روی حسین، مهر دلآرای زینب است
موی حسین، لیله ی اسرای زینب است
زیباترین مطاع به بازار روز حشر
در نزد اهلبیت، تولای زینب است
دارالزیاره و حرم قدس کبریاست
هر سینه ای که طور تجلای زینب است
هر لحظه ای که بگذرد از گردش زمان
در چشم ما قیامت کبرای زینب است
فریاد خون پاک شهیدان کربلا
تا روز حشر، خطبه ی غرای زینب است
مکتب نرفته عالمه ی عالم وجود
ایثار و صبر، درس الفبای زینب است
دوزخ تنم بسوزد اگر غیر از این بوَد
نقش بهشت، جای کف پای زینب است
مگذار تا به خاک فتد اشک دیده ات
این اشک نیست، گوهر دریای زینب است
نامی که میبرد همه جا دل ز پنجتن
باور کنید، نام دلآرای زینب است
در روز حشر، آینه ی نور میشود
پرونده ای که پای وی امضای زینب است
گر در خرابه خُفت، نکاهد مقام او
چون سینه ی رسولِ خدا جای زینب است
جبرانِ جای خالی، زهرا کند علی
او را نظاره تا که به سیمای زینب است
بگشوده دست، بهر قنوت نماز شب
نام حسین بر روی لبهای زینب است
خون حسین یافت بقا از خطابه اش
دین سرفرازِ همت والای زینب است
سیل بلا جمیل بوَد در نگاه او
دریای خون، بهشت تماشای زینب است
شبهای بیحسین که ذکرش بوَد حسین
شبهای قدر و لیله ی احیای زینب است
رأس حسین: طور تجلا به نوک نی
بازار کوفه: سینه ی سینای زینب است
افتاده اند زنگ شترها هم از صدا
این معجز اشاره و ایمای زینب است
بالله بقا دهنده ی قرآن و اهلبیت
خون حسین و منطقِ گویای زینب است
یک بوسه مثل بوسه ی پرمهر فاطمه
بر حنجر بریده، تمنای زینب است
چون جای تازیانه بر اندام مادرش
آثار کعب نیزه به اعضای زینب است
وقتی کنار طشت طلا ایستاده است
چشم حسین بر قد و بالای زینب است
دشنام و خنده و کف و خاشاک و خاک و سنگ
در شام و کوفه بهر تسلای زینب است
«میثم» برای دخت علی اشک چشم تو
دُرّی گران بوَد که ز دریای زینب است @asharmadahiii
وقتی به دنیا آمد پیغمبر اکرم مدینه نبودند . تا سه روز این نوزاد بدون نام بود . حالا چه سرّی داره نمیدانیم . تنها مولودیست که تا سه روز بدون اسمه . چون پیغمبر اکرم فرمودند بچه که به دنیا آمد تا هفت روز او را به نام من صدا بزنید و اگه دختر بود به نام دخترم زهرا ... بعد از هفت روز عقیقه کنید و سر او را بتراشید و صدقه بدید و بعد نام اصلیشو صدا کنید . در گوش راست اذان ، در گوش چپ اقامه ...اما این تنها مولوده ایست که سه روز بدون نام بود .
حالا شاید من اینجوری استفاده میکنم از همین جا یه وجه اشتراکی با اون بدنی که سه روز رو خاک گرم کربلا بی نام و نشان موند ارتباط داشته باشه ...
نمیدانم!
پیغمبر تشریف آوردند ...
اولین کسی که به پیغمبر بشارت داد أبی عبدالله بود ...
تا بشارت ولادت خواهرو داد پیغمبر گریه کرد . چه راز و رمزی توی این گریه هاست! میدونید سالها پای روضه و منبر بزرگ شدین ... بماند!
وارد منزل شدند .
اول و خاتمه هر سفری پیغمبر
عزم دیدار حرمخانه ی زهرا میکرد ...
وارد خانه فاطمه شد . قنداقه رو امیرالمؤمنین دادن ، تا قنداقه رو گرفت فرمود علی جان! نامشو چی گذاشتی؟
ادب امیرالمؤمنین رو ببینید ... عرضه داشت : نامگذاری بچه های زهرا باشماست ... ما بر شما پیشی نمی گیریم ...
پیغمبر هم فرمود نامگذاری بچه های زهرا با خداست نه بامن ...
تنها امامزاده ای که نامش از طرف جدا جَعل شده نام زینب کبراست ... حتی اباالفضل العباس این ویژگی رو نداره ... چون نام عباس رو امیرالمؤمنین گذاشت ... اما نام زینب رو خوده خدا گذاشت ...
فَنَزَلَ جَبرئیل ... همون تشریفاتی که برای أبی عبدالله پیاده شد برای نامگذاری زینب پیاده شد ...
جبرئیل نازل شد ...
یارسول الله ! سَمَّ هذه الْمولودَه «زِیْنَب» ... نام این مولوده رو زینب بذار ...
قنداقه رو تحویل گرفت ... روشهای برات نمیخونم . اصلا ولادت او ولادت گریه س ... گریه ی من و تو هم نه گریه ذوق و شوقه ... عمل به سیرهٔ پیغمبر و فاطمس ... هر کی میخواد عمل به سیرهٔ پیغمبر و زهرا کنه بسم اللّه ...
صورت زینب رو آورد مقابل لبها ... فاطمه و علی دارم میبیند ...
فَوَضَعَ فَمَهُ الشَریف عَلیٰ خَدِّهَ المُنیف ...
این لبارو گذاشت رو دوگونه ی زینب ...
فَبَکیٰ بُکاٰئاً عاٰلیاٰ ...
شما میدونید ... هرجایی رو از هر کسی رو که پیغمبر توی خمسه طیبه بوسه زده چه بلایی بر سرش آوردن ؟!؟ ... من دیگه اشاره نمیکنم ... تا گریه کرد ، فاطمه گریه کرد.
چتونه مردم !؟ روز ولادته ... الان حرمش زائر نداره . الان حرمش ناامنه ... چقدر رفیقامون کشته شدند ... پیکرهاشون هنوز نیومده ... یاد همشون امشب مهمان سفره ی زینبی باشند ...
طاقت نداشت . تا دید پیغمبر گریه کرد، فاطمه هم گریه کرد .
پرسید بابا چرا گریه میکنی؟
فرمود: أَخْبَرَنی جبرئیل أنَّ هذه البِنت سَتُبلیٰ بِبَلایاٰ مِن أوَلِ عُمرِها إلیٰ آخِرِها ...حسین ....دل میدی یا نه ... زن و مرد ...
همینجا بلافاصله مادرش زهرا برامون یه سفره پهن کرد ... اسم تک تک مارو نوشت ... پرسید : بابا ! ...
فَماٰ ثَوابُ مَن بَکیٰ عَلَیهاٰ؟ ...
ثواب کسی که بر زینب گریه کنه چیه ؟!
آماده ای یا نه ؟!
فرمود ثواب گریه کن زینب اینه ... برابری میکنه با ثواب گریه بر حسن و حسین ...
اینو اشاره کنم ... تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ...
سلمان میگه منم بودم . یه نگاه به جمعمون کرد . فرمود حاضرین به غائبین اطلاع بدن... احترام این دختر بر همه واجبه...حسین ....چه احترامی کردند ... تاریخ نوشته قبل کربلا هیچ چشمی قد و قامتشو ندیده بود ... اما بعد کربلا ، چشمی نبود قد و قامتشو ندیده باشه ...حسین ...
دم دروازه ساعات خدا رحم کند 2
به دل عمه سادات خدا رحم کند
محمل ام پرده ندارد،مددی یا ستار
حاجتم وقت مناجات،خدا رحم کند
*چشم من تار شده،یا تو به هم ریخته ای؟*
با همان خنجر کندی که تو را زجرت داد
می کند شمر مباهات خدا رحم کند
سرت از نیزه زمین خورد،دلم ریخت حسین
زیر پایی و به لب هات خدا رحم کند
نیزه نیزه شده از بس که گلوی پاره
پر شدی تو ز جراحات ......
*واقعا همین بوده،من که میگم اصلا سر پایین نیومده،اما اگر نگاه به مقاتل کنی میگه هر شب این سر ها رو می آوردن پایین تو صندوقچه میزاشتن، دوباره صبح به نیزه میزدن ...
وای وای ...... حسین .......
چانه میزد سر گهواره یکی پیش رباب
*میگفت چند میخری یکی میگفت چند میفروشی*
بمیرم براتون ، بچه ها پشت دروازه ایستادن یکی سوال کرد چرا این اسرا رو داخل نمیبرید دیگری گفت هنوز زینت دادن و چراغونی شهر تموم نشده" وقتی دروازه وا شد،همه رو خبر کرده بودن . از مسیر بازار یهودی ها آوردنشون، سرکرده یهودی ها (استغفرالله) گردنبدشو، اون سینه ریزی که می اندازند به عنوان احترام، اون و در آورد به صاحب نیزه داد،گفت نیزه رو بیار جلوتر "" نگاه که کرد گفت خوب میشناسمت بابای این بود خیبر مارو ریخت به هم، نانجیب خم شد سنگ برداشت ...." به تبع،مریداش همه سنگ برداشتند ...."
چه خبر بود روز اول صفر خدا رحم کند
حسین ......
"السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ السلام علیک یا اخیک الشهید ابوالفضل العباس "
نام زینب در شئون زندگی گل می کند
در دل عشاق ایجاد تحول می کند
مهدی زهرا که خود رمز توسل با خداست
در مقام ذکر با زینب توسل می کند
بالا نرفت آنکه به پای تو پا نشد
آقا نشد هرآنکه گدای شما نشد
مقصود از تکلم طور از تو گفتن است
موسی نشد هر آنکه کلیم شما نشد
روز ازل برای گلوی تو هیچ کس
غیر از خدای عز و جل خونبها نشد
در خلقتش زمین و مکانهای محترم
بسیار آفرید ولی کربلا نشد ....
ما گندم رسیده ی شهر ری توایم
شکر خدا که نان تو از من جدا نشد
یک گوشه می رویم و فقط گریه می کنیم
حالا که کربلای تو روزی ما نشد
*داداش*
داغ تو اعظم است تحمل نمی شود
در حیرتم چگونه قد نیزه تا نشد
شاعر:علی اکبر لطیفیان
ایام شهادت ابی عبدالله و شهدای کربلا ، روضه،روضه ی عمه ی سادات حضرت زینب یااباعبدالله؛
وارد کوفه شدن کنیز ام حبیبه اومد گفت خانم یه مشته زن و بچه اومدن،لباسا همه پاره،پای برهنه،خیلی گرسنه اند، ام حبیبه یه زنبیل پر از نان و خرما کرد گفت ببر،کنیزه اومد تو کاروان خرماها رو دادن،بچه ها همه گرسنه" خانم کلثوم اومد نون و خرماها رو از دست بچه ها گرفت انداخت تو زنبیل گفت صدقه بر ما حرامه ...."
برگشت، (قدیمیا وقتی کارد به استخوانشون میرسید به دو نفر توسل میکردن بعد از عاشورا،یکی حضرت صغری،یکی هم روضه ام حبیبه)گفت نون و خرماها رو برگردون،ام حبیبه تعجب کرد گفت مکه تو نگفتی اینا گرسنه ان،چند روزه غذا نخوردن؟گفت خانوم،تا نون و خرماها رو دادم دست بچه ها یه خانمی اومد گرفت انداخت تو زنبیل گفت صدقه بر ما حرامه"
بلند شد از جا گفت صدقه فقط به یه خانواده حرامه"اونم بنی هاشمیان ...."
اومد خود ام حبیبه با گریه زنبیلای نان و خرما رو آوردن از بچه ها سوال کرد بزرگ شما کیه؟همه یه خانم قد خمیده رو نشدن دادن؛همه زینب و نشون دادن ..." اومد ام حبیبه،گفت چرا این نان و خرماها رو نزاشتید بچه ها بخورن؟گفت صدقه بر ما حرامه" گفت خانم جان صدقه نیست نذره ...."گفت ام حبیبه نذرت چیه؟گفت نذر من اینه هر کاروانی اومد تو این شهر نان و خرما نذر می کنم،نذرم اینه یه دفعه دیگه خانمم زینبو ببینم ..." یه موقع زینب صدا زد ام حبیبه" نذرت قبول شد ... من زینبم ...." گفت اگه تو زینبی چرا قدت خمیده؟چرا موهات سپید شده؟باورم نمیشه تو زینبی ،اون زینبی که من میشناسم"هیچ موقع از حسین جدا نمیشد ..." یه موقع عقیله ی بنی هاشم حضرت زینب صدا زد ام حبیبه اون سری که بالا نیزه ست سر حسینه ...."
حسین .......
لذا چند روز اهل بیت ابی عبدالله رد تو یه خرابه ای نگه داشتن،نه بامی نه در " ده هزار نفر نوشته مرحوم اشتهاردی شهر رو محاصره کرده بودن گفتن الان جیگر بچه های حسین رو میسوزونیم"چی کار کردن؟شروع کردن غذا پختن ...." بچه ها زینب و میگرفتن،عمه ما گرسنمونه ...."
زخانه ها بوی طعام می آید .....
اینم برا شهدا،شهدای مدافع حرم زینبی؛ دارن حرکت می کنن،یه موقع زینب دید شمر و زجر ابن قیس و سنان و دیگر نانجیبا دارن به رباب میخندن ...." آخ آخ ..... یه نگاهی کرد حضرت زینب دید رباب دستاشو داره تکون میده ،اما خوابه ...."گفت خانم جان،رباب،همسر برادر بیدار شو ببین این نانجیبا دارن بهت میخندن ....." گفت خانم جان خوابم برد ؛ خواب علی اصغر و دیدم..... خواب دیدم علی اصغر تو بغلمه،دارم براش لالایی می گم ..... دستمو تکون میدادم ........."
حسین ..........
غم عشقت بیابون پرورم کرد .......
هوای وصل بی بال و پرم کرد ......
ای دل .....ای دل .....
به ما گفتی صبوری کن صبوری
صبوری، طرفه خاکی بر سرم کرد ......
دلم را هر چه میخواهی بسوزان
تنم را هرچه میخواهی بلرزان
ولی در کوچه های کوفه و شام ....
به پیش چشم نامحرم مگردان ...
حسین .........
ستم ندیده کسی در جهان، مقابل زینب
نسوخت هیچ دلی در جهان، چنان دل زینب
نگشت شاد، دلش از غم زمانه، زمانی
ز آب غم بسرشتند، گوییا گِل زینب
فغان وآه از آن دم، که خصم دون به لب شط
برید سر زقفای حسین، مقابل زینب
فتاده دید چو در خاک، سرو قامت اکبر
قرار و صبر و تحمل، برون شد از دل زینب
میان لشگر اعدا به راه شام نبودی
به غیر معجر نیلی، به چهره، حایل زینب
به گرد ناقه او، کوفیان به عشرت و اما
سر حسین بسنان، پیش محمل زینب
نه آب بود و نه نانی، نه شمعی و نه چراغی
چو گشت کنج خرابه مقام و منزل زینب
چگونه شرح غمش را رقم کند، ید «جودی»
که جز خدا نه کس آگه زد درد و مشکل زینب
یا این دل شکسته ی ما را صبور کن
یا لااقل به خاطر زینب ظهور کن
آقام آقام،آقام آقام،آقام آقام
دیگر بتاب از افق مکه ماه من
این جاده های شب زده را غرق نور کن
امشب بیا تو روضه بخوانی برای ما
امشب بساط گریه مار ا تو جور کن
یا چند صفحه مقتل کرببلا بخوان
یا خاطرات عمه خود را مرور کن
هم از وفای ساقی لب تشنگان بگو
هم یادی از مصیبت سرخ تنور کن
آقام آقام،آقام آقام،آقام آقام
امشب خیلی حواست باشه،گریه کن،خیلی مشهوره توی روضه ی عموجانش قمر بنی هاشم علیه السلام میاد، اما من اعتقاد خودم و میگم،توی روضه ی عمه جانش زینب خیلی احتمال بیشتر داره،چرا؟ دلیل می گیم.می گیم:وقتی از آقا سئوال کردن برا کدوم روضه فرمودید:یا جدا اگه اشک چشمم تموم بشه خون گریه میکنم،روضه ی عموتون عباس بود؟فرمود:نه،اگه عموم هم بود خون گریه میکرد،روضه ی جد غریبتون بود؟فرمود:اگه جد غریبم بود خون گریه می کرد.کدوم روضه؟ روضه ی علی اکبر؟نه.اگه علی اکبر و قاسم همه برادر های قمربنی هاشم هم بودند،همه با من خون گریه می کردند،آقا کدوم روضه است؟فرمود: من برا اون روضه ای خون گریه میکنم، که عمه جان من زینب و سه روز و سه شب ،پشت دروازه های ساعات نگه داشتن،ای وای ای وای.. رقاص های شهر شام رو خبر کردند،امان امان...
با کوله بار غربت و اندوه خود بیا
از کوچه های سینه زنیمان عبور کن
یا لااقل به خاطر زینب ظهور کن
وقتی کاروان برگشت مدینه، عجب جلوه ای است، از این طرف کربلائی ها با محوریت حضرت زینب (سلام الله علیها) دارند می آیند، از طرفی دیگر مدینه ای ها با ام البنین دارند می آیند، همه منتظر بودند ببینند این دو تا خانم به هم می رسند، چه کار می کنند؟ وقتی رسیدند از راه دور، این دو بانوی رشیده دو تا زانوهاشون سست شد، همدیگر را بغل کردند ... .
ام البنین فرمود: زینب جان ! تو روضه بخوون، من گریه کنم.
بی بی جان ! خیلی سخته، باشه بگو، من می خوام تو روضه بخونی من گریه کنم ... .
ام البنین خوب شد نیومدی، یه جای بلندی بود، اومدم بالای بلندی، دیدم دور حسین (علیه السّلام) حلقه زدند، نیزه دار با نیزه می زنه، شمشیر دار با شمشیر می زد
در چرخ ولایت است کوکب، زینب علّامه نارفته به مکتب، زینب گفتم به خرد: یگانه دوران کیست؟ بی پرده دوبار گفت: زینب، زینب زینب که از خدا صلوات مکررش زینب که بعد فاطمه خوانند کوثرش آن شیردخت شیر الهی که گفته اند در خاندان شیرخدا شیر دیگرش این است آن سلاله زهرا که انبیا گلبوسه می نهند به قبر مطهرش
شب نیمه ماه رجب امشب شب زیارتی ایاعبدالله الحسین، خیلی دلت آماده است امشب،برا زینب بلند بلند گریه کنید،منم امشب همراه دل تو میام تا تل زینبیه، زهرای دومی که نشد در تمام عمر عباس بی اجازه نشیند برابرش از مدینه تا مکه و تا کربلا هروقت میخواست پیاده بشه، آقا قمر بنی هاشم خودش نزدیک میومد. به جوانهای بنی هاشم میگفت کوچه باز کنید زینب میخواد پیاده شه، قد و بالای دختر علی رو کسی نباید ببینه. زهرای دومی که نشد ... علامه ی معلمه نادیده ای که بود تیغ سخن به خطبه چو شمشیر حیدرش کجا زینب درس خونده؟ در کدام مکتبی زینب این همه معارف و این همه بیان فراگرفته؟ کلاس زینب محضر علی بوده، این بیان رو از بیان مادرش فاطمه فراگرفته. هفتاد داغ بر جگرش بود، باز هم لرزید کوفه از کلمات چو تندرش از اول صبح عاشورا تا بعد از ظهر پا به پای ابی عبدالله هی رفت میدان و کشته بغل کرد تو خیمه ها، اگر کنار بدن علی اکبر خودش رو نمیرسوند، همون جا حسین جان میداد عبدالله جعفر سوال کرد، بی بی شنیدم وقتی عزیزانتو از میدان آوردن از خیمه بیرون نیومدی. فرمود: عبدالله! نمیخواستم تو اون لحظه چشمم به چشم حسین بیفته. ببینم امشب چقدر ارادت داری خدمت عمه سادات؟ امشب می تونی صداتو آزاد کنی برا زینب بلند بلند گریه کنی،این احتمال رو بدید صاحب عزا دم در مهدیه ایستاده،خودش فرمود،مجلس عمه جان منو گرم کنید،دوستان من برا زینب بلند بلند گریه کنند، لزرید کوفه از کلمات چو تندرش
جانم زینب راس حسین خطبه او را چو می شنید میکرد افتخار که اینست خواهرش از خشت مسجد کوفه ندا رسید این شیرزن علیست به بالای منبرش کرب و بلا، کوفه، شهر دمشق، نه گردید کل عالم هستی مسخرش
اراده کرد دم دروازه کوفه، تا موقعیت رو آماده دید برای سخنرانی فرمود: اسکتوا! نقسها در سینه ها ماند. زنگها از صدا افتاد. چه کسی میخواد حرف بزنه؟ مردم کوفه با بیان علی آشنا بودند. با سخن علی انس داشتن. بعضی ها گفتند نکنه علی زنده شده داره حرف میزنه نزدیک خیمه اومدند دیدند نه! دختر علی نشسته. آن شب که در خرابه نماز نشسته خواند ... امام سجاد فرمود: ندیده بودم نافله شبت رو نشسته بخونی. آن شب که در خرابه نماز نشسته خواند آن شب که ریخت خون دل از دیده ترش آن شب که دفن کرد یتیم سه ساله را (حسین).... بی خود نبود وقتی اربعین وقتی اومد کربلا گفت حسینم، همه مصیبتها یک طرف، عزیز دلم داغ رقیه ات زینبت رو کشت. خادمه اشون گفت دیدم امروز حال بی بی مساعد نیست، فرمود از میان حجره، بسترم رو توی حیاط بینداز گفتم بی بی جان! آفتابه! هوا گرمه فرمود: میدونم، اما این دقیقه های آخر من که یادم نمیره، خودم دیدم بدن حسینم، خودم دیدم حسینم برهنه و عریان میان گودی قتلگاه وصال مادر و دختر بود امشب تماشایی دو مظلومه کتک خورده، وای وای ... مادرش رو تو کوچه های مدینه زدند، مادرش بین در و دیوار، اما زینب رو کنار گودال قتلگاه ... وصال مادر و دختر بود امشب تماشایی دو مظلومه کتک خورده، کنند از هم پذیرایی پس از قتل حسین دگر تنهای تنها بود کلام آخر او هم حسینم وا حسینا بود خودش فرمود شما نبودید ببینید، بدن حسینم رو زیر سم اسبها بردند. شما نبوید ببینید سر حسینم رو چهل منزل بالای نی
شبی هنده داخل کاخ با شوهرش، یزید نشسته بود. یک وقت دید صدای گریه از خرابه می آید. صدا زد: یزید! چه خبر است؟ یزید گفت: یک عده خارجی بر ما خروج کردند، مردهایشان را کشتیم. حالا هم زن و بچه هایشان در خرابه هستند. صدا زد: یزید! اجازه می دهی بروم اینها را تماشا بکنم؟ گفت: برو اما به طور رسمی برو! سی چهل تا از این کلفتها و کنیزها جلوی هنده چراغ به دست گرفتند، دارند می روند تا اسرا را تماشا کنند. در خرابه چراغ نبود. زن و بچه امام حسین(ع) در خرابه، فرش نداشتند. زنها دور هم نشسته بودند. یک وقت دیدند یک عده چراغ به دست دارند می آیند. بی بی زینب (س) فرمود: چه خبر است؟ گفتند: خانم! هنده که یک روز کلفت شما بود و حالا عیال یزید شده، می خواهد به تماشای اسرا بیاید. ای خدا! هیچ عزیزی را گرفتار نکن! خیلی سخت است.خانم زینب (س) خودش را میان بچه ها مخفی کرد. هنده میان خرابه آمد. گفت: بزرگتر این زنها چه کسی است؟ زینب (س) رانشان دادند. آمد جلو دید بی بی روی خاکها نشسته است. هنده با همان پیراهن قیمتی روی خاکها نشست. صدا زد: بی بی جان! شما اهل کجایید؟ وای! وای!
فرمود: ما اهل مدینه ایم. گفت: بی بی جان! کدام مدینه؟ فرمود: مدینه رسوا الله، مدینه پیغمبر(ص) صدا زد: بی بی جان! نگاه به حالایم نکنید، من مدتی در شهر پیغمبر(ص) در یکی از محله های آنجا کلفت بودم. الان هم به آن کلفتی افتخار می کنم. بی بی جان! شما که می گویید اهل مدینه پیغمبرم اگر راست می گویی، اهل کدام محله هستید؟ فرمود: ما اهل محله بنی هاشم هستیم. صدا زد: بی بی جان! من در آن محله چند آشنا دارم، آیا شما آنها را می شناسی؟ آماده اید بگویم؟ صدا زد: بی بی جان! شما که از محله بنی هاشم هستید بگو ببینم آیا آقایم حسین(ع) را می شناسی؟ همه بگویید: حسین! حسین! حسین!...
یک دفعه صدا زد: بی بی جان! شما که از محله بنی هاشم هستید بگو بدانم آیا خانمم زینب(س) را می شناسی؟ یک وقت بی بی بنا کرد های های گریه کردن، صدا زد: بی بی جان! آیا خدایی نکرده طوری شده است؟ من سراغ زینبم را می گیرم شما گریه می کنید؟یک وقت سرش را بلند کرد صدا زد: آی هنده آخه من زینبم.
اگر تو زینبی پس کو حسینم ضیاء چشم زهرا نور عینم
یک وقت صدا زد: آی هنده! حسینم را کشتند. آی حسین! حسین!
تمام گشته قرارم خدا کند که بیایی کس به جز تو ندارم خدا کند که بیایی
خزان عمر من آمد به سر نیامده هجرت گل همیشه بهارم خدا کند که بیایی
چه می شود گل زهرا به صبح آدینه ببینمت به کنارم خدا کند که بیایی
اگر چه غرق گناهم تو مهربانی کن گلی به پای تو خارم خدا کند که بیایی
ز بس که جمعه شمردم به انتظار تو ای ماه برون شد ز شمارم خدا کند که بیایی
فدای مقدم تو ای مسافر زهرا تمام ایل و تبارم خدا کند که بیایی
بگو آقا امروز دست خالی نیامدم ، عمّه جانت زینب را واسطه قرار دادم ، دم دروازه کوفه گرم خطبه خواندن بود ، شنید صدای آشنائی به گوش می آید ، همین که سر از محمل بیرون کرد ببیند سر بریده حسین بالای نی است ،
سرت به خانه دل دهم ولی چکنم که پای نیزه بلند است و دست من کوتاه
کیست این بانو که خلقی واله و شیدای اوست
گرمی بازار عشق از گرمی سودای اوست
کیست این بانو که دین مُسَخّر کرده است
کشور قرآن مصون از همت والای اوست
فاش گویم زینب است این پاره قلب بتول
زینب است این آسمانها فرش زیر پای اوست
زینبی را در فصاحت آن که هنگام سخن
عالمی سوزان همه از نطق آتشین زای اوست
شام را ویرانه گر بینی و در هم ریخته
این ز تأثیر فغان و ناله و غوغای اوست
روز وفات بی بی دو عالم زینب کبری است ، صاحب عزا امام زمان است ، امروز زهرا عزادار است ، امیرالمؤمنین عزادار است ، حسن عزادار است ، حسین عزادار است ، اما مثل چنین روزی فراق حسین و زینب پایان پذیرفت ، لحظه های آخر عمرش بود به شوهرش عبدالله بن جعفر فرمود : عبدالله دستور بده بستر مرا ببرند در صحن خانه ، بسترم را زیر آفتاب بگذارند .
عبدالله عرض کرد خانم شما مریضه اید آفتاب برای شما ضرر دارد تا این را گفت، صدای گریه زینب بلند شد .
فرمود : عبدالله نبودی کربلا ، ببینی بدن حسینم سه روز روی خاک کربلا بود ، کسی نبود این بدن را بردارد ، همه صدا بزنید حسین .
ای بتول علی نما ، زینب دومین عصمت خدا زینب
علی دیگر و حسین دگر آفرید از تو کبریا زینب
حقّ اُخت الحسین بودن را خوب آورده به جا زینب
کعبه نهضت حسینی را مروه عباس و تو صفا زینب
کودکان در مسیر کوفه وشام به تو دارند التجا زینب
زیر زنجیر و تازیانه بود ذکرشان یا حسین و یا زینب
یک زن و اینهمه جوانمردی مرحبا بر تو مرحبا زینب 1
امروز دلها را ببریم حرم زینب ، انشاء الله یک روزی کنار حرمش اشک بریزید .
امروز از چشمانت بخواه برای زینب گریه کند ، زینب اُم المصائب است ، پیغمبر بشارت داده برای آن چشمی که برای زینب گریه کند . فرمود : پاداش او همچون کسی است که برای حسن و حسین گریه می کند .2
هر وقت دلش می گرفت سر از محمل بیرون می آورد ، می شنید از بالای نیزه یک آقایی دارد قرآن
می خواند هی صدا می زند : «وَسَیَعلَمُ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ»3
گاهی هم صدا می زند : «أَم حَسِبتَ أَنَّ أَصحابَ الکَهفِ وَ الرَّقیمِ کانُوا مِن آیاتِنا عَجَباً»4
قربان قرآن خواندنت برادر ، برادر با قرآن خواندنت رفع تهمت از ما کر دی ، آخر به ما خارجی می گفتند .
آی گریه کنندگان امام حسین ، دلها بسوزد یک وقت هم سر از محمل بیرون آورد دید یک نا نجیبی با سنگ پیشانی برادرش را می زند همه صدا بزنید یاحسین
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
دید زینب چو برادر تنهاست بهر یاری برادر برخاست
دو جگر گوشة خود را طلبید به موی هر دو پسر شانه کشید
روی بر حجت داور آورد هر دو را نزد برادر آورد
از تو سر در ره حق باختن است
سهم من سوختن و ساختن است
دو جگر گوشه من منتظرند خبر از ما سوی مادر ببرند
ای برادر تو دوای دردم با چه رویی به حرم برگردم
این دو گل هست به دوران ثمرم هدیه بفرست به سوی پدرم
گفت ای خواهر غم پرور من بس بود داغ علی اکبر من
گفت ای نور دو چشمان من ای که هستی سرو سامان من
قافله ابی عبدالله از مدینه به سوی مکه حرکت کرد ، چند منزل نگذشته بود یک وقت دید دو سوار دارند می آیند ، ابی عبدالله فرمود : عباسم برو ببین دو سوار که می باشند دید بچه های زینب اند ، آورد خدمت امام حسین ، زینب هم آمد ، خوشحال شد ، روز عاشورا هم بچه ها را آورد نزد برادر ، برادر اجازه بده محمد و عون هم به میدان بروند ، همین جا که اجازه داد زینب خوشحال شد ، بچه ها را بدرقه کرد اما وقتی عزیزانش (محمد و عون )شهید شدند زینب از خیمه ها بیرون نیامد مبادا چشمش به صورت برادر بیفتد برادر خجالت بکشد . همه صدا بزنید حسین .
ای به یک روز مادر دو شهید وی فدای دو نازنین پسرت
ای که در طول کمتر از یک روز ماند هفتاد و دو داغ بر جگرت
بمیرم برای آن لحظه ای که زینب آمد بالای بلندی ، دید یک عده دارند با شمشیر حسینش را می زنند
یک عده دارند با نیزه می زنند ، کماندار با تیر می زند ، آنهایی که حربه ای ندارند دامن هایشان را پر از سنگ کردند بر عزیز فاطمه می زنند .
زینب دستهایش را روی سر گذاشت صدا زد : وامحمدا ، واعلیا، وااُماه ، واحسینا ،
از تلِّ زینبیه ، زینب صدا می زد حسین با قامتی خمیده زینب صدا می زد حسین
هر جا به هر بهانه ، زینب صدا می زد حسین در زیر تازیانه ، زینب صدا می زد حسین
مداحی آنلاین - گل زخم های پیکر صد پاره حسین - میرداماد.mp3
5.94M
🔳 #وفات_حضرت_زینب(س)
🌴روضه حضرت زینب(س)
🌴گل زخمهای پیکر صد پاره ی حسین
🎤 #سید_مهدی_میرداماد
⏯ #روضه
@asharmadahiii
👌بسیار دلنشین
ملائک ز نجوای تو نوحه خوان
به صورت زنند از غمت حوریان
اسیری تو داغ صاحب زمان (۲)
مولاتی یا زینب سلام علیک
***
شده اشک دیده چراغ شبت
به قربان چشمان پر کوکبت
تو روح نمازی که گفته حسین
دعا کن مرا در نماز شبت
مولاتی یا زینب سلام علیک
****
فلک چه بلای عظیم آفرید
خدایا چه بر روز زینب رسید
رود دخت زهرا به بازار شام
رود دخت حیدر به بزم یزید
مولاتی یا زینب سلام علیک
***
به اشکت بخندند اگر شامیان
اگر تازیانه زند ساربان
تو ای دختر عصمت این داغ توست
که زینب کجا جمع نامحرمان
مولاتی یا زینب سلام علیک. @asharmadahiii
ام المصائب زینب رفته از دنیا
راحت شده ازرنج وازدردوغمها
واویلا واویلا واویلا واویلا
شیعه دوباره به غم مبتلا گشته
روز رحلت زینب کبرا گشته
واویلا واویلا واویلا واویلا
دیده زینب مادر و کوچه و سیلی
باضرب دست دشمن شدرخش نیلی
واویلا واویلا واویلا واویلا
دیده زینب مرتضی ودست بسته
دیده زینب مادر را پهلو شکسته
واویلا واویلا واویلا واویلا
دیده زینب مولا به خانه نشسته
دیده زینب فرق بابا را شکسته
واویلا واویلا واویلا واویلا
دیده زینب درد و محن در مدینه
در لگن خون دل حسن از کینه
واویلا واویلا واویلا واویلا
دید کرب و بلا و عاشورای خون
دست وپامیزد حسین دردریای خون
واویلا واویلا واویلا واویلا
دیده زینب کربلا و کوفه و شام
برسرشان می زدند سنگ ازلب بام
واویلا واویلا واویلا واویلا
دیده او داغ سه ساله و خرابه
مرگ رقیه دیده دفن شبانه
واویلا واویلا واویلا واویلا. @asharmadahiii
بیا ببین ای ماه تابانم
بی تو دگر زنده نمی مانم
ذکر لبم حسین حسین جانم
عزیز زینب
یکدم نمی آید به چشمم خواب
یاد لب خشک توام بی تاب
ایندم آخرم ننوشم آب
عزیز زینب
نمی رود یک لحظه از یادم
که با زمین خوردنت افتادم
به درد من اضافه شد یک درد
یادم نمی رود که آن نامرد
با نیزه ای تو را بلندت کرد
غریب مادر
تو را میان دشمنان دیدم
در حلقه ی نامحرمان دیدم
سرت به دست این و آن دیدم
غریب مادر
پنجه به موی نازنین می زد
خولی سرت را بر زمین می زد. @asharmadahiii
📚 کیفیت نماز جعفر طیار
📕 #نماز_جعفر_طیار #دو_نماز_دو_رکعتی است، در هر ركعت حمد و سوره و بعد از آن #پانزده_مرتبه: «سُبْحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ للَّه وَ لا الهَ الَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ اكْبَر» خوانده شود، همين #تسبيحات را #ده_مرتبه در ركوع و ده مرتبه بعد از سر برداشتن از ركوع، و ده مرتبه در سجدۀ اول و ده مرتبه بعد از سر برداشتن از آن و ده مرتبه در سجدۀ دوم و ده مرتبه بعد از سر برداشتن از آن گفته شود، در رکوع و سجده می توان ذکر مخصوص ـ سبحان ربی ... ـ را نگفت، اما احتياط مستحب آن است كه علاوه بر تسبیحات، ذکر نیز گفته شود. اين نماز سوره مخصوصى ندارد، لكن افضل آن است كه در ركعت اول، سوره «إِذَا زُلْزِلَتْ» و در ركعت دوم، سوره «وَ الْعَادِيَاتِ» و در ركعت سوم، «إذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ» و در ركعت چهارم، سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ احَد» خوانده شود.
#احکام_نماز #نماز_جعفر_طیار
@asharmadahiii
حضرت زینب سلام الله علیها
زینب
نقش
دخترامام علی (ع)
نام
زینب
زادروز
۵ جمادیالاول، ۵ق یا ۶ق
زادگاه
مدینه
درگذشت
۱۵ رجب، ۶۲ق
محل زندگی
مدینه
لقب(ها)
عقیله بنی هاشم، عالمه غیر معلمه، کامله، فاضله
پدر
امام علی (ع)
مادر
حضرت زهرا(س)
فرزند(ان)
عون، محمد، علی، عباس، ام کلثوم
طول عمر
۵۷ سال
مدفن
دمشق
مختصات مدفن
۳۳٫۴۴۴۵۴۴°شمالی ۳۶٫۳۴۰۹۰۷°شرقی
امامزادگان مشهور
عباس بن علی، زینب کبری، فاطمه معصومه، سید محمد، احمد بن موسی،
سایر امامزادگان
زینب (۵ یا ۶ق- ۶۲ق) دختر امام علی(ع) و حضرت زهرا(س). بر اساس روایات متعدد، نامگذاری حضرت زینب (س)، توسط پیامبر اسلام(ص) صورت گرفت. او به هنگام حضور امیرالمؤمنین(ع) در کوفه به زنان تفسیر قرآن آموزش میداد.
زینب همسر عبدالله بن جعفر بود و در واقعه کربلا در کنار برادرش امام حسین(ع) حضور داشت. امام حسین(ع) هنگام وداع در روز عاشورا از حضرت زینب خواست او را در نماز شبش دعا کند. با پایان یافتن جنگ، زینب و دیگر بازماندگان کاروان امام(ع) به اسارت درآمدند و به کوفه و از آنجا به شام برده شدند.
خطبه او در کوفه و نیز در شام (در مجلس یزید)، معروف است. خطبه حضرت زینب (س) در مجلس یزید، حاضران را تحت تأثیر قرار داد و یزید مجبور شد جنایت و قتل امام حسین (ع) را به گردن ابن زیاد بیندازد و او را لعن کند. او را به سبب مصیبتهای فراوانی که دیده، اُمّ المَصائب لقب دادهاند. @asharmadahiii
خطبه تاریخی و مهم حضرت زینب(سلام اللهعلیها) در دربار یزیدچه بود؟
پاسخ
در مجلس یزید، هنگامی که چشم زینب کبری(علیها السلام) به سر خونین برادرش امام حسین(علیه السلام) افتاد، با صدای محزونی که دل ها را به وحشت می انداخت فریاد زد: «یا حُسَیْناهُ! یا حَبیبَ رَسُولِ اللهِ! یَابْنَ مَکَّهَ وَ مِنی، یَابْنَ فاطِمَهَ الزَّهْراءِ سَیِّدَهَ النِّساءِ، یَابْنَ بِنْتِ الْمُصْطَفی»؛ (ای حسین ای محبوب رسول خدا، ای پسر مکه و منا، ای پسر فاطمه زهرا، بانوی همه زنان جهان، ای پسر دختر (محمد) مصطفی).
راوی این ماجرا نقل می کند: به خداسوگند با این ندای زینب(علیها السلام)، تمام کسانی که در مجلس بودند گریستند و در آن حال یزیدساکت بود...!!
یزید دستور داد چوب خیزرانش را آوردند و با آن به لب و دندان امام حسین(علیه السلام) می زد. ابو برزه اسلمی (که از صحابهرسول خدا(صلی اللهعلیه وآله) بود و در آن مجلس حضور داشت) خطاب به یزیدگفت: ای یزید! آیا با چوبدستی ات به دندان حسین فرزند فاطمه می زنی؟! من به چشم خود دیدم که پیامبر اکرم(صلی اللهعلیه وآله)، لب و دندان حسین(علیه السلام) و برادرش حسن(علیه السلام) را می بوسید و می فرمود: «اَنْتُما سَیِّدا شَبابِ اهْلِ الْجَنَّهِ، فَقَتَلَ اللهُ قاتِلَکُما وَلَعَنَهُ، وَاَعَدَّلَهُ جَهَنَّمَ وساءَتْ مَصیراً»؛ (شما دو نفر، سرور جوانان اهل بهشتید، خداوند کشنده شما را بکشد و مورد لعن قرار دهد و برای او جهنم را فراهم ساخته و بد جایگاهی است).
یزید خشمگین شد و دستور داد او را از مجلس بیرون کردند.
یزید که سرمست از باده غرور بود و گمان می کرد در کربلا پیروز شده، این اشعار را که سند زنده دیگری بر عدم ایماناو و آل امیه، نسبت به مبانی اسلامبود، با صدای بلند خواند: (1)
«لَیْتَ اَشْیاخی بِبَدْر شَهِدُوا *** جَزِعَ الْخَزْرَجُ مِنْ وَقْعِ الاَْسَلْ
فَاَهَلُّوا وَ اسْتَهَلُّوا فَرَحاً *** ثُمَّ قالُوا یایَزیدُ لاتَشَلْ
لَسْتُ مِنْ خِنْدَفَ اِنْ لَمْ اَنْتَقِمْ *** مِنْ بَنی اَحْمَدَ، ما کـانَ فَعَلْ»
(کاش بزرگان من که در جنگ بدر، کشته شده بودند، امروز می دیدند که قبیله خزرج چگونه از ضربات نیزه به زاری آمده است.
در آن حال، از شادی فریاد می زدند و می گفتند: ای یزید! دستت درد نکند!
من از فرزندان «خندف» (2) نیستم، اگر از فرزندان احمد[رسول خدا(صلی اللهعلیه وآله)] انتقام نگیرم).
اینجا بود که زینب دختر علی بن ابی طالب(علیه السلام) برخاست و خطبهای غرّا خواند و فرمود:
«اَلْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَصَلَّی اللهُ عَلی رَسُولِهِ وَآلِهِ اجْمَعینَ، صَدَقَ اللهُ کَذلِکَ یَقُولُ: ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ اَسَاءُوا السُّواَی اَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُون. (3)
اَظَنَنْتَ یا یَزِیدُ حَیْثُ اَخَذْتَ عَلَیْنا اَقْطارَ الاْرْضِ وَآفاقَ السَّماءِ، فَاَصْبَحْنا نُساقُ کَما تسُاقُ الاُساری اَنَّ بِنا عَلَی اللهِ هَواناً، وَبِکَ عَلَیْهِ کَرامَهً وَاَنَّ ذلِکَ لِعِظَمِ خَطَرِکَ عِنْدَهُ، فَشَمَخْتَ بِاَنْفِکَ، وَنَظَرْتَ فِی عِطْفِکَ جَذْلانَ مَسْرُوراً حِینَ رَاَیْتَ الدُّنْیا لَکَ مُسْتَوْثِقَهٌ وَالاْمُورَ مُتَّسِقَهٌ وَحِینَ صَفا لَکَ مُلْکُنا وَسُلْطانُنا، فَمَهْلاً مَهْلاً، اَنَسِیتَ قَوْلَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ: وَ لاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا اَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لاِّنْفُسِهِمْ اِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا اِثْماً وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ». (4)
(حمد وسپاس مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است و درود خدابر فرستاده خداو بر خاندانش باد. خداوند راست گفت، آنجا که فرمود: «عاقبت آنان که اعمال بد مرتکب شدند، به جایی رسید که آیات خدارا تکذیب کردند وآن را به سخره گرفتند». ای یزید! آیا اکنون که زمین و آسمان را [از جهات گوناگون] بر ما تنگ کردی و ما را همانند اسیران به هر سو کشاندی، می پنداری ما به نزد خداخوار شدیم و تو نزد او عزیز و گرامی می باشی؟ و تصور کردی این نشانه قدر و منزلت تو در نزد خداست؟ از این رو، باد غرور به بینی انداخته و به خود بالیدی و خرم و شادمان شدی از اینکه دیدی دنیا در کمند تو در آمده و امور تو سامان یافته و مُلک و خلافتما در اختیار تو قرار گرفته؛ پس کمی آهسته تر! آیا سخن خداوند را فراموش کردی که فرمود: «آنها که کافر شدند [و راه طغیان پیش گرفتند] تصوّر نکنند اگر به آنان مهلت می دهیم، به سودشان است. ما به آنان مهلت می دهیم تا بر گناهان خود بیفزایند؛ و برای آنها عذاب خوار کننده ای [آماده شده] است».
در ادامه این خطبهکوبنده فرمود:
«اَ مِنَ الْعَدْلِ یَابْنَ الطُّلَقاءِ! تَخْدِیرُکَ حَرائِرَکَ وَ اِمائَکَ، وَ سَوْقُکَ بَناتِ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَ سَلَّم سَبایا، قَدْ هَتَکْتَ سُتُورَهُنَّ، وَ اَبْدَیْتَ وُجُوهَهُنَّ، تَحْدُو بِهِنَّ الاْع
ای تو هموار ساخت و تو را بر گرده مسلمین سوار کرد، خواهد دانست که چه کیفر بدی نصیب ظالمان خواهد شد و خواهد فهمید که جایگاه چه کسی بد است و لشکر چه کسی ضعیف تر و ناتوان تر است).
آنگاه زینب کبری(علیها السلام) با این فراز از سخنان کوبنده اش، خطبهرا به پایان برد:
«وَ لَئِنْ جَرَّتْ عَلَیَّ الدَّواهِی مُخاطَبَتَکَ، اِنِّی لاََسْتَصْغِرُ قَدْرَکَ، وَ اَسْتَعْظِمُ تَقْرِیعَکَ، وَ اَسْتَکْثِرُ تَوْبِیخَکَ، لکِنَّ العُیُونَ عَبْری، وَ الصُّدُورَ حَرّی، اَلا فَالْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ لِقَتْلِ حِزْبِ اللهِ النُّجَباءِ بِحِزْبِ الشَّیْطانِ الطُّلَقاءِ، فَهذِهِ الاْیْدِی تَنْطِفُ مِنْ دِمائِنا، وَ الاَفْواهُ تَتَحَلَّبُ مِنْ لُحُومِنا، وَ تِلْکَ الجُثَثُ الطَّواهِرُ الزَّواکِی تَنْتابُها العَواسِلُ، وَ تُعَفِّرُها اُمَّهاتُ الْفَراعِلِ.
وَ لَئِنِ اتَّخَذْتَنا مَغْنَماً لَتَجِدَ بِنا وَ شِیکاً مَغْرَماً حِیْنَ لا تَجِدُ الاّ ما قَدَّمَتْ یَداکَ، وَ ما رَبُّکَ بِظَلاَّم لِلْعَبِیدِ، وَ اِلَی اللهِ الْمُشْتَکی، وَ عَلَیْهِ الْمُعَوَّلُ، فَکِدْ کَیْدَکَ، وَ اسْعَ سَعْیَکَ، وَ ناصِبْ جُهْدَکَ، فَوَاللهِ لا تَمْحُو ذِکْرَنا، وَ لا تُمِیتُ وَحْیَنا، وَ لا تُدْرِکُ اَمَدَنا، وَ لا تَرْحَضُ عَنْکَ عارَها، وَ هَلْ رَایُکَ اِلاّ فَنَدٌ، وَ اَیّامُکَ اِلاّ عَدَدٌ، وَ جَمْعُکَ اِلاّ بَدَدٌ؟ یَوْمَ یُنادِی الْمُنادِی: اَلا لَعْنَهُ اللهِ عَلَی الظّالِمِینَ.
وَ الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، اَلَّذِی خَتَمَ لاِوَّلِنا بِالسَّعادَهِ وَ الْمَغْفِرَهِ، وَ لاِخِرِنا بِالشَّهادَهِ وَ الرَّحْمَهِ. وَ نَسْاَلُ اللهَ اَنْ یُکْمِلَ لَهُمُ الثَّوابَ، وَ یُوجِبَ لَهُمُ الْمَزیدَ، وَ یُحْسِنَ عَلَیْنَا الْخِلافَهَ، اِنَّهُ رَحیمٌ وَدُودٌ، وَ حَسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ».
(اگر مصیبت های بزرگ روزگار، کارم را به اینجا کشانده که با تو سخن بگویم، ولی [بدان] من به یقین، ارزش تو را کوچک و ناچیز، و سرزنش تو را بزرگ می شمارم و فراوان تو را توبیخ می کنم، ولی چه کنم که دیده ها گریان و سینه ها سوزان است.
جای شگفتی بسیار است که گروهی الهی و برگزیده، به دست حزب شیطان و بردگانِ آزاد شده، کشته شوند و خون های ما از این پنجه ها[ی ناپاک] بچکد و پاره های گوشت ما از دهان [ناپاک] شما بیرون بیفتد و شما گرگ های وحشی پیوسته به سراغ آن بدن های پاک و پاکیزه آئید و بچه کفتارها آن ها را به خاک بمالند؟
اگر امروز [پیروزی بر] ما را غنیمتی برای خود می دانی، به زودی آن را غرامت [و مایه زیان] خود خواهی یافت، در آن روز که جز محصول کرده خویش را نخواهی یافت. و هرگز پروردگار، به بندگانش ستم نخواهد کرد. من فقط به خداشکوه می کنم و تنها بر او اعتماد می نمایم.
[ای یزید] هر چه نیرنگ داری به کار بند و نهایت تلاشت را بکن و هر کوششی که داری به کار گیر؛ امّا به خداسوگند [با همه این تلاش ها] یاد ما را [از خاطره ها] محو نخواهی کرد و [چراغ] وحی ما را خاموش نتوانی نمود و به موقعیت و جایگاه ما آسیب نخواهی رساند. هرگز لکّه ننگ این کار، از تو پاک نخواهد شد. رای و نظرت سست و زمان دولت تو اندک است و جمعیت تو به پراکندگی خواهد انجامید در آن روز که منادی ندا دهد: «لعنت خدابر ظالمان باد».
حمد و ستایش ویژه خداوندی است که پروردگار جهانیان است، همانکه آغاز کار ما را به سعادت و مغفرت و پایان کار ما را به شهادت و رحمت رقم زد. از خداوند برای آن شهیدان پاداش کامل و افزودن بر پاداش ها، می طلبم و [از او می خواهم که] ما را جانشین نیک آنها قرار دهد؛ او مهربان و دوستدار است و خداوند ما را کافی است و او بهترین حامی ماست). (7)
این خطبهغرّا، یکی از فصیح ترین و کوبنده ترین خطبههای تاریخ اسلاماست؛ گویی تمام آن از روح بلند علی بن ابی طالب(علیه السلام) و شجاعت بی نظیرش تراوش کرده و بر زبان دخترش زینب کبری(علیها السلام) جاری شده که با همان زبان و همان منطق پدر سخن می گوید.
آنچه در اینجا می توان فهرستوار به آن اشاره کرد این است که این خطبهاز هفت بخش مختلف که هفت هدف مهم را دنبال می کند، تشکیل یافته است:
۱. نخست این بانوی شجاع اسلامبا چند جمله کوبنده، غرور یزیدرا در هم می شکند و با آیه ای از قرآن، موضعش را در پیشگاه خداروشن می سازد و می گوید: هرگز بهرهوری از حکومت و کاخ و ثروت را دلیل بر امتیاز الهی نگیر، تو از مصادیق کسانی هستی که خداوند آنها را به حال خود واگذارده، تا پشت آنها از بار گناهسنگین شود، سپس آنها را از همه چیز ساقط کرده و به دوزخ می فرستد!
۲. در بخش دوم، رفتار پیغمبر اکرم(صلی اللهعلیه وآله) را با اجداد یزیددر فتح مکه که همه را مشمول عفو قرار داد با عمل زشت یزیدکه فرزند پیغمبر خدا(صلی اللهعلیه وآله) را کشته و سرهای بریده و خاندان اسیر آنها را شهر به شهر می گردانْد، مقایسه کرده و مهر باطل بر پیشانی یزیدمی
زند.
۳. در بخش سوم، جمله های کفرآمیز یزیدرا یادآوری می کند و تاکید بر عدم ایماناو می نماید، و اینکه به زودی به سرنوشت اشیاخ و اجدادش گرفتار شده و به جهنم واصل می شود.
۴. سپس تاکید بر مقام والای شهیدان مخصوصاً شهدای خاندان پیغمبر(صلی اللهعلیه وآله) در کربلا می کند و افتخار به وجود آنها را امتیاز بزرگ این خاندان می شمرد.
۵. آنگاه به حضور یزیددر محکمه عدل الهی در قیامتاشاره می کند، در آن دادگاهی که قاضی آن خداست و خصم او پیغمبر اکرم(صلی اللهعلیه وآله) و شاهدانش فرشتگان خدا هستند و پایان چنین دادگاهی روشن است.
۶. سپس به تحقیر فوق العاده یزیدمی پردازد تا آن حد که می فرماید: اگر روزگار به من ستم کرد و مرا به صورت زنی اسیر پای تخت تو آورد، تصور نکنی من برای تو ارزشی قائلم، من تو را در حدی نمی دانم که مخاطب سخنانم باشی و اگر با تو سخن می گویم، از باب ناچاری است.
۷. در آخرین بخش از سخنان خود، خداوند را بر نعمت های بیکرانش بر خاندان نبوتسپاس می گوید که با رحمت و سعادت آغاز شد و با شهادت و کرامت پایان یافت. (8)
حضرت زینب سلام الله علیها
زینب
نقش
دخترامام علی (ع)
نام
زینب
زادروز
۵ جمادیالاول، ۵ق یا ۶ق
زادگاه
مدینه
درگذشت
۱۵ رجب، ۶۲ق
محل زندگی
مدینه
لقب(ها)
عقیله بنی هاشم، عالمه غیر معلمه، کامله، فاضله
پدر
امام علی (ع)
مادر
حضرت زهرا(س)
فرزند(ان)
عون، محمد، علی، عباس، ام کلثوم
طول عمر
۵۷ سال
مدفن
دمشق
مختصات مدفن
۳۳٫۴۴۴۵۴۴°شمالی ۳۶٫۳۴۰۹۰۷°شرقی
امامزادگان مشهور
عباس بن علی، زینب کبری، فاطمه معصومه، سید محمد، احمد بن موسی،
سایر امامزادگان
زینب (۵ یا ۶ق- ۶۲ق) دختر امام علی(ع) و حضرت زهرا(س). بر اساس روایات متعدد، نامگذاری حضرت زینب (س)، توسط پیامبر اسلام(ص) صورت گرفت. او به هنگام حضور امیرالمؤمنین(ع) در کوفه به زنان تفسیر قرآن آموزش میداد.
زینب همسر عبدالله بن جعفر بود و در واقعه کربلا در کنار برادرش امام حسین(ع) حضور داشت. امام حسین(ع) هنگام وداع در روز عاشورا از حضرت زینب خواست او را در نماز شبش دعا کند. با پایان یافتن جنگ، زینب و دیگر بازماندگان کاروان امام(ع) به اسارت درآمدند و به کوفه و از آنجا به شام برده شدند.
خطبه او در کوفه و نیز در شام (در مجلس یزید)، معروف است. خطبه حضرت زینب (س) در مجلس یزید، حاضران را تحت تأثیر قرار داد و یزید مجبور شد جنایت و قتل امام حسین (ع) را به گردن ابن زیاد بیندازد و او را لعن کند. او را به سبب مصیبتهای فراوانی که دیده، اُمّ المَصائب لقب دادهاند. @asharmadahiii
داءُ مِنْ بَلد اِلی بَلد، یَسْتَشْرِفُهُنَّ اَهْلُ الْمَناهِلِ وَ الْمَناقِلِ، وَ یَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَرِیبُ وَ الْبَعِیدُ، وَ الدَّنِیُّ وَ الشَّرِیفُ، لَیْسَ مَعَهُنَّ مِنْ رِجالِهِنَّ وَلِیُّ، وَ لا مِنْ حُماتِهِنَّ حَمِیٌّ، وَ کَیْفَ یُرْتَجی مُراقَبَهُ مَنْ لَفَظَ فُوهُ اَکْبادَ الاْزْکِیاءِ، وَ نَبَتَ لَحْمُهُ مِنْ دِماءِ الشُّهَداءِ، وَ کَیْفَ یَسْتَبْطِاُ فِی بُغْضِنا اَهْلَ الْبَیْتِ مَنْ نَظَرَ اِلَیْنا بِالشَّنَفِ وَ الشَّنَآنِ وَ الاْحَنِ وَ الاْضْغانِ، ثُمَّ تَقُولُ غَیْرَ مُتَّاَثِّم وَ لا مُسْتَعْظِم:
لاَهَلُّوا و اسْتَهَلُّوا فَرَحاً *** ثُمَّ قالُوا یا یَزیدُ لا تَشَلْ
مُنْتَحِیاً عَلی ثَنایا اَبِی عَبْدِاللهِ سَیِّدِ شَبابِ اَهْلِ الجَنَّهِ، تَنْکُتُها بِمِخْصَرَتِکَ، وَ کَیْفَ لا تَقُولُ ذلِکَ وَ قَدْ نَکَاْتَ الْقَرْحَهَ، وَ اسْتَاْصَلْتَ الشَّاْفَهَ بِاِراقَتِکَ دِماءَ ذُرّیَهِ مُحَمَّد صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، وَ نُجُومِ الاْرْضِ مِنْ آلِ عَبْدِالمُطَّلِبِ، وَ تَهْتِفُ بِاَشْیاخِکَ، زَعَمْتَ اَنَّکَ تُنادِیهِمْ، فَلَتَرِدَنَّ وَ شِیکاً مَوْرِدَهُمْ وَ لَتَوَدَّنَّ اَنَّکَ شَلَلْتَ وَ بَکِمْتَ، وَ لَمْ تَکُنْ قُلْتَ ما قُلْتَ وَ فَعَلْتَ ما فَعَلْتَ».
(ای پسر کفّار آزاد شده! (5) آیا این از عدالتاست که تو زنان و کنیزان خود را پشت پرده ها بنشانی، ولی دختران رسول خدا(صلی اللهعلیه وآله) را اسیر کرده و به این سو و آن سو بکشانی و در حالی که پرده حرمت آنان را دریده و چهره های آنان را در معرض دید مردم قرار داده ای، آنها را توسط دشمنان در شهرهای مختلف بگردانی، تا مردم هر کوی و برزن به تماشای آنان بنشینند و افراد دور و نزدیک و پست و شریف به چهره هایشان چشم بدوزند، با آنکه همراه آنان مردان و حمایت گرانشان نبودند؛ [ولی چه سود از این سخنان، زیرا] چگونه می توان به حمایت و مراقبت آن کس امید داشت که [مادرش] جگر پاکان را به دهان گرفته [اشاره به داستان هند جگرخوار مادر بزرگ یزیداست] و گوشتش از خون شهیدان روییده؟! و چگونه در دشمنی ما اهل بیتشتاب نکند آن کس که به ما با غرور و با نفرت، خشمگینانه و کینه توزانه نگاه می کند و آنگاه ـ بی آنکه احساس گناهکند و ظلم و ستم خود را بزرگ بشمارد ـ [و مغرورانه] می گوید:
«ای کاش اجداد من بودند و این صحنه ها را می دیدند و از شادی و سرور فریاد می زدند و می گفتند: ای یزید! دست مریزاد».
این جمله را در حالی می گویی که بر لب و دندان ابا عبدالله(علیه السلام) سید جوانان اهل بهشتمی زنی!
آری، چرا چنین سخن نگویی، در حالی که با ریختن خون فرزندان رسول خداو ستارگان زمین از خاندان عبدالمطلب، زخم دل ما را گشودی و ریشه خاندان ما را مورد تهدید قرار دادی، تو پدرانت را صدا می زنی و خیال می کنی آنها صدایت را می شنوند؟! [عجله نکن!] به زودی به آنها ملحق خواهی شد؛ آن روز آرزو می کنی که کاش دستت شل بود و زبانت لال و این سخنان را نمی گفتی و این کارها را انجام نمی دادی). سپس افزود:
«اَللّهُمَّ خُذْ بِحَقِّنا، وَ انْتَقِمْ مِنْ ظالِمِنا، وَ اَحْلِلْ غَضَبَکَ بِمَنْ سَفَکَ دِماءَنا، وَ قَتَلَ حُماتَنا، فَوَاللهِ ما فَرَیْتَ اِلاّ جِلْدَکَ، وَلا حَزَزْتَ اِلاّ لَحْمَکَ، وَ لَتَرِدَنَّ عَلی رَسُولِ اللهِ بِما تَحَمَّلْتَ مِنْ سَفْکِ دِماءِ ذُرِّیَّتِهِ، وَ انْتَهَکْتَ مِنْ حُرْمَتِهِ فِی عَتْرَتِهِ وَ لُحْمَتِهِ، حَیْثُ یَجْمَعُ اللهُ شَمْلَهُمْ، وَ یَلُمُّ شَعْثَهُمْ، وَ یَاْخُذُ بِحَقِّهِمْ وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللهِ اَمْوَاتاً بَلْ اَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ. (6) وَ حَسْبُکَ بِاللهِ حاکِماً، وَ بِمُحَمَّد صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَ سَلَّمَ خَصِیماً، وَ بِجَبْرَئِیلَ ظَهِیراً، وَ سَیَعْلَمُ مَنْ سَوّی لَکَ وَ مَکَّنَکَ مِنْ رِقابِ المُسْلِمِینَ، بِئْسَ لِلظّالِمِینَ بَدَلاً، وَ اَیُّکُمْ شَرٌّ مَکاناً، وَ اَضْعَفُ جُنْداً».
(خدایا! حقّ ما را بستان و از ستمگرانِ بر ما، انتقام بگیر و خشمت را بر آن کس که خون ما را بر زمین ریخت و حامیان ما را کشت فرو فرست.
[ای یزید] به خداسوگند [با این جنایت] جز پوست خود را ندریدی و جز گوشت خود را نبریدی و در حقیقت خود را نابود کردی؛ به یقین با حمل باری که ـ از ریختن خون فرزندان رسول خداو هتک حرمت آن حضرت در ارتباط با خاندان و جگر گوشه هایش ـ بر دوش داری، بر رسول خداوارد خواهی شد؛ در آن جا خداوند آنان را گرد خواهد آورد و پریشانی آنها را بر طرف خواهد ساخت و داد آنها را بستاند [آری] «گمان مبر آنان که در راه خداکشته شده اند، مرده اند، بلکه زندگان جاویدند و نزد پروردگارشان روزی می خورند». همین بس که در دادگاهی حاضر شوی که داورش خداست و رسول خدامعارض تو و جبرئیل گواه و پشتیبان او.
@asharmadahiii