فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نظر خواننده معروف غربی درباره نگاه متمدنانه غرب به زنان☹️
بعد یه عده مثل مسیح علینژاد و نوچههاش از آمریکا پول میگیرن که ایران بشه مثل غرب
#حجاب
#چرا_حجاب
#کلاس_چرا_حجاب
🌺 eitaa.com/Kelasecherahejab
سلام
شبتون به خیر
از حرم برمیگشتم، یه آقای دست فروش که بار باقالی داشتن پشت پارکینگ بست شیخ طوسی وایساده بودن باقالی میفروختن
دور گاریشون پر آدم بود.
ایشون دو سه تا کار قشنگ میکردن.
چی؟!👇
کلاس چرا حجاب
سلام شبتون به خیر از حرم برمیگشتم، یه آقای دست فروش که بار باقالی داشتن پشت پارکینگ بست شیخ طوسی وای
اول اینکه باقالیشونو ارزون میفروختن
سه تومن و پنج تومن
در حالیکه خیلی جاها همون باقالی رو ده تومن میدن، مثِ شهربازی مشهد و..
دو اینکه بسیار خوش برخورد بودن و با عرب و عجم و ترک و لر و اصفهانی و.. بسیار با احترام برخورد میکردن،
سه اینکه همراه ظرف باقالی به همه یک کیسه فریزر کوچک میدادن برای زباله و به همه میگفتن اینم برای زبالش😊👌
واقعآ ایشون کارشون ای ول داره
خیلی کار زیبایی انجام میدن،
خیلی شایسته ی تحسینن،
خیلی ثواب داره کارشون،
کلاس چرا حجاب
اول اینکه باقالیشونو ارزون میفروختن سه تومن و پنج تومن در حالیکه خیلی جاها همون باقالی رو ده تومن م
اینم یه نوع امر به معروفه ها👆
کلاس چرا حجاب
اینم یه نوع امر به معروفه ها👆
امر به معروف که همیشه درباره حجاب و نماز و اینا نی..
بعد شیوه امر به معروف ایشونم بسیار جالبه
همیشه کنار باقالی فروشی، پره از پوست باقالی، اما ایشون با ایده ی مفیدشون به زیباسازی شهر کمک کردند..
ایشون با این کار به ظاهر سادشون فرهنگ سازی هم کردند..
کلاس چرا حجاب
امر به معروف که همیشه درباره حجاب و نماز و اینا نی.. بعد شیوه امر به معروف ایشونم بسیار جالبه همیشه
همه میتونیم در هر جایگاه و شغلی که هستیم آمر به معروف باشیم..
میتونیم با کارهای به ظاهر ساده و کوچک و خلاقیت ، نتایج بزرگ و ارزشمند رقم بزنیم.
کلاس چرا حجاب
صفای دیدن شش گوشهی تو...میارزد..بر همه دار و ندار کلّ عالَم کاش میشد قسمت ما؛یااباعبدالله!❤️
در حدود هشتاد سال قبل شخص مؤمن و معتقدی بنام کربلایی جلیل خان نظری اهل کازرون در کوی گنبد ساکن بود که سراسر قلبش مملوّ از محبت ائمه اطهار و امام عصر علیهم السلام بود و به یاد مصائب معصومین همیشه گریان بود.
جمعی از دوستان و همسایگان او را تشویق می کنند تا با قافله ای که عازم کربلا بود همراه شده و به زیارت امام حسین علیه السلام برود. او در مقابل اصرار همسایگان و دوستان گفت: من که پول ندارم به کربلا بروم و الّا حتما می رفتم
جمعی گفتند: چرا از فلانی که شخص سرمایه داری است وام قرض الحسنه نمی گیری؟ کربلایی جلیل با خود گفت: مثل اینکه امام حسین علیه السلام ما را دعوت کرده، لذا برای گرفتن قرض الحسنه به تجارتخانه آن فرد ثروتمند رفت و از او درخواست وام کرد.
اما او در جوابش گفت: امام حسین سیّدی بود که با شاه زمان خودش جنگید و در آخر کشته شد! من پول برای سفر زیارت نمی دهم! کربلایی جلیل وقتی این برخورد را از او دید بسیار ناراحت شد و بدون هیچ گفتگویی به منزل برگشت.
بلافاصله خبر آوردند که آن حاجی سرمایه دار سکته کرده و لب و دهانش به کلی کج شده و از حالت طبیعی خارج است!!! این خبر در سراسر کازرون پخش شد، هرچه دکتر آوردند او معالجه نشد تا جایی که خودش گفت: دوای درد من پیش کربلایی جلیل است.
آنگاه کربلایی جلیل را آوردند، حاجی به او گفت: بخدا قسم من از گفته خودم پشیمانم، غلط کردم، تو مرا ببخش.
کربلایی جلیل رو به قبله نمود و برای او دعا کرد، سپس رو کرد بطرف کربلا و از امام حسین علیه السلام شفای او را تمنا کرد و گفت: یا امام حسین او توبه کرده، به مادرت قسم که او را ببخش و سلامتش کن.
همه ریش سفیدهای محله گنبد می گویند: ما شاهد بودیم که بدون هیچ دوا و دارویی او شفا پیدا کرد و سالم شد.❤️
. و از آن پس او هم از بی ادبی خود پشیمان شده و دائم خدا را شکر می کرد و تصمیم گرفت که به همراهی زائرین و کربلایی جلیل به زیارت عتبات عالیات برود
کاروان راه افتاد، قسمتی از راه را زائران با کشتی رفتند. در میان زائران مادری با فرزند دوازده سیزده ساله اش نیز مشاهده میشد، در بین راه این نوجوان همینطور که جواز و گذرنامه خود و مادرش در دستش بود به عرشه کشتی آمد تا دریا و امواج آن را تماشا کند که ناگهان برگه ها از دستش داخل آب دریا افتاد و ناپدید شد.
نوجوان با مادرش حسابی ناراحت شدند و گریه کردند. کربلایی جلیل آنها را دلداری می داد و می گفت: خود امام حسین علیه السلام کارها را درست می کند.
پس از آنکه از کشتی پیاده شدند مقداری از راه هم با قطار رفتند و پس از پیاده شدن از قطار، شخصی گفت: مبادا کسی جواز نداشته باشد، کمی جلوتر ما را بازرسی می کنند اگر کسی جواز نداشته باشد او را به زندان بغداد می فرستند.
اینجا آن مادر و پسر باز گریه کردند و حالشان خیلی پریشان تر شد. کربلایی جلیل هم دلش شکست و حسابی گریه کرد و به امام زمان ارواحنا فداه متوسّل شد.
در همین لحظات بود که ناگهان صدایی به گوش کربلایی رسید، دقت کرد، مثل اینکه کسی می فرمود: من تذکره کربلا صادر می کنم، من جواز کربلا می دهم! کربلایی با تعجب فراوان بسوی صدا دوید
چشمش به جمال سیّد بزرگواری روشن شد که چهره اش بسیار نورانی و دلربا بود و در صورتش یک خال سیاه دیده میشد.
کربلایی آمد، آن آقای بزرگوار فرمود: کربلایی جواز می خواهید؟
عرض کرد: بله آقا. حضرت دست مبارکشان را زیر عبا برده و دو تذکره کربلا به او داد.
کربلایی گفت: آقاجان چه مبلغی باید بپردازم؟ حضرت فرمودند: هرقدر دوست دارید. کربلایی خواست پول از کیسه در بیاورد که پولها به زمین ریخت،...خم شد و پولها را از زمین برداشت و دو دستی در مقابل آقا گرفت و گفت: بفرمایید، اما هیچ کس آنجا نبود!
کربلایی جلیل دوان دوان در پی آقا می گشت و صدا می کرد: این آقایی که جواز کربلا می فروخت کجا رفت؟
شخصی به کربلایی گفت: از شما بعید است که ما را مسخره کنی! مگر کسی اینجا جواز می فروشد؟
جواز که خرید و فروشی نیست، گرفتن تذکره دهها شرط سخت دارد و باید در ادارات دولتی تهیه شود. چه کسی این جوازها را به شما داده که دنبالش می گردید؟
سایر همراهان دور کربلایی را می گیرند و می گویند این جوازها را از کجا آوردی؟
او جریان را تعریف می کند و وقتی جوازها را به آن مادر و پسرش نشان می دهد با کمال تعجب می بینند که اسم آن دو نفر در آن دو جواز نوشته شده،
در حالی که کربلایی هم اسم آنها را نمی دانسته است! اینجا بود که همه متوجّه شدند که این عنایتی از طرف حضرت صاحب العصر و الزمان بوده و کربلایی جلیل توفیق ملاقات آن حضرت را پیدا کرده ولی ایشان را نشناخته است.
#حجاب
#چرا_حجاب
#کلاس_چرا_حجاب
🌺 eitaa.com/Kelasecherahejab
کلاس چرا حجاب
صفای دیدن شش گوشهی تو...میارزد..بر همه دار و ندار کلّ عالَم کاش میشد قسمت ما؛یااباعبدالله!❤️ در
یا امام زمان ما هم جوازمون رو گم کردیم..😭
خیلی پریشانیم..😭😭😭😭
دلمون شکسته..😭😪😪😪
به شما متوسّل میشیم آقا جان😭😭😭😭
ای آقاییکه تذکره ی کربلا صادر میکنین..😭
به ما هم با دستان مبارکتان تذکره ی کربلا بدید..😭😭😭
کلاس چرا حجاب
یا امام زمان ما هم جوازمون رو گم کردیم..😭 خیلی پریشانیم..😭😭😭😭 دلمون شکسته..😭😪😪😪 به شما متوسّل میشیم
شب جمعه
به عشق ڪربلایت
دیده بر هم می گذارم
دلم را دست رویا می سپارم
ڪه شاید
بر ضریحت یابن الزهرا
سر گذارم
4_359326163803309163.mp3
17.82M
شب جمعه ها دل من هم پیش حسینه
شب جمعه ها آرزوم بین الحرمینه
منم باید برم..
هدایت شده از دلنوشتهها
#عبدآلودهپشیمانشدهتحویلبگیر
دلم سنگه و وقت روضه بارون میشه...
گنهکارم آقا گاهی وقتا پشیمون میشه!💔😓
🌸 @delneveshtehaa