🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸
🌸🌱🌸
🌱🌸
🌸
#یادت_باشد🌱
قسمت 62
حمیدازباشگاه تماس گرفت که دیرترمی آید.برای اینکه ازتنهایی حوصله ام سرنروددوباره رفتم سراغ بوفه.
حمیدکه آمد،پرسیدم:"داخل خونه چی عوض شده؟"نگاه کردوگفت:"بازهم چیدمان وسایل بوفه!توی این خونه به جزاین کمدوتغییروسایل بوفه کار
دیگه ای نمیشه کرد."هردوخندیدیم.حواسش به این چیزهابود.
خانه به حدی کوچک بودکه نمیشدتغییرآنچنانی درچیدمان وسایل آن ایجادکنیم.برایم خیلی جالب بود.کوچکترین تغییری درخانه میدادم متوجه میشد.
گفتم:"حمیدجان!تاتوبری زباله هاروببری سرکوچه،من سفره ی شام روانداختم."داشت توی آشپزخانه زباله هاراجمع میکردکه دوستم تماس گرفت.مشغول صحبت بادوستم شدم.ازهمه جامیگفتیم ومیشنیدیم.حمیدآشغال به دست جلوی من ایستاده بود.باصدای آرام گفت:"حواست باشه تواین حرف هایه وقت غیبت نکنین.
"باایماواشاره خیالش راراحت کردم که:"حواسم هست عزیزم."ازغیبت خیلی بدش می آمدومتنفربود.به کوچکترین حرفی که بوی غیبت داشت واکنش نشان میداد.سریع بحث راعوض میکرد.دوست نداشت درموردکسی حرف بزنیم که الان درجمع مانبود.
میگفت:"بایدچندتاحدیث درباره ی غیبت پرینت بگیرم،بزنم به درودیوارخونه تاهروقت می بینیم یادمون باشه یه وقت ازروی حواس پرتی غیبت نکنیم."
تلفن راکه قطع کردم،سفره راانداختم.حمیدخیلی دیرکرد.قبلاهم برای بیرون بردن زباله هاچندباری دیرکرده بود.
درذهنم سوال شدکه علت این دیرآمدن هاچه میتواندباشد،ولی نپرسیده بودم،امااین بارتاخیرش خیلی زیادشده بود.
وقتی برگشت،پرسیدم:"حمید!آشغالهارومیبری مرکزبازیافت سرخیابون این همه دیرمیای؟!"
زیادمایل نبودحرف بزند.اصرارمن راکه دیدگفت:"راستش یه مستمندی معمولاسرکوچه می ایسته.
من هربارازکنارش ردبشم سعی میکنم بهش کمک کنم،اماامشب چون پول همراهم نبودخجالت کشیدم که اون آقاروببینم ونتونم بهش کمک کنم.برای همین کل کوچه رودورزدم تاازسمت دیگه برگردم خونه که این مستمندرونبینم وشرمنده نشم!"
ازاین کارهایش فیوزمی پراندم.این رفتارهاهم حس خوبی به من میداد،هم دروجودم ترس ودلهره ایجادمیکرد.احساس خوب ازاینکه همسرم تااین حدبه چنین جزییاتی دقت نظرداردودلهره ازاینکه حس میکردم شبیه
دونده هایی هستیم که داخل یک مسابقه شرکت کرده ایم.
من افتان وخیزان مسیررامیروم،ولی حمیدباسرعت ازکنارمن ردمیشود.ترس داشتم که هیچوقت نتوانم به همین سرعتی که حمیدداردپیش میرودحرکت کنم.
داشتیم شام میخوردیم،ولی تمام حواسم به حرفهایی بودکه بادوستم زده بودیم.سرموضوعی برای یک بنده خدایی سوءتفاهم به وجودآمده بود.ازوقتی که دوستم پشت تلفن این مسیله رامطرح کرد،نمیتوانستم جلوی ناراحتی خودم رابگیرم.
وسط غذاحمیدمتوجه شد.نگاهی به من کردوگفت:"چیزی شده فرزانه؟سرحال نیستی."گفتم:"نه عزیزم،چیزمهمی نیست.شامت روبخور."بامهربانی دست ازغذاخوردن کشیدوگفت:"دوست داری بریم
تپه ی نورالشهدا؟"
هروقت اتفاقی پیش می آمدکه من ازحرف یارفتارکسی ناراحت میشدم،حمیدمتوجه دلخوری من میشد،ولی اصراری نداشت که برایش کل ماجراراتعریف کنم.
اعتقادداشت اگریک طرفه تعریف کنم غیبت محسوب میشود،چون طرف مقابل نیست که ازخودش دفاع کند.برای این که من راازاین فضادورکندباهم به تپه ی نورالشهدامیرفتیم.
سوارموتورراهی فدک شدیم.کنارمزارشهدای گمنام نشستیم.کمی گریه کردم تاآرام بشوم.حمیدبدون این که من راسوال پیچ کند،کنارم نشست.گفت:"توروبه صبردعوت نمیکنم،بلکه به رشددعوتت میکنم.
نمیشه که کسی مومن رواذیت نکنه.اگرهم توی این ناراحتی حق باخودته سعی کن ازته دل و
بی منت ببخشی تانگاهت نسبت به اشخاص عوض نشه واحساس بدی بهشون نداشته باشی اگه تونستی این مدلی ببخشی،باعث میشه رشدکنی.
"بعدهم باهمان صدای دلنشینش شروع کردبه خواندن زیارت عاشورا.حال وهوایم که عوض شددوری زدیم،بستنی خوردیم،کلی شوخی کردیم وبعدهم به خانه برگشتیم.
اواخردی ماه حمیدبه ماموریتی ده روزه رفته بود.کارهای خانه راانجام دادم وحوالی غروب راهی خانه ی پدرم شدم.حال وحوصله ی
خانه ی بدون حمیدرانداشتم.
هنوزچای تازه دمی که مادرم ریخته بودرانخورده بودم که برف شروع به باریدن کرد.یادخانه ی خودمان افتادم.سقف خانه نم داده بودوموقع بارندگی آب چکه چکه داخل اتاق می آمد.
کمی که گذشت،حسابی نگران شدم.
به پدرم گفتم:"بایدبرم خونه.میترسم بااین بارندگی آب کل زندگی روببره."باباگفت:"حاضرشوخودم میرسونمت."سوارماشین شدیم وسریع راه افتادیم.به خاطربارش برف همه ی خیابان هاازشدت ترافیک قفل شده بود.
ادامه دارد...
📚 @ketab_Et
[ سلوک با همسر ]
📙معرفی کتاب👇
🔹همه موضوعات و مسائلی که می تواند مبتلابه یک زندگی زناشویی و خانوادگی باشد و در تعاملات روزمره اعضای خانواده رخ دهد در این کتاب مطرح شده و آنگونه که مورد پسند سبک زندگی اسلامی است به آن پرداخته شده است.
#سلوک_با_همسر
📚 @ketab_Et
[جنة العاصمة]
✍معرفي کتاب👇
این کتاب مجموعهای از اخبار و روایات درباره مناقب و زندگانی آن حضرت است که به سبک قدیم نوشته شده و متن عربی روایات و اشعار را نیز آورده است. هدف از این اثر، ارائه و جمع آوری قسمتی از تاریخ و فضائل حضرت زهرا سلام الله علیها است.
کتاب حاضر از ۱۷ فصل تشکیل شده که هر فصلی مشتمل بر مباحث و دستههای مختلف حدیثی است
#جنة_العاصمة
📚 @ketab_Et
[ دُعا ]
📙معرفی کتاب👇
معرفی کتاب دعا چیســت و چه انواع و مصادیقی دارد؟ خدا را چگونه بخوانیم و در دعاها از او چه بخواهیم؟ آیا دعا رقیب ابزارهای مادی اســت یا در طول آنها؟ آیا دعا همیشــه با حاجت خواســتن همراه است؟ ضرورتاً آداب و شرایط دعا و شــرایط استجابت آن چیست؟ وجوه معنایی استجابت دعا چیست؟ بهترین زمانها و موقعیتها برای دعا چه زمانهایی هســتند؟ دعا چه فواید و دستاورهایی برای آدمی دارد؟ و... . اینها بخشی از مهمترین مسائلی است که در این اثر از لسان رهبر معظم انقلاب اســلامی مورد تبیین و تحلیل قرار گرفته است. انتشــارات انقلاب اسلامی در قالب کتابی جامع و قابل اســتفاده با عنوان «دعا از منظر حضرت آیت الله العظمی خامنه ای رهبر معظم انقلاب اســلامی»، مباحث مربوط به دعا و ذکر و مناجات و جایگاه آن در منظومه ی عقاید الهی را در بیانات ایشان منتشر کرده است. این اثر در پنج فصل کلی گردآوری و تدوین شده است.
#دعا
📚 @ketab_Et
[نَهجُ الحَیاة، ]
📙معرفی کتاب👇
موضوع کلی : فرهنگ سخنان فاطمه(س)، کتابی که راه و رسم زندگی را از سخنان حضرت زهرا(س) استنباط میکند.
مخاطب وگروه سنی : بزرگسالان
خلاصه ای از کتاب :هدف اصلی این کتاب، معرفی الگوهای اصیل و ارزشهای ناب اسلامی به زنان و نسل جوان معاصر دانسته شده است تا آشنایی با زندگی و گفتارهای حضرت زهرا(س)، بتوانند بایدها و نبایدها را دریابند.
#نحجة_الحیاة
📚 @ketab_Et
💠قالَ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : قَيِّدُوا العِلمَ . قيلَ : و ما تَقييدُهُ ؟ قالَ : كِتابَتُهُ .
منية المريد : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : علم را در بند كشيد. عرض شد: در بند كشيدن آن چگونه است؟ فرمود: با نوشتن آن.
📚منية المريد : 340.
📚 @ketab_Et
[همه افتخارات من]
📙معرفی کتاب👇
کتاب همه افتخارات من، نوشتهٔ عبدالحسین فخاری است. این کتاب با تأکید بر نقش خانواده و جامعه در تربیت دینی نسلهای آینده، به بررسی جنبههای گوناگون این امر و راههای درست ترویج آن میپردازد. همه جوامع از اهمیت هویت و شخصیت سخن میگویند و منظورشان داشتن انسانهای قوی، استوار، محکم و سازنده ای است که برای خود، خانواده و جامعه و فرهنگشان افتخارآفرین باشند. انسانهایی که تحت تأثیر جریانات فرهنگی بیگانه، هویت خود را نبازند و استوار بایستند و با هر موجی به اینسوی و آنسوی نلغزند. چنین شخصیتهایی، چگونه ساخته میشوند و نقش خانواده و مربیان و جامعه در تکوین هویت و شخصیت آنها چیست؟
گزیده✂️کتاب
ما از پدران خود یک کشور باستانی، بزرگ، مستقل، مسلمان، شیعه با فرهنگی غنی و آثاری جاودانه، ارث برده ایم. آیا نباید این میراث را بشناسیم و ارج نهیم و حفظ کنیم و با امانت به نسل بعد بسپاریم؟ مباد از این میراث چیزی بکاهیم یا ضایع کنیم یا آن را به دشمن سپاریم. ایرانیان پیش از اسلام، آثاری داشتند که کم و بیش محفوظ مانده است و بعد از اسلام، در رشد و تعالی این دین و بارورکردن فرهنگ و علوم انسانی بر اساس تعالیم آن، نقش اساسی ایفا کردند و در بسیاری زمینه ها از اعراب جلو افتادند. همچنین، آنان به عنوان حلقه واسط در تفکیک اسلام از عرب و سازگاری اندیشه های ایرانی و اسلامی و ارتقا و اعتلای آن نقش مهمی داشتند. آنها گذشته باستانی...
#همه_افتخارات_من
📚 @ketab_Et
[ ناتا ]
📙معرفی کتاب👇
📌 کتاب «ناتا»، رمانی تاریخی-مذهبی از صدر اسلام است که از بردگی تا کنیزی و همسایگی با اهل بیت (ع) یکشخصیت را به تصویر میکشد. با ترسیم واکنشهای شخصیتهای مختلف داستان، وقایع این برهه از تاریخ اسلام در این کتاب به نمایش گذاشته شده است زهرا(س) دخت نبی اکرم(ص) نویسنده کتاب ناتا درگفتگو با خبرنگار ما به معرفی این کتاب پرداخت و گفت: کتاب ناتا داستان زندگی یک دختربچه است که در دوران کودکی به علت فقر توسط پدرش به فروش میرسد و از آفریقا به عربستان آورده میشود. ورود این کنیز به شهر مدینه اندکی قبل از ورود پیامبر اکرم(ص) به این شهر است.
#ناتا
📚 @ketab_Et
[ دفتر خاطرات فضه ]
📗 معرفی کوتاه کتاب👇
کتاب داستانی است که از زبان خود فضه یعنی کنیز حضرت زهرا «س» میخوانیم. این دفتر گزیدههایی از روزشمار زندگی او با حضرت زهرا «س)» است که برای ما به یادگار مانده است.
📖 قطعهی کوتاه کتاب
نمیدانم ماجرای حمله اهل سقیفه به خانه حضرت زهرا علیهاالسلام را چگونه بگویم؟ با یادآوری آن روزهای هولناک دلم میلرزد. اما بگذارید از حساسترین صحنههای آن روز بگویم. عدهای از اهل سقیفه پشت درب خانه آمدند و به شدت در را کوبیدند. من خدمتکار این خانه بودم و باید خود را سپر بلا میکردم. این بود که پیش از همه خود را پشت در رساندم و گفتم: کیستی؟
پاسخ داد: به علی بگو: سخنان باطل خود را رها کن و برای طمع در خلافت با نفس خود لجاجت مکن! امر خلافت برای تو نیست، بلکه برای آن شخصی است که مسلمانان انتخاب کردهاند و بر او اتفاق نظر دارند. من که از گستاخی و بیپروایی او ناراحت شده بودم گفتم: امیرالمؤمنین ازشما روی گردان است...
#دفتر_خاطرات_فضه
📚 @ketab_Et
[ گردان قاطرچی ها ]
📙معرفی کتاب👇
در این رمان ماجرای چند رزمنده روایت می شود که سرپرستی یک گردان قاطر را در دست می گیرند تا آذوقه و مهمات مورد نیاز عملیات رزمندگان را از این طریق به بالای کوه منتقل کنند.
این اثر پس از کسب موفقیت های پی در پی در جشنواره های مختلف به ویژه دریافت جایزه کتاب فصل، در مراکز فرهنگی، هنری کانون پرورش فکری نیز از سوی مخاطبان نوجوان با استقبال گسترده ای روبرو شد.
گزیده ✂️کتاب
قاطرها که آسوده در حال استراحت و یا خوردن علف و نان خشک بودند، یک آن وحشی شدند. سیاوش دوید طرف کوسه جنوب و یک لگد به شکم او زد و هوایی شلیک کرد. کوسه جنوب هم نه گذاشت و نه برداشت و یک جفتک سهمگین درست به تخت سینه سیاوش شلیک کرد! سیاوش شوت شد و هنوز در هوا بود که قزمیت هم او را مهمان جفتک خود کرد. سیاوش به طرف دیگر پرت شد و باز هم در هوا پیکان یک کله جانانه به شکم سیاوش کوبید. سیاوش قبل از این که روی زمین پر از سرگین و خیس ادرار و علف های خیس بو گرفته سقوط کند، از هوش رفته ...
#گردان_قاطرچی_ها
📚 @ketab_Et
[ بدانید من فاطمه هستم ]
📗 معرفی کتاب👇
کتاب «بدانید من فاطمه هستم» نقش و جایگاه حضرت زهرا (س) را از تولّد تا شهادت ایشان و پس از آن، بررسی میکند. این کتابِ چهارده فصلی شاملِ سرگذشت، شخصیّت، اسرار زندگی و جایگاه حضرت فاطمه زهرا (س) است و مستند به آیات، احادیث و روایات است.
این کتاب با هدفِ شناخت بخش کوچکی از جنبههای شخصیّتی و مقام والای «حضرت فاطمه (س)» و روشنگری دربارهی بسیاری شبهات و مجهولات مربوط به ایشان نگاشته شده است.
«شخصیّت حضرت زهرا (س) در کلام وحی»، «ولایت حضرت فاطمه (س)»، «اسرار و آثار حضرت فاطمه زهرا (س)»، «کرامات و معجزات حضرت فاطمه (س)» و «دفاع حضرت فاطمه (س) از امامت و امام خویش»، از محورهای اصلی کتاب است.
#بدانید_من_فاطمه_هستم
📚 @ketab_Et