eitaa logo
کتاب و کتابخوانی
44.3هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
686 ویدیو
1.3هزار فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/b38D.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
[فاطمه علی است] 📙معرفی کتاب👇 کتاب فاطمه علی است، مجموعه داستان‌های کوتاهی از سبک زندگی علی(علیه‌السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) را شامل می‌شود. داستان‌های این کتاب در چهار فصل تنظیم شده است. فصل اول «تولد دو نور» به داستان ولادت و بالندگی آن دو معصوم می‌پردازد. در فصل دوم به نام «پیوند دو دریا» ماجراهای شورانگیز وصلت آن دو نور را می‌خوانیم. در سومین فصل که «داستان زندگی» نام دارد کاممان با داستانک‌هایی از زندگی و سلوک آن دو چراغ هدایت شیرین می‌شود. فصل آخر حین و بعد از شهادت مظلومانه حضرت زهرا (س) را روایت می‌کند و «در فراق یار» نام دارد. 📚 @ketab_Et
‌‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁•🔹🔹•❁✧═┅┄ 📚عشق به کتاب و مطالعه (۱) 💠در مکتب شهید سلیمانی، کتاب خوانی یکی از دغدغه های مهم به حساب می آید. سردار، اهل مطالعه و ترویج کتاب خوانی بود. 💠وی، مرتب و منظم کتاب های تاریخی، اخلاقی، دینی، تفسیری و کتاب های حوزه تاریخ شفاهی جنگ را می خواند و با یادداشت ها و تقریظ هایش گاه باعث معرفی و رونق فروش این آثار و مطالعه آن کتاب ها می شد. 💠یادداشت بر کتاب های رادیو، گردان 409، من زنده ام، وقتی مهتاب گم شد و کتاب های کنگره شهدای استان های کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان، نمونه ای از عشق سردار سلیمانی به کتاب و کتاب خوانی است. 💠 ایشان در هفته بسیج 1397 در سخنرانی خود می گوید: ◽️من خواهش می کنم کتاب هایی را که حول دوره چهار ساله حکومت امیرالمؤمنین نوشته شده، بخوانید... ◽️خیلی خوب است این کتاب ها را بخوانیم تا حرف ها، فرمایش ها و بیانات شان را بشنویم و ببینیم. ◽️من کتاب کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی، نوشته آقای دوانی را که کتاب قطور امّا مهمّی است، به شما معرفی می کنم. من این کتاب را با دقّت خوانده ام. کتاب های دیگری هم در این موضوع مطالعه کرده ام. ◽️چرا می گویم بخوانید؟ ⬅️ چون در هر جریان مهمّی، آفت های مهمی هم به وجود می آید که اگر از آن آفت ها مراقبت نشود، آن جریان اثرگذار و مهم، به دلیل این که مورد توجه و طمع است، آسیب خواهد دید. ✍ برگرفته از کتاب «شاخص های مکتب شهید سلیمانی»، تألیف علی شیرازی، ص۱۱۸-۱۲۰. 📚 @ketab_Et
[مسافر دمشق] 📗 معرفی کتاب راوی با سرک کشیدن به زندگی خصوصی و سبک زندگی چند جوان مدافع حرم که در دمشق باهم آشنا شده‌اند، قصد دارد به‌جای مبارزات برون‌مرزی، گوشه‌هایی از زندگی خصوصی آن‌ها را به تصویر بکشد. نویسنده هرازگاهی درمورد حضرت زینب(س) که مسافر حقیقی دمشق است، دل‌مویه‌هایی را می‌آورد. در پایان خود راوی مسافر دمشق می‌شود. 📖 قطعه‌ی کوتاه کتاب همه روزی زمین‌گیر می‌شوند. همۀ نوع بشر زمین‌گیر شدن را تجربه می‌کنند. اما جنس زمین‌گیر شدنشان با هم فرق می‌کند. یکی را اندوه دنیا زمین‌گیر می‌کند و یکی را اندوه آخرت. یکی را وصل و یکی را فراق. هرکسی به‌‌اندازۀ ترس‌ها و آرزوهایش زمین‌گیر است، اما نمی‌داند. من اما زمین‌گیر کسی شدم که قلم هنگام نوشتن از او خم می‌شود. خودم را جای بانو می‌گذارم. از بالای تل، داد می‌زنم. وقتی ‌که می‌بینم تمام زندگی‌ام را می‌خواهند از من جدا کنند. داد می‌زنم اسمش را. اما انگار داخل خلأی بلندبلند گریه می‌کنم. خودم صدای خودم را نمی‌شنوم... 📚 @ketab_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام على عليه‏ السلام : رَأْسُ الْعِلْمِ التَّمْييزُ بَيْنَ الاْخْلاقِ وَ اِظْهارُ مَحْمودِها وَ قَمْعُ مَذْمومِها؛ بالاترين درجه دانايى، تشخيص اخلاق از يكديگر و آشكار كردن اخلاق پسنديده و سركوب اخلاق ناپسند است. 📚(غررالحکم و دررالکلم،ص378) 📚 @ketab_Et
[ تنها میان داعش ] 📚معرفی کتاب👇 این داستان برگرفته از حوادث حقیقی خرداد تا شهریور ۱۳۹۳ در شهر امرلی عراق بود که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر بویژه فرماندهی بی‌نظیر سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در قالب داستانی عاشقانه روایت شده است . 📖برشی از کتاب 👇 وسعت سرسبز باغ در گرمای دلچسب غروب تماشاخانه ای بود که هر چشمی را نوازش میداد. خورشید پس از یک روز آتش بازی در این روزهای گرم آخر بهار، رخساره در بستر آسمان کشیده و خستگی یک روز بلند بهاری را خمیازه می‌کشد... 📚 @ketab_Et
[ حاج قاسم ] 📗معرفی کتاب👇 کتاب «حاج قاسم» با گردآوری علی اکبری مزدآبادی شامل خاطرات خودنوشت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی است‌. در ابتدای کتاب یک زندگینامه خودنوشت از سردار سلیمانی وجود دارد که به بخشی از فعالیت‌های او در دوران ابتدایی جنگ اشاره می‌کند. اما در بخش‌های دیگر این کتاب بیشتر از سخنرانی‌ها و خاطرات سردار مرتبط با سه عملیات بزرگ والفجر ۸، کربلاي ۴ و کربلاي ۵ استفاده شده است تا از دل این سخنرانی‌ها، خاطراتی را از سردار سلیمانی و سایر همرزمانش نقل کند و به این وسیله شخصیت او را به مخاطب این کتاب معرفی کند. 📚 @ketab_Et
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱🌸 🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 🌱 قسمت 60 حمیدبه شوخی میگفت:"عه حاج خانم،کمترگریه کن!"تااین رامیگفت یادحرف راننده می افتادیم ومیزدیم زیرخنده. رفتاروظاهرحمیدطوری بودکه خیلی هامثل این راننده فکرمیکردندطلبه است یا"آسید"صدایش میکردند.البته حمیدهمیشه به من میگفت من سیدم.چون ازطرف مادربزرگ پدری،نسب حمیدبه سادات میرسید.سه،چهارماه آخرسال93برادرزاده های حمیدیکی یکی به دنیاآمدند.کوثر،دخترحسن آقا،برادربزرگترحمید،هشتم آذر. نرگس،دخترسعیدآقا،برادردوقلوی حمید،بیست ودوم آذر؛درست شب اربعین.محمدرضا،پسرحسین آقا،هفتم اسفند. وقتی دورهم جمع میشدیم صدای بچه هاقطع نمیشد. حال وهوای جالبی بود.تایکی ساکت میشد،آن یکی شروع میکردبه گریه کردن.حمیدتاآن موقع حرفی ازبچه دارشدن نمیزد،امابابه دنیاآمدن این برادرزاده هاخیلی علاقه مندشده بودکه ماهم بچه دارشویم. این شوق حمیدبه بچه دارشدن من راخیلی امیدوارمیکرد.حس میکردم زندگی ماشبیه یک نهال نوپاست که میخواهدشاخ وبرگ بدهدوماسالهای سال کنارهم زندگی خواهیم کرد. یک روزبعدازتولدنرگس،حمیدبرای ماموریتی پانزده روزه سمت لوشان رفت. معمولاازماموریتهایش زیادنمی پرسیدم، مگراطلاعات کلی که بازیرکی چندتاسوال میپرسیدم تااوضاع چندروزی که ماموریت بوددستم بیاید.شده باشوخی وخنده ازحمیداطلاعات جمع میکردم.به شدت قلقلکی بود.بی اندازه!این بارهم که ازلوشان برگشته بودباقلقلک سراغش رفتم.قلقلک میدادم وسوال میپرسیدم. گفتم:"حمیدتودست داعش بیفتی کافیه بفهمن قلقلکی هستی.همه چی رودقیقه اول لومیدی!" البته حمیدهم زرنگی کرد.وقتی باقلقلک دادن ازاوپرسیدم:"فرمانده ی سپاه کیه؟"گفت:"تقی مرادی! "گفتم:"فرمانده اطلاعات کیه؟"گفت:"تقی مرادی!"هرسوالی میپرسیدم،اسم پدرم رامیگفت.باخنده گفتم:"دست پدرم دردنکنه بااین دامادگرفتنش.توبایداسم پدرزنت روآخرین نفرلوبدی،نه اولین نفر!"حمیدهم خندیدوگفت:"تاصبح قلقلک بدی من فقط همین یه اسم روبلدم!" بعضی اوقات هم خودش ازآموزش هایی که دیده یانکاتی که درآن ماموریت یادگرفته بودصحبت میکرد. دوره ی لوشان بهشان گفته بودند:"اگرگاوی رودیدین که به سمتی میره،بدونین اونجاچیزمشکوکیه.چون گاوذاتاحیوان کنجکاویه وهرطرف که حرکت میکنه اون سمت لابدچیزخاصیه.برعکس گاو،گوسفندهاهستن.هروقت گوسفندازجایی دوربشه بایدبه اونجاشک کرد.چون گوسفندذاتاحیوان ترسوییه وباکوچکترین صدایی که بشنوه یاچیزی که ببینه ازاونجادورمیشه." بعدازکلی احوال پرسی،عکس هایی که طی ماموریت لوشان انداخته بودرانشانم داد.این اولین باری بودکه میدیدم حمیداین همه عکس درمدل های مختلف مخصوصابابادگیرآبی انداخته است.داخل عکس هاچسب اتوکلاوی که بعدازمسابقه کاراته به انگشت پایش بسته بودم مشخص بود. غرق تماشای عکس هابودم که باحرف حمیددیگرنتوانستم باقی عکسهاراببینم.به من گفت:"این عکس هاروبرای شهادتم گرفتم.حالاکه داری نگاهشون میکنی،ببین کدوم خوبه بنربشه؟" دلم هری ریخت.لحن صحبت هایش نه جدی بود،نه شوخی. همین میانه صحبت کردن اذیتم میکرد.نمیدانستم جوابش راچه بدهم.ازدوره ی نامزدی هربارکه عکس های گالری موبایلش رانگاه میکردم وازمن میپرسیدکدام عکس برای شهادتم خوب است،زیادجدی نمیگرفتم وباشوخی بحث راعوض میکردم،ولی این بارحسابی جاخوردم ودلم لرزید. دوست نداشتم این موضوع راادامه بدهد.چیزی به ذهنم نمیرسید. پرسیدم:"پات بهترشده.آب وهواچطوربود؟سوغاتی چیزی نگرفتی؟"کمی سکوت کردوبعدبالبخندی گفت:"آن قدرآنجادویدیم که پام خوب خوب شده.تامن برم به مادرم سربزنم،توازبین عکس هایکی روانتخاب کن ببینم سلیقه ی همسرشهیدچه شکلیه!" وقتی برای دیدن عمه رفت باپدرم تماس گرفتم وگفتم:"باباجون.حمیدتازه ازماموریت برگشته،خسته است.امروزباشگاه نمیاد.خودتون زحمت تمرین شاگردهاروبکشید. "این حساسیت من روی حمیدشهره ی عام وخاص شده بود.همه دستشان آمده بود.پدرم ازپشت گوشی خندیدوگفت:"حمیدخواهرزاده ی منه.اون موقعی که من اسمش روانتخاب کردم،توهنوزبه دنیانیومده بودی،ولی الان انگارتوبیشترهواش روداری!کاسه ی داغ ترازآش شدی دختر!" خداحافظی که کردم،دوباره رفتم سراغ عکسها. باهرعکس کلی گریه کردم.اولین باری بودکه حمیدرااین شکلی میدیدم. نورخاصی که من راخیلی می ترساند همان نوری که رفقای پاسداروهم هییتی به شوخی میگفتند:"حمیدنوربالامیزنی.پارچه بندازروی صورتت!"آن قدراین حالات درچهره ی حمیدموج میزدکه زیرعکسهایش مینوشتند"شهیدحمیدسیاهکالی"یابه خاطرشباهتی که چشم های باحیایش به شهید"محمدابراهیم همت"داشت،اورا"حمیدهمت"صدامیکردند. یکی ازدوستانم که حمیدرامی شناخت همیشه به من میگفت:"نمیدونم چه موقعی،ولی مطمینم شوهرتوشهیدمیشه ادامه دارد... 📚 @ketab_Et
[سربازنامه] 📙معرفی کتاب👇 سربازنامه منظومه‌ای بلند و حماسی سروده افشین علا با تصویرسازی محمدحسین صلواتیان است. این مثنوی بلند چند ماه پیش از انتشار رسمی از سوی افشین علا به رهبر معظم انقلاب تقدیم شده و مورد تمجید معظم‌له نیز قرار گرفته بود. ایشان در یادداشتی بر این مجموعه مرقوم فرمودند: «زیبا و شیوا و خوش لفظ و معنا سروده شده است. منظومه ماندگاری خواهد شد ان شاالله. این قریحه و این توفیق را به آقای افشین علا تبریک می گوییم» افشین علا در این مثنوی بلند هم به حماسه های کهن ایرانیان اشاره می کند و هم به شکل گیری انقلاب اسلامی و سال های دفاع مقدس گریزی می زند. آنگاه به ترسیم شاعرانه ای از وضعیت سال های اخیر ایران و منطقه می پردازد و صف آرایی جبهه حق و باطل را به تصویر می کشد و پس از این مقدمه به سراغ قهرمان اصلی روایت خویش یعنی قاسم سلیمانی می رود و شرح حالات عارفانه و مجاهدت های عاشقانه او را به نظم می کشد. در بخشی از این منظومه که به واکنش افکار عمومی بعد از انتشار خبر ترور شهید سلیمانی اشاره دارد می‌ خوانیم: بر قامت عرش ارتعاش افتاد بر گونه آسمان خراش افتاد تنها نه به فارس شور محشر شد اسلام در این عزا مکدر شد برخاست عراق بهر تشییع‌ اش عازم، عتبات شد به تودیعش هم بصره و حله از ثبات افتاد هم دجله به دامن فرات افتاد شد عرصه سوگواری آن گل از بحر مدیترانه تا کابل چون کوه شنید طاقتش کم شد چون سرو شنید قامتش خم شد (ص.۳۱) "سربازنامه" ۴۸ صفحه دارد و از سوی انتشارات مکتب حاج قاسم منتشر شده است.   📚 @ketab_Et
[ کشتی پهلوگرفته] 📙معرفی کتاب👇 کشتی پهلوگرفته، پرفروش ترین اثر سید مهدی شجاعی و هم چنین پرتیراژترین کتاب ادبیات داستانی ایران – طبق آمار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بیش از ششصدهزار – ، ضمن مروری بر نقاط عطف حیات حضرت فاطمه ی زهرا (س)، روایت مصائب زندگی ایشان از زبان اطرافیانشان و نیز شخص خودشان است. در واقع می توان گفت این کتاب مرثیه ای است منثور از زبان و دل صاحبان عزای فاطمی. کتاب از 14 فصل تشکیل یافته و راوی اول شخص در هر کدام از فصول، یکی از وابستگان حضرت فاطمه (س) هستند؛ فصل اول حضرت رسول، فصل دوم حضرت خدیجه (س)، فصل سوم خود حضرت زهرا (س)، فصل چهارم حضرت امیرالمؤمنین علی(ع)، فصل پنجم امام حسن (ع)، فصل ششم امام حسین (ع)، فصل هفتم مجدداً حضرت زهرا (س)، فصل هشتم حضرت زینب (س)، فصل نهم فضّه، فصل دهم حضرت ام کلثوم (س)، فصل یازدهم اسماء، فصل دوازدهم برای بار سوم حضرت فاطمه (س)، فصل سیزدهم مجدداً حضرت امیر (ع) و فصل چهارم از زبان آسمان روایت می شود.   گزیده✂️کتاب روزگار غریبی است دخترم! دنیا از آن غریب تر! این چه دنیایی است که دختر رسول خدا را در خویش تاب نمی آورد؟ این چه روزگاری است که «راز آفرینش زن» را در خود تحمل نمی کند؟ این چه عالمی است که دردانه ی خدا را از خویش می راند؟ روزگار غریبی است دخترم. دنیا از آن غریب تر. آنجا جای تو نیست، دنیا هرگز جای تو نبوده است. بیا دخترم، بیا، تو از آغاز هم دنیایی نبودی. تو از بهشت آمده بودی، تو از بهشت آمده بودی … 📚 @ketab_Et
[حیا] 📙معرفی کتاب👇 🔹️محور اصلی کتاب بیان جلوه های حیا در اعضا و جوارح و جوانح با رجوع به روایات و آیات قرآن کریم می باشد. 🔹️کتاب ۱۲ فصل دارد. در فصلی از کتاب عوامل ظهور حیا ذکر می شود و در فصلی دیگر موانع تحقق حیا یا به عبارتی عوامل ترک حیا بیان می شود و به عواقب کم حیایی و بی حیایی اشاره می گردد. 🔹️شما در این کتاب با خوی الهی حیا در روابط و پیوندهای خود نسبت به والدین، همسر، فرزندان، دوستان، معلمین، نامحرمان و … آشنا می شوید. 📚 @ketab_Et
[ پاتک علیه پیتوک] 📙معرفی کتاب👇 این کتاب به زندگی شهید سید هادی سلطان‌زاده می‌پردازد. شهید سلطان‌زاده، اهل مشهد منطقه مهرآباد بود و در ۳۰ مرداد ۱۳۹۳ سال در مقابله با تروریست‌های تکفیری در حلب سوریه به شهادت رسید. روایت‌های کتاب براساس مصاحبه‌ها‌‌ و گفت‌وگوهایی با خانواده، آشنایان و همرزمان شهید سلطان‌زاده به نگارش درآمده است. گزیده✂️کتاب «هادی را تصور کرد و اینکه بالاخره برگشته بود. موجی از هیجان در وجودش چرخ زد و چرخ زد و رسید به سرانگشتانش و ضربه را زد. توپ‌های صیقلی و رنگارنگ بیلیارد با صدای تقِ آشنا و همیشگی به‌هم خورد. آخرسر، توپ قرمزرنگی مستقیم رفت داخل حفره گوشه مقابل میز و در تور نشست. دیگر طاقت نداشت توی باشگاه بماند. مثل اینکه با این ضربه استخاره‌اش خوب آمده باشد، دل یکدله کرد، گوشی‌اش را برداشت و زد بیرون.» 📚 @ketab_Et