ را فقط‌ برای رضای‌خدا انجام دهد، مطمئن باشد زنـدگیـش‌ عــوض‌ مـی‌ شـود و تـازه‌ معنی‌ زندگی‌ کردن را‌ میفهمد ...! 💚 @karvane_asheghan
مقیدبودهرروززیارت‌عاشورارابخواند حتےٰاگرکارداشت‌وسرش‌شلوغ‌بود؛ حتماً سلام‌ آخر زیارت عاشورا رامےخواند! دائماً مےگفت: اگر دست‌ جوانان‌ را در‌ دست‌ امام‌حسین‌ علیه‌ السلام‌ بگذاریم، همه‌ مشکلاتشان‌ حل‌ میشود وامام‌ با‌ دیده‌ۍ لطف‌ به‌ آنها نگاه‌ مےکند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @karvane_asheghan ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
شهید ابرهیم هادی❣🍃 قلبت بزرگ باشد، خدا بزرگت میکند. عاقبتتون به بزرگی قلبتون♥️ @ksrvane_asheghan
دوران دبیرستان بود، ابراهیم عصر ها در بازار مشغول به کار بود. برای خودش درآمــد داشت، متوجہ شد یکےاز همســایہ ها مشکل مالے شدیدے دارد. آنها علیرغم از دست دادن مــرد خانواده، کسےرا برای تامین هزینہ ها نداشتند. ابراهیم به کسے چیــــزے نگفت . هرماه وقتے حقوق مےگرفت بیشتر هزینہ ی ان خانواده را تامیــــن مےکرد . هروقت در خانه زیاد غذا پختہ مےشد حتــــما برای آن خانواده مےفرستاد. این ماجرا تا سالہا و تا زمان شہـــادت ابراهیم ادامـــــه داشت ... @karvane_asheghan
🔻 همه‌ی کسانی که با ابراهیم بودند، می‌دانند؛ ابراهیم خیلی دست‌ودلباز بود. اگر کسی به ابراهیم می‌گفت عجب ساعت قشنگی، یا عجب لباس قشنگی داری، ساعت یا لباس یا هر وسیله‌ی دیگری را که داشت، درمی‌آورد، می‌گفت بیا! مال تو! هیچ‌وقت دل به چیزی نمی‌بست. یک جمله داشت که همیشه آن را می‌گفت: «به دنیا دل نبنده هر که مَرده!» @karvane_asheghan
حوالی میدان خراسان از داخل پیاده رو با سرعت در حال حركت بودیم، یكباره سرعتش رو كم ڪرد، برگشتم عقب گفتم: "چی شد؟! مگه عجله نداشتی؟!" ‌همین طور كه آرام راه می رفت به جلو اشاره كرد: یه خرده یواش بریم تا از این آقا جلو نزنیم كمی جلوتر از ما، یك نفر در حال حركت بود كه به خاطر معلولیت، پایش را روی زمین می كشید و آرام راه می رفت، ابراهیم گفت: اگر ما تند از كنار او رد بشیم، دلش میسوزه كه نمیتونه مثل ما راه بره، یه كم آهسته بریم كه ناراحت نشه. @karvane_asheghan ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌱 آقا ابراهيم مثال قشنگي ميزد و مي گفت: نماز اول وقت مثل ميوه اي است كه وقت رسيدنش شده. اگه ميوه رو نچيني، خراب ميشه و مــزه اوليه رو نداره، هميشه سعي كـن نــمازهــات در هــر شرايـطـي اول وقــت باشه. خــدا هم تو كارهاي زنــدگي، قبــل از اينكه حرفي بزني كارت رو رديف مي كنه🤍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@karvane_asheghan
ابراهیم‌دردوران‌دبیرستان به‌همراه‌دوستانش هیئت‌جوانان‌وحدت‌اسلامۍرابرپاڪرد اومنشاءخیربراےبسیاری‌ازدوستان‌شد بارهابه‌دوستانش‌توصیه‌مێ‌ڪرد ڪه‌برای‌حفظ‌روحیه‌دینےومذهبےاز تشڪیل‌هیئت‌درمحله‌هاغافل‌نشوید آن‌هم‌هیئتےڪه‌سخنرانۍمحوراصلێ‌آن‌باشد @karvane_asheghan
🌱‌‌ ابراهیم هر وقت اسم مادر سادات به زبان می آورد بلافاصله میگفت: سلام الله علیها. یکبار در زورخانه مرشد بخاطر ایام فاطمیه شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا سلام اله کرد. ابراهیم همینطور که شنا میرفت باصدای بلند گریه می کرد و آنقدر گریه کرد که مرشد مجبور شد شعرش را تغییر دهد. روزی که از بیمارستان مرخص شد حدود ۸ نفر از رفقایش حضور داشتند ابراهیم گفت وسط اتاق پرده بزنید تا خانم ها نیز بتوانند بیایند می خواهم روضه حضرت زهرا سلام اله بخوانم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌karvane_asheghan