[کارتابل]
📙معرفی کتاب👇
کتاب کارتابل نوشته محمدرضا حدادپور توسط انتشارات حداد منتشر شده است. در کتاب کارتابل، به تشریح و بررسی یکی از روش های نفوذ در سیستم دفاعی و برنامهریزی نظامی پرداخته شده است و پرده از برخی شیوهها و شگردهای مورد استفاده آنان برداشته شده و از میزان اثرگذاری چنین افرادی در سطوح بالای اقتصادی دفاعی و نظامی سخن گفته شده است.
گزیده✂️کتاب
با گسترش صنایع و پیشرفت تولید و تبادل کالا، همکاریهای اقتصادی از مرز کشورها گذشته و شرکت های صنعتی و تجاری بین المللی به وجود آمدهاند. حضور هیئتهای تجاری و صنعتی در کشورهای بیگانه نیز امری عادی و معمولی شده است و مردم حضور افراد خارجی را با عناوین اقتصادی در کشورشان پذیرا شدهاند. این موضوع شبکههای جاسوسی را به این اندیشه رهنمون کرده است که از عناوین اقتصادی، جهت پوشش جاسوسی خود سود جویند.سازمانهای جاسوسی علاوه بر استفاده از هیئت های اقتصادی برای جمع آوری اطلاعات، ماموران خود را نیز با عناوین اقتصادی به کشورهای هدف گسیل می دارند.
#کارتابل
📚 @ketab_Et
[حاج قاسمی که میشناسم]
📙معرفی کتاب👇
سال 61 در حمدیهی اهواز، شروع دوستی رقم خورد. قاسم سلیمانی، فرمانده تیپ ثارالله، سخنران بود و علی شیرازی، روحانی گردان شهید باهنر، شنونده. همانجا عشق حاجقاسم به دلش نشست. فروردین 65 دوستی شکل همکاری به خود گرفت و حاجقاسم، مسئولیت تبلیغات لشکر را به علیشیرازی سپرد. پس از جنگ همراهی ادامه داشت تا اینکه در سال 1390 به خواست سردار سلیمانی، علیشیرازی مسئول نمایندگی ولیفقیه در نیروی قدس شد و هشتسال از پرفراز و نشیبترین روزهای جبهه مقاومت را با حاجقاسم همراه ماند. حجتالاسلام والمسلمین علی شیرازی در «حاج قاسمی که من میشناسم» خاطرات نزدیک به چهل سال رفاقت با شهید حاجقاسم سلیمانی را بازگو کرده است.
#حاج_قاسمی_که_من_میشناسم
📚 @ketab_Et
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸
🌸🌱🌸
🌱🌸
🌸
#یادت_باشد🌱
قسمت 59
خیلی خوشش می آمد.میگفت نوشته هایت هرچندکوتاه است،اماتمام خستگی راازتنم بیرون می برد.
می گفت یک روزبااین نوشته هاغافلگیرت میکنم!برای شرکت دردوره ی یک روزه بایدبه تهران میرفتم.برای ناهارحمیدلوبیاپلودرست کردم وبعددریادداشتی برایش نوشتم:"حمیدعزیزم!سلام.امروزمیرم تهران وتاغروب برمیگردم.وقتی داری غذاروگرم میکنی،مراقب خودت باش.سلام من روحسابی به خودت برسون!"
یادداشت راروی دریخچال چسباندم وازخانه بیرون زدم.دوره زودتراززمان بندی اعلام شده تمام شد.ساعت حوالی شش بودکه داخل کوچه بودم.بچه هاداخل کوچه فوتبال بازی میکردند.
پیرمردمسن همسایه هم مثل همیشه صندلی گذاشته بودوجلوی درنشسته بود.ازکنارش که میخواستم ردبشوم یادحرف حمیدافتادم وبااوسلام واحوالپرسی کردم.پیش خودم گفتم حتماالان حمیدخوابیده برای همین زنگ دررانزدم.
کلیدانداختم وآمدم بالا.درراکه بازکردم عینهودودکش کارخانه دودبودکه زدتوی صورتم.داشتم خفه میشدم.چشم چشم رانمیدید.چون پاییزبودهوازودتاریک میشد.تنهاچیزی که میدیدم نورکامپیوترداخل اتاق بود.
وقتی داخل اتاق شدم حمیدرادیدم که بی هوا
پشت کامپیوترنشسته بود.من راکه دیدسرش رابلندکردوتازه متوجه این همه دودشد.گفتم:"حمید!اینجاچه خبره؟حواست کجاست آقا؟این دودبرای چیه؟غذاخوردی؟"گفت:"نه،نخوردم."بعدیکهوبا
گفتن این که"وای!غذاسوخت"دویدسمت آشپزخانه.ازساعت دوونیم که حمیدآمده بوداجاق گازراروشن کرده بودتاغذاگرم بشود.
بعدرفته بودسرکامپیوتروپروژه ی دانشگاهش.آن قدرغرق کارشده بودکه فراموش کرده بوداجاق گازراروشن کرده است.غذاکه جزغاله شده بودهیچ،قابلمه هم سوخته بود!شانس آورده بودیم خانه آتش نگرفته بود.میدانستم چون غذالوبیاپلوبود،فراموش کرده،وگرنه اگرفسنجان بودمهلت نمیدادغذاگرم بشود.همان جاسراجاق گازمیخورد!
پاییزسال93هردودانشگاه میرفتیم معمولاعصرهاحمیدپشت کامپیوترمینشست ودنبال مقاله وتحقیق وکارهای دانشگاهش بود.نیم ساعتی بودکه حمیدپشت سیستم نشسته بود.داخل اتاق رفتم وکمی اذیتش کردم.نیم ساعت بعددوباره رفتم داخل اتاق واین بار
چشم هایش رابستم.
گفتم:"کافیه حمید.بیابشین پیش من.این طوری ادامه بدی خسته میشی."میخواستم باشوخی وخنده درس خواندن رابرایش آسان کنم.
من هم که پشت کامپیوترمی نشستم همین ماجراتکرارمیشد.
حمیدهرنیم ساعت ازداخل پذیرایی صدایم میکرد:"عزیزم بیامیوه بخوریم.دلم برات تنگ شده!"کمی که معطل میکردم،می آمدکامپیوترراخاموش میکرد.دنبالش میکردم.میرفت داخل راهروقایم میشد.میگفت:"خب من چه کارکنم؟هرچی صدات میکنم میگم دلم تنگ شده نمیای!"
ترم های آخررشته حسابداری مالی بود.درسهای هم راتقریباحفظ بودیم.حمیدبه کتابهاودرسهای من علاقه داشت وگاهی جزوات من رامطالعه میکرد.من هم دردرس ریاضی سررشته داشتم.گاهی ازاوقات معادلات امتحانی راحل میکردوبه من نشان میدادتاآنهاراباهم چک کنیم.
موضوع پروژه ی پایان ترمش درخصوص"نقش خصوصی سازی درحسابرسی های مالی"بود.
بعضی ازهم دانشگاهی هایش بادادن مبالغی پروژه های آماده راکپی برداری میکردند،نمره ای میگرفتندوتمام میشد،ولی حمیدروی تک تک صفحات پروژه اش تحقیق و
جست وجوکرد.
چون دوره ی پایان نامه نویسی راگذرانده بودم،تاجایی که میتوانستم کمکش کردم.بین خودمان تقسیم کارکرده بودیم؛
کارهای میدانی وتحقیق وپرسش نامه هاباحمیدوکارتایپ ودسته بندی ومرتب کردن موضوعات بامن بعدازتلاش شبانه روزی،وقتی کارتمام شدماحصل کاررابه استادخودمان نشان دادم.اشکالات کارراگرفتیم.حمیدپروژه رابانمره بیست دفاع کرد.نمره ای که واقعاحقیقی بود.
فردای روزی که حمیدازپروژه اش دفاع کرد،هردوی ماسرماخورده بودیم.آب ریزش بینی وسرفه ی عجیبی یقه ی ماراگرفته بود دکتربرایمان نسخه پیچید.
داروهاراکه گرفتیم،سوارتاکسی شدیم تابه خانه برویم.راننده نوارروضه گذاشته بود.ماهم که حالمان خوب نبود.دایم یاسرفه میکردیم یا
بینی مان رابالامی کشیدیم.
راننده فکرکرده بودباصدای روضه ای که پخش میشودگریه میکنیم!
سرکوچه که رسیدیم حمیددست کردتوی جیب تاکرایه بدهد.
راننده گفت:"آسید!مشخصه شماوحاج خانم حسابی اهل روضه هستین.کرایه نمیخوادبدین فقط مارودعاکنین."حتی توقف نکردکه ماحرفی بزنیم.بعدهم گازش راگرفت ورفت.من وحمیدنشستیم کنارجدول ونیم ساعتی خندیدیم.نمی توانستیم جلوی خنده خودمان رابگیریم.
ادامه دارد...
📚 @ketab_Et
[شاید پیش از اذان صبح]
📙معرفی کتاب👇
🌹دلنوشته هایی از احمد یوسف زاده برای حاج قاسم سلیمانی
💠نویسنده، این گونه کتاب را آغاز می کند:
کجاست یوسف مجروح پیرهن چاکم
که باد از دل صحرا می آورد بوش
فاضل نظری
سالهایی که می جنگید ، دعای خیر و نگاه ترسانم دنبالش بود.که جانش از بلا دور باشد . خودش اما ، نگاهش جایی دیگر بود.و سرانجام خداوند او را که می جنگید ،.بر ما که نشسته بودیم با پاداش شهادت برتری داد. در دلنوشته هایم برای حاج قاسم ، ترجیح دادم مستقیم با خودش حرف بزنم چون گمان نمیکنم مرده باشد. این کتاب را به دو مرد تقدیم می کنم:
به شهید حسین پورجعفری که شانه به شانه قاسم تا نفس آخر رفت ، و به یار سفر کرده ام زنده یاد محمد صالحی یکی از آن بیست و سه نفر که وقتی خبر انفجار در فرودگاه بغداد را شنید بیمار بود و به سختی می توانست حرف بزند ، اما همه سعی خودش را کرد که به من بگوید:
«احمد …برای … حاج قاسم … بنویس ! »
#شاید_پیش_از_اذان_صبح
📚 @ketab_Et
[فاطمه سلام الله علیها]
📙معرفی کتاب👇
کتاب «فاطمه سلام الله علیها» شامل 22 بخش است که در قالب شعر و با زبانی ساده حضرت فاطمه زهرا(س) را به کودکان معرفی می کند. امید قلب ما، ماه شب چهارده، هدیه خدا، گردنبند، مثل پدر، شعر شیرین، تسبیح گلی،فدک،کوثر،شهدای احد، کودک یتیم، در کنار تنور، امدادگر میدان جنگ، پرتلاش، مادر بابا و گدای گرسنه عناوین بعضی از شعرهای کتاب فاطمه سلام الله علیها است
#فاطمه_سلام_الله_علیها
📚 @ketab_Et
[فاطمه علی است]
📙معرفی کتاب👇
کتاب فاطمه علی است، مجموعه داستانهای کوتاهی از سبک زندگی علی(علیهالسلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) را شامل میشود. داستانهای این کتاب در چهار فصل تنظیم شده است. فصل اول «تولد دو نور» به داستان ولادت و بالندگی آن دو معصوم میپردازد. در فصل دوم به نام «پیوند دو دریا» ماجراهای شورانگیز وصلت آن دو نور را میخوانیم. در سومین فصل که «داستان زندگی» نام دارد کاممان با داستانکهایی از زندگی و سلوک آن دو چراغ هدایت شیرین میشود. فصل آخر حین و بعد از شهادت مظلومانه حضرت زهرا (س) را روایت میکند و «در فراق یار» نام دارد.
#فاطمه_علی_است
📚 @ketab_Et
┄┅═✧❁•🔹🔹•❁✧═┅┄
📚عشق به کتاب و مطالعه (۱)
💠در مکتب شهید سلیمانی، کتاب خوانی یکی از دغدغه های مهم به حساب می آید. سردار، اهل مطالعه و ترویج کتاب خوانی بود.
💠وی، مرتب و منظم کتاب های تاریخی، اخلاقی، دینی، تفسیری و کتاب های حوزه تاریخ شفاهی جنگ را می خواند و با یادداشت ها و تقریظ هایش گاه باعث معرفی و رونق فروش این آثار و مطالعه آن کتاب ها می شد.
💠یادداشت بر کتاب های رادیو، گردان 409، من زنده ام، وقتی مهتاب گم شد و کتاب های کنگره شهدای استان های کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان، نمونه ای از عشق سردار سلیمانی به کتاب و کتاب خوانی است.
💠 ایشان در هفته بسیج 1397 در سخنرانی خود می گوید:
◽️من خواهش می کنم کتاب هایی را که حول دوره چهار ساله حکومت امیرالمؤمنین نوشته شده، بخوانید...
◽️خیلی خوب است این کتاب ها را بخوانیم تا حرف ها، فرمایش ها و بیانات شان را بشنویم و ببینیم.
◽️من کتاب کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی، نوشته آقای دوانی را که کتاب قطور امّا مهمّی است، به شما معرفی می کنم. من این کتاب را با دقّت خوانده ام. کتاب های دیگری هم در این موضوع مطالعه کرده ام.
◽️چرا می گویم بخوانید؟ ⬅️ چون در هر جریان مهمّی، آفت های مهمی هم به وجود می آید که اگر از آن آفت ها مراقبت نشود، آن جریان اثرگذار و مهم، به دلیل این که مورد توجه و طمع است، آسیب خواهد دید.
✍ برگرفته از کتاب «شاخص های مکتب شهید سلیمانی»، تألیف علی شیرازی، ص۱۱۸-۱۲۰.
📚 @ketab_Et
[مسافر دمشق]
📗 معرفی کتاب
راوی با سرک کشیدن به زندگی خصوصی و سبک زندگی چند جوان مدافع حرم که در دمشق باهم آشنا شدهاند، قصد دارد بهجای مبارزات برونمرزی، گوشههایی از زندگی خصوصی آنها را به تصویر بکشد. نویسنده هرازگاهی درمورد حضرت زینب(س) که مسافر حقیقی دمشق است، دلمویههایی را میآورد. در پایان خود راوی مسافر دمشق میشود.
📖 قطعهی کوتاه کتاب
همه روزی زمینگیر میشوند. همۀ نوع بشر زمینگیر شدن را تجربه میکنند. اما جنس زمینگیر شدنشان با هم فرق میکند. یکی را اندوه دنیا زمینگیر میکند و یکی را اندوه آخرت. یکی را وصل و یکی را فراق. هرکسی بهاندازۀ ترسها و آرزوهایش زمینگیر است، اما نمیداند. من اما زمینگیر کسی شدم که قلم هنگام نوشتن از او خم میشود. خودم را جای بانو میگذارم. از بالای تل، داد میزنم. وقتی که میبینم تمام زندگیام را میخواهند از من جدا کنند. داد میزنم اسمش را. اما انگار داخل خلأی بلندبلند گریه میکنم. خودم صدای خودم را نمیشنوم...
#مسافر_دمشق
📚 @ketab_Et
امام على عليه السلام :
رَأْسُ الْعِلْمِ التَّمْييزُ بَيْنَ الاْخْلاقِ وَ اِظْهارُ مَحْمودِها وَ قَمْعُ مَذْمومِها؛
بالاترين درجه دانايى، تشخيص اخلاق از يكديگر و آشكار كردن اخلاق پسنديده و سركوب اخلاق ناپسند است.
📚(غررالحکم و دررالکلم،ص378)
📚 @ketab_Et
[ تنها میان داعش ]
📚معرفی کتاب👇
این داستان برگرفته از حوادث حقیقی خرداد تا شهریور ۱۳۹۳ در شهر امرلی عراق بود که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر بویژه فرماندهی بینظیر سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در قالب داستانی عاشقانه روایت شده است .
📖برشی از کتاب 👇
وسعت سرسبز باغ در گرمای دلچسب غروب تماشاخانه ای بود که هر چشمی را نوازش میداد. خورشید پس از یک روز آتش بازی در این روزهای گرم آخر بهار، رخساره در بستر آسمان کشیده و خستگی یک روز بلند بهاری را خمیازه میکشد...
#تنها_میان_داعش
📚 @ketab_Et
[ حاج قاسم ]
📗معرفی کتاب👇
کتاب «حاج قاسم» با گردآوری علی اکبری مزدآبادی شامل خاطرات خودنوشت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی است.
در ابتدای کتاب یک زندگینامه خودنوشت از سردار سلیمانی وجود دارد که به بخشی از فعالیتهای او در دوران ابتدایی جنگ اشاره میکند. اما در بخشهای دیگر این کتاب بیشتر از سخنرانیها و خاطرات سردار مرتبط با سه عملیات بزرگ والفجر ۸، کربلاي ۴ و کربلاي ۵ استفاده شده است تا از دل این سخنرانیها، خاطراتی را از سردار سلیمانی و سایر همرزمانش نقل کند و به این وسیله شخصیت او را به مخاطب این کتاب معرفی کند.
#حاج_قاسم
📚 @ketab_Et