هر قطره دریا می شود وقتی بیایی
صحرا شکوفا می شود وقتی بیایی
آئینه در آئینه در آئینه لبخند
دنیا چه زیبا می شود وقتی بیایی
چیزی شبیه آنچه در باور نگنجد
مانند رؤیا می شود وقتی بیایی
رمز تمام قفلهای بسته ی ما
یک لحظه پیدا می شود وقتی بیایی
یوسف که در مصر ملاحت پادشاه است
محو تماشا می شود وقتی بیایی
در باور ما ریشه دارد وعده ی وحی
ﺍﻧﺎ ﻓﺘﺤﻨﺎ می شود وقتی بیایی
تلخ است صبر و انتظار اما به کامم
شهد گوارا می شود وقتی بیایی
ﺁﻥ ﭘﺮﭼﻤﯽ ﮐﻪ ﻋﺼﺮ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺭﺩ
ﺩﺭ ﮐﻌﺒﻪ ﺑﺮ ﭘﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯿﺎﯾﯽ
ﺑﺮ ﻧﯿﺰﻩ ﺁﯾﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﺛﺎﺭﺍﻟﻠﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ
ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻭ ﻣﻌﻨﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯿﺎﯾﯽ
ﯾﺎﺑﻦ ﺍﻟﺤﺴﻦ ﻋﻘﺪﻩ ﺯ ﮐﺎﺭ ﺑﺴﺘﻪ ﯼ ﻣﺎ
ﺑﺎ ﻟﻄﻒ ﺗﻮ ﻭﺍ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭﻗﺘﯽ بیایی
#محمود_شریفی(کمیل کاشانی)
کاشانهی شعر
اخبار و اطلاعات ادبی کاشان
@Kashane_poem
پس از یک عمر عصیان و تباهی
پشیمان آمدم بر عذر خواهی
تهیدستم فقیرم بی نوایم
ندارم توشه ای جز اشک و آهی
تمام آرزوی من تو هستی
دریغ از من مکن یارب نگاهی
اگر لطف تو دستم را نگیرد
چه خواهم کرد با این روسیاهی
بریدم از همه دل بر تو بستم
به غیر از تو ندارم تکیه گاهی
کمک کن تا به سویت باز گردم
به رویم باز کن بر توبه راهی
به جز آغوش مهر تو ندارم
در این غوغای وانفسا پناهی
(کمیل) است و مناجات و نیایش
الهی یا الهی یا الهی
#محمود_شریفی(کمیل کاشانی)
کاشانهی شعر
اخبار و اطلاعات ادبی کاشان
@Kashane_poem
ای غربت مجسم تاریخ یا علی
دلبسته ی ولای توام مرتضی علی
غیر از خدایی اش که نداده به کس تویی
آئینه ی تمام نمای خدا علی
چون اسم اعظم است ، گره باز می کند
هر وقت بشکفد به لبم ذکر یا علی
ساقی تویی و کوثر تو مهر فاطمه است
شد جرعه نوش جام تو آب بقا علی
تا از تو کسب نور کند در مدار چرخ
خورشید با تو گفته سخن بارها علی
خلقت به یمن مقدم تو آبرو گرفت
ای دست شسته از همه ی ماسوا علی
از مشرق نگاه تو خورشید می دمد
مهتاب بر فروغ تو باشد گدا علی
کعبه طواف دور مقام تو می کند
دارد صفا به کوی تو سعی صفا علی
مدیون ذوالفقار تو باشد حیات دین
گل کرده در بهار تو باغ دعا علی
با ناله های نیمه شبت همنواست چاه
فهمیده طعم اشک تو را نخل ها علی
اشک تو طعم غربت دیرینه می دهد
دردی که غیر صبر ندارد دوا علی
سوگند بر تو مادر گیتی سترون است
تا آورد دوباره مثال تو را علی
در کوچه ها سلام تو مانده است بی جواب
دنیا نداشت با تو زمانی وفا علی
بیچاره روزگار که نشناخت قدر تو
فرق تو را شکافت به تیغ جفا علی
وقتی گشود فرق تو آغوش پیش تیغ
لبخند زد به روی تو خیر النسا علی
یعنی ببین که بی تو بهشت است بی صفا
پایان گرفت فرصت هجران بیا علی
عین اللهی و چشم زمان بیقرار توست
آیا شود کنی نظری سوی ما علی
همچون "کمیل" هرکه شود پایبست تو
با رمز و راز عشق شود آشنا علی
#محمود_شریفی(کمیل)
کاشانهی شعر
اخبار و اطلاعات ادبی کاشان
@Kashane_poem
شعر من امشب مثنوی آباد درد است
یاد فلسطین در دلم کاشانه کرده است
بر سینه داغی آتشین دارم خدایا
داغ فلسطین بر جبین دارم خدایا
آنجا که معراج محمد میر عشق است
آنجا که خاکش کو به کو تصویر عشق است
آنجا که خاکش جلوه ی عرش الهی است
امروز میبینم اسیر بی پناهی است
می بینم اصغرها عطشناکند آنجا
و از دشنه ی دشمن گلو چاکند آنجا
آنجا صدای عشق را خاموش کردند
از خون بسیط خاک را گلپوش کردند
باز این دل سرگشته ام دریای خون شد
اندیشه سرگردان صحرای جنون شد
در باور اندیشه منزل کرد غربت
تنها خدا داند چه با دل کرد غربت
می سوزم و لبریز آهم آه ای اشک
وا کن به چشم خسته ی من راه ای اشک
غزه به جرم بی گناهی سوخت ، آری
در شعله ی خشم و تباهی سوخت ، آری
تازه شده غوغای صبرا و شتیلا
تکرار عاشورای صبرا و شتیلا
دود است و آتش ، ترکش خمپاره و تیر
در خاک و خون افتاده از ششماهه تا پیر
یارب چه می بینم دلم باور ندارد
خوابیده در گهواره طفلی سر ندارد
ای خاستگاه تین و زیتون ای فلسطین
خاک تو شد تاراج صهیون ای فلسطین
ای قدس پاکت مسجد الاقصای تهلیل
بر صحن و محراب تو رد پای جبریل
پیغمبران را موعد دیدار با دوست
معراج احمد بوده ای از خاک تا دوست
ای شهر عشق و آرمان های مقدس
قربانی راه تو جان های مقدس
این روزها خاک تو دلگیر و غم افزاست
در انتظار گامهای نسل فرداست
"الدوره" ها اینک به خاک افتاده در تو
گلهای پرپر ، چاک چاک افتاده در تو
فریادهاشان شعله خیز جان خصم است
حسن ختام آتشین جولان خصم است
وقتی مصاف سنگ با تیر و تفنگ است
دیگر سکوت عالم اینجا عین ننگ است
#محمود_شریفی(کمیل کاشانی)
کاشانهی شعر
اخبار و اطلاعات ادبی کاشان
@Kashane_poem
بانوی عشق ، صبر و حیا وامدار توست
باغ بهشت ، زنده به بوی بهار توست
زین ابی و زهره ی زهرای اطهری
منظومه ی زمین و زمان در مدار توست
معلوم شد ز خنده ی روز ولادتت
عشق حسین فاطمه دار و ندار توست
ترویج دین به خون گلوی حسین شد
تکمیل دین به گیسوی آشفته کار توست
فریاد تو تداعی شمشیر حیدر است
در شام و کوفه خاطره ی اقتدار توست
فتوای عشق بود که پیشانی اش شکست
در پیش دوست این سند افتخار توست
یک نصف روز باغ تو پژمرد از عطش
هر لاله جلوه ای ز دل داغدار توست
پر می کشید روح تو و همسرت شنید
نام حسین لحظه ی آخر شعار توست
در مدح تو کلام " کمیل " است نارسا
ناقابل است شعر من اما نثار توست
#محمود_شریفی(کمیل)
کاشانهی شعر
اخبار و اطلاعات ادبی کاشان
@Kashane_poem